آرشیف

2014-12-27

مسعود حداد

مـــــــــــــــرغ هما

خرشید آسمانی،آن نور جاودانی
خلوتگه ام میتابید والله اویک زمانی

مرا نبینداکنون،دوری گزیند اکنون
از باغ رقیبانم ،میوه بچیند اکنون

محروم زعطرعودش،نابینا ام زدودش
پروانه وار سوختم دور شمع وجودش

روزیکه اورا دیدم ،از دیگران بریدم
در باغ خاطراتش ، چون پروانه پریدم

بیاد او سرودن، غبار دل زدودن
دیگرنمی توانم یک لحظه بی اوبودن

ای دوستان خدارا،نشانم دهید راه را
تابر سرم ببینم،باز آن مرغِ همارا

مسعود حداد
دنمارک 28 می