آرشیف

2015-1-25

عبدالواحید رفیعی

مـــــــــــرز اسلام قلعه !

 

دوشنبه سیزدهم مهر 1388

امروزاول اکتبر2009 دراسلام قلعه آمده ام ، درست درنقطه صفری مرزبین ایران وافغانستان . روی این چوکی که من نشسته ام داخل یک کیوسک سیارقراردارد واین کیوسک سیاردرده متری مرزبین ایران وافغانستان یعنی نطقه صفری گذاشته شده است وبا طی حدود بیست قدم میشود رفت داخل خاک ایران ولی این ممکن نیست مگراینکه با دیدن هزاررقم دلال وواسطه وصرف پول تا ویزه ی ایران را بگیری و باداشتن ویزا میشود این نقطه  را عبورکرد . این کیوسک دارای دوتا پنجره ی کوچک میباشد که یکی رو به جنوب دید دارد ودیگری رو به غرب، یعنی به طرف خاک ایران  . از پنجره ی روبه غرب اگربه بیرون نگاه کنی کانتنرسه رنگی رامی توان دید که بالای آن بیرق کم رمق وسه رنگ جمهوری  اسلامی ایران دیده میشود که به زورستون آهنی هنوزبرآفراشته است، درامتداد بیرق کمی درداخل دوتا تصویرکلان ازخامنه ی وآیت الله خمینی دیده میشود که دوش به دوشِ هم چشم به افغانستان دوخته اند . درفاصله ی نیم متری درداخل خاک افغانستان ستونی زده  شده است که  بیرق افغانستان برروی آن برافراشته است . ازکناراین ستون داخل کانتری که بیرق ایران را روی خود دارد میتوان دید . داخل این کانتنر یک سربازویک مردی با روپوش سفید نشسته است . مردانی که  به این  کانتنر مراجعه می کنند افغان هایی است که ویزه دارند وعازم ایران میباشند . وقتی داخل این کانتنر می شوند مردی که  روپوش سفیدپوشیده است وظاهرا داکتراست پلک مرد را بالامیزند نگاهی به چشمان او میندازد وبعد  دهن آنها  رابازکرده با چوبی زیرگلوی اورانگاه می کند و میگوید توگلویت عفونت کرده نمیتوانی بروی ، به دیگری میگوید ، تو سرماخوردی برگرد ، تو سرت درد می کنه نمیتوانی ، تو فلان مردان با زن واطفال شان درگرمای نقطه صفری لالوان وسرگردان وگیج  ، زنی که ازکاپیسا آمده است  میگوید؛ 2لک افغانی مصرف کردیم ویزه  گرفتیم حالا به خاطریک سرما خوردگی باید برگردیم ، پول مارا کی  میدهد ؟  جنجال وبگومگوشروع میشود مردی میگوید من 500 افغانی داده ام به کلینیک ایرانی هادرهرات  آزمایش داده ام ، برگه صحت گرفته ام اگه مریض بودم که  ویزه نمیدادند حالامیگه گلویت ورم داره و….سربازان مرزی میگویند سه روزی میشود این داکترازتیباد آمده است ودرد سرجدیدی برای افغان ها درست می کنند . داخل این کانتنرنشانی ازاحترام به مراجعین افغانی دیده نمی شود برخورد ها بسیارسرزنش  آمیز وبه دورازادب واحترام است ، رفتاراین مامورین بامراجعین افغانی درست مثل رفتارسربازانی است که مثلا تعدادی بازداشتی  را امرونهی می کنند ، برگردبینم ، برو بیرون ،  نمیتانی آغا تو مریضی،  دهنته بازکن بینم  …..دراین میان درخاک افغانستان تبصره وگفتگوروی این مسئله زیاد می شود هرکسی نظری میدهد ازآن میان مردی  که لباس دولت به تن دارد رو به ماکرده می گوید ؛  خوب شما یک کاری بکنید ، این مردم دراین آفتاب تلف میشن… میگویم وظیفه دولت است . میگوید دولت کجا بود بابا !!! خودش لباس دولتی به تن دارد ونان دولتی می خورد ولی باورندارد که دولتی هم وجود دارد . میگویم  نه این وظیفه وزارت خارجه است که  باید با کنسولگری  ایران درهرات درتماس شود تا موضوع حل شود  . 

این کیوسکی که من داخل آن نشسته  ام به این خاطراینجاگذاشته شده است که بروضعیت افغان های رد مرزی ازایران نظارت صورت گیرد ، ولی با کمال تعجب چند وقتی است که روند اخراج وبه  قول  ایرانی  ها " طرد مرز افغان های غیرمجاز" متوقف شده است وحتی گفته  می شود که اردوگاه های معروف "سفید سنگ" و"تله سیاه" و" ورامین "هم بسته شده  است . دلیلش  راهیچ کسی نمیداند . بعضی  می گویند مسئله کاملا سیاسی است روابط کرزی باغرب خراب شده احمدی نژاد هم زود پیش ازتایید انتخابات به کرزی تبریک گفت می خواهد ازاین وضعیت استفاده کند. دیروزمامورین کمیشنری ملل متحد هم دلیلش را ازما پرسان میکردند درحالیکه باید خودشان بدانند ، ولی بنده درمورد بسته شدن اردوگاه ها دریک تحلیل نه چندان کارشناسانه به این باورم که  بسته  شدن اردوگاه ها شامل فرمان خامنه ی رهبرایران شده است که بعد ازرسوایی هایی که دربازداشتگاه کهریزک صورت گرفت دستورداد بازداشتگاه کهریزک بسته شود ، فکرمی کنم درپی این دستوربقیه بازداشتگاه های خود سرهم بسته  شده است . 

 

ساعت حدود یازده ظهروانت باری درست روی خط  صفری توقف می کند ازداخل آن دوتا تابوت را پایین میگذارند وافراد کنجکاوخورد وکلان دورتابوت ها جمع می شوند ، من نیزنزدیک میشوم ، مردی بتورا ازروی یکی  ازتابوت ها کنارمیزند صورت مرد جوانی پیدا می شود ، مرد گلویش را نشان میدهد میگویند ؛ همه همین گونه اند باتناب ، دورگردن جسد باد کرده است . میگویم چه شده اینها  را ؟ مرد جواب می دهد ؛ اعدام شده اند نمیبینی؟ این  اثرتناب  دار  است دیگه .  جسد جوان 23 ساله ی است ودیگری  مردی 55 ساله . جسد ها روزگذشته به تیباد اعدام شده اند به جرم همراه داشتن مواد مخدر .  جوان 23 ساله  را مامورین مرزی شناختند .شاگرد یک کامیون بوده است که راننده فرار کرده  ولی شاگرد همراه مواد  کریستال 20 روز قبل دستگیرشده وحالااعدام شده اند . همکارم که  همیشه درسرمرز است میگوید؛ دیروز یک جنازه اعدامی دیگه هم آورد  که ملاامام فلان  مسجد درکهسان  بود ونامش راگرفت، همکار دیگرم حرف اورا اصلاح می کند؛ نه خود ملا  نبود ه برادرش بود،  کریستال برده بود . 

ازپنجره  رو به جنوب تعداد زیادی فرغون  وکراچی دستی میبینم  که روی  هرکدام  یک طفل نشسته اند ومنتظرند تا مسافری ازآن طرف مرز عبورکند . وقتی مسافری وارد خاک افغانستان می شود،  همگی به خیز به جلوتازه وارد میدوند تا  باراورا بارزنند وازاین میان بارنصیب یکی دوتا میشود  وبقیه  برمیگردند سرجای شان ، بازروی فرغون های خود درحالت چرت  انتظارمی کشند