آرشیف

2015-1-25

عبدالواحید رفیعی

مـصــــاحــبــــــــه

 

این مطلب متن یک مصاحبه است که چندی قبل درمورد وضعیت زنان  با یک مجله انجام شده بود

 

1     دركل زنان درافغانستان ازچه مشكلاتي بيشتررنج ميبرند ؟  اين سوال بسياركلي وعام است وجواب به آن اگردرست به همه زواياي زندگي زنان كشور پرداخته شود ، جاي بسا حرف وجود دارد كه دراين مقال نميگنجد. کشور ما وتبعا تمام اتباع آن اعم  از زن ومرد در سه دهه اخیر در اثر جنگها وتحمل شرایط گوناگون از کودتا گرفته تا انقلاب وجهاد زیر ضرب انواع واقسام بی مهری وزجر وشکنجه قرار گرفته است اما دراین میان از این دوران بی خردی و ويرانگریها  سهم زنان واطفال بیشتر بوده است واین درحالتی بود ه است که زنان هیچ سهمی درا یجا د این خشونت ها نداشته  اند وصرفا قربانی طوفانهای ویرانگری بوده اند که مردان ایجادگر آن بود ه است .بنابراین زنا ن دركشوري مثل افغانستان درهمه اموردچارمشكلات ميباشند ،  تاریخ افغانستان فرهنگ زن ستیزانه ای داشته است , .درطول تاریخ  انواع واقسام ظلم در وجود ظریف زنان رواداشته می شده است بدون آن که حق اعتراض داشته باشند ، صرف نظر از این ناملایما ت عام.زنان دركشوربا محدوديت هاي زيادي روبه رو بوده وهستند .  ازخانه گرفته تا اجتماع . ولي اگربه صورت خلاصه ازمشكلاتي كه زنان با آن دست به گريبان است بگوييم ،میتوانم به صورت شمرده بگویم که زنان ودختران ازجايگاه مستقل بي بهرده اند ، زنان ودختران به عنوان صرفا نيروي كار ووسيله زادو ولد وبه اصطلاح "تمكين" براي مرد به حساب ميايد ، ودرعين حال منبع احتمالي آبروريزي برا ي خانواده ها محسوب ميشود؛ رفتارهای  از قبیل ازدواج اجباری دختران ، نکاح دختران صغیره در لفافه ی شریعت ،عدم دسترسی زنان به تحصیلات ,عدم امنيت شغلي براي زنان ، عدم اطمنان ازادامه تحصيل در اکثر دهکده ها وعدم انتصاب زنان به مدیریت بالا و….. از مواردی است که هنوز در کشور معمول وجاری است . در قریه جات دختران از چهار سالگی وپنج سالگی پیش فروش می شود ، به بد داده می شود,  معامله می شود ودراکثرمناطق به عنوان یک رسم وراه حل نزاعها ازوجود دختران استفاده میشود , دختران به عنوان خون بها از جانب قاتل به خانواده مقتول درطول تاریخ ودراکثرمناطق کشورتحویل میشده است وتعجب آور انکه مجری این معامله اکثرا متنفذین ومتولیان قانون بوده اند، مثل روحانیون و قضات..اینها همه وهمه مشكلاتي است كه زنان سردچاراست . همين اكنون درتعدادي ازشهرهاي وطن مدارس ومكاتب براي دختران بسته است ، اكثراين اعمال كه برعليه زنان صورت ميگيرد متاسفانه به صورت يك عنعنه تبديل شده است وتعجب آور اینکه مجری این معامله اکثرا متولیان قانون بوده اند،… ودولت ها اگرممانعت نکرده اند , درجهت توقف این رسومات اقدامی نکرده اند ودرمواردی حتی تایید کرده اند , مثلا براکثرفیصله های ناروای قومی , مهرتایید زده است , به طورمثال دریکی ازولسوالی های هرات …….دختری با پسری جورآمده فرار میکند , بعد جرگه قومی درحضورولسوال فیصله میکند که دودختریکی 3 ساله ویکی 11 ساله را تحویل خانواده دخترمیدهد این وقعه درهمین نزدیکی ها دربهارامسال صورت گرفت , بیشترین قربانی را اززنان همین فیصله های قومی میگیرد ….

2-سطج با سوادي زنان ودختران كشورودسترسي آنها به تعليم وتربيه به چه ميزان است وموانع دسترسي به اين حق چيست ؟ سطح بي سوادي عموما  درافغانستان بسياربالا است ،اين معضل زن ومرد ندارد ،  چه مردها وچه زنهاي افغانستان خصوصا درقريه جات به دلايل سياسي ، اقتصادي وفرهنگي ازتحصیل وسواد بازمانده اند . اين كه ميگويم سياسي ، فرهنگي واقتصادي به این خاطراست که این عوامل دخیل است و تاثیرمستقیم برروند بی سوادی  دارد , همين اكنون تعدادی ازمکاتب ومدارس دراثرفشارونفوذ طالبان درتعدادی ازشهرها بسته است ,  خوب اين ريشه سياسي دارد ، همچنان که درزمان حکومت طالبان ، کلیه مدارس دخترانه بسته بود واین لطمه جبران ناپذیری برسطح سواد دختران زد , این یک اقدام سیاسی ازسوی حکومت طالبان بود ، ولي ظاهرا يك مسئله ملی وبا پوشش ديني بود. درنقاطی هم که طالبان وجودفیزیکی ندارند وظاهرا  آن مناطق آزاداست , گرچند که دیگر طالبان نیست که دختران را رسما از مکتب ممانعت کند , ولی ذهنیت طالبانی هنوز وجود دارد , حتی در شهرهای پرجمعیت گرچند که حکومت طالبان  برچیده شده است ، ولی تفکر طالبانی هنوز برآنجا مسلط است , لااقل در مورد زنان این تفکر شدید تراحساس می شود , تفکری که مخالف حضورزنان درعرصه های تحصیلی , کاروفعالیت دربیرون خانه است . دلیل دیگراقتصادی است ، فقريكي ازدلايلي است كه كمتركسي حاضرميشود دخترانش را به مكتب بفرستند ، اگرتوانایی مالی دارند, این توان صرف تحصیل فرزندان پسرمیشود که این  نیزیک برخورد تبعیض آمیزنسبت به دختران است. مثلا پسران خانواده به مکتب میروند ولی دختران را نمیگذارد ، که دراین مورد برخورد تبعیض آمیزدردرون خانه ها نسبت به دخترفامیل صورت میگیرد . به طورخلاصه , موانع اصلی درراه تعليم وتربيه اطفال درقريه جات خانواده ها است….. آن هم  به دليل فرهنگي كه به صورت يك عنعنه مقدس تبديل شده است وگاهي وجهه ي ديني به آن ميدهند. دخترانش را ازمكتب بازميدارند , به این باورند که دخترنباید درس بخوانند , واين نيز به دليل اعتقادات اين خانواده ها است . ما درقریه جات ازخیلی ازمردم شنیده ایم که میگویند ؛ اگردختران درس بخوانند , جادوگرمیشود،  وباورهایی ازاین قبیل ….درچنین شرایطی بیشتردختران  ازسواد محروم ميمانند. ازدواج زود هنگام دختران ازموانع دیگری است که مانع تحصیل دختران میشود دراين ميان وضعيت زنان تاسف باراست . دراين زمينه نيزدختران قربانی تبعيض بوده اند ازدلیل دیگردلیل محیطی است که مردم دخترانش را به علت ترس ازمحیط  ازمکتب بازمیدارند .مثلا مکتب ازقریه دوراست ، به علت دوری راه مردم فرزند دخترش را ازمکتب بازمیدارد .  درکثیری از قریه جات گرچه مکتب دخترانه وجود دارد،ولی والدین دختران هشت ساله ونه ساله به بالای خود را که ازنظرآنها بالغ شده اند به مکتب نمیگذارند ،ازآن جهت که معتقدند ند معلم مرد برای دختران بالغ 8 ساله به بالا نامحرم است، دربیشترقریه جات مردم به دلیل نبود معلم زن دختران اش را ازرفتن به مکتب بازمیدارند صرفا به این دلیل که دختران بالغ را پیش  معلم مرد نامحرم روان نمیکنند …وازطرفی معلم زن هم که وجود ندارد دراکثرولسوالی های هرات وبادغیس وغورمردم این مورد را درگفتگوباما یادآوری کرده اند وبرای آنها دلیل بسیار موجه وشرعی است , این جمله را به کرات شنیده ام که میگویند :" ما که شکرمسلمان هستیم , خوب لازم نیست دختران بالغ خودرا پیش یک مرد نامحرم به درس روان کنیم …." .ميتوانم به جرات بگويم كه سطح بيسوادي زنان دركشور بالا 99 درصد است  گرچند که این آماربراساس حدس وگمان خودم است وجنبه رسمی ندارد . ما اگرچند شهربزرگ كشورمثل كابل وهرات ومزاررا درنظرنگيريم ،چون دراين شهرها تا حدودي رفتن دختران به مكتب رواج دارد ،  دربقيه مناطق كشور خصوصا درمناطق روسنايي فرستادن دختران به مكبت چندان رواج ندارد . مثلادركل ولايت غورفقط يك ليسه براي زنان وجود دارد درحاليكه هشت صد هزار نفوس دارد دراین ولایت  دختري با سواد درحد ي نيست كه بتوان به حساب آورد… دلیل دیگرعدم توجه دولت است,. دولت نيز توجهي دراين باره ندارد وتقريبا ميتوان گفت به نحوی نسبت به مسئله تحصیل دختران ومسئولیت خود بي تفاوت است , ودولت ازصلاحيت هاي خود درمورد استفاده نميكند ….این درحالی است که درماده هژدهم کنوانسیون حقوق طفل چنین آمده است :

" پدروماد ر دررشد وپرورش اطفال مسئولیت مشترک دارند ودولت ها باید دراین امر به آنان کمک کند ."همچنین ماده بیست وهشتم مستقیما دولت را دراین مورد مکلف میکند : " برخورداری ازتعلیم وتربیه حق هرطفل است ودولتها باید امکان آموزش ابتدایی رایگان واجباری رای برای همگان فراهم آورد ."

بنا برآنچه گفته آمدیم درموارد ذکرشده هم دولت وهم والدین مسئولیت مستقیم شان را درقسمت تعلیم وتربیه اطفال ادانمی کنند ، این درحالی است که دولت افغانستان کنوانسیون حقوق طفل را امضا کرده وبه عملی کردن آن متعهد شده است . براساس ماده 3 کنوانسیون حقوق طفل :" درهراقدامی باید منافع عالیه طفل درنظرگرفته شود ودرصورتیکه والدین یا سرپرستان طفل دراین زمینه کوتاهی کنند دولت ها باید حمایت ومراقبت لازم را از اطفال به عمل آورند."

هم چنین براساس ماده بیست هشت که درقبل ذکر شد ، تعلیم وتربیه اجباری است، این به معنی آن است که به فرض اگر والدین مانع رفتن طفل شان به مکتب می شود دولت موظف است ازطرق قانونی  مانع ازاین کار والدین شود . وطفل را مجبور به تعلیم کند .

 

3- به لحاظ اقتصادي وضعيت زنان چگونه است ؟ زنان درافغانستان دركل يك موجود طفيلي ووابسته به مرد است , زن درطول تاریخ ازداشتن حق مالکیت محروم بوده اند , وقتی با خود او به مانند اجناس ومِلک برخورد میشود , وعملا درقریه جات خرید وفروش میشود , تبعا نمیتواند صلاحیت ملکیت داشته باشد . به فرض که درموارد محدود, زن مالک شمرده شود , اما حق تصرف وبهره برداری دراموال خود را ندارد ,دراکثرنقاط افغانستان درمورد مالکیت ، رفتاربا زنان , برخوردی شبیه به دوره های قبل ازاسلام  صورت میگیرد ,به طور مثال ,  زن درتمدن ساسانی شخصیت حقوقی نداشت وپدروشوهر اختیارات وسیعی دردارایی او داشتند , ودختری که ازدواج میکرد دیگرازپدرویاکفیل خود ارث نمیبرد …..عین رویه هم اکنون درافغانستان جاری است . "تقریبا درتمام ملل قدیم که ازنژاد آریایی هستند , اصل وقاعده عمومی این بوده که فقط اولاد ذکورارث میبرند وزنان ازحق ارث محروم اند " عین قانون هم اکنون درافغانستان جاری است … دختروقتی ازخانه پدربه خانه شوهربرده  میشود ، به جز چیزی به نام جهیزیه دراکثرموارد , سهمی ازاملاک منقول وغیرمنقول , مثل زمین وملک  را نصیب نمیشود وخیلی به ندرت دیده میشودکه زنی بیاید ادعای تصاحب برماترک پدری خودرا بکند …واگردراین مورد اقدامی کند اکثرا به جایی نمیرسد .  

  بنا براین، چه زنان شهري وچه زنان روستايي هيچ كدام ازخود زندگي مستقل نميتواند داشته باشد ، تا زمانيكه درخانه پدری هست , پدر, برادران وحتی کاکا وگاهی ماما ولايت اورا به عهده دارد, بعد ازازدواج هم كه شوهرقيم بلامنازع زن است ، بنا براين درچنین شرایطی ازنظراقتصادي نميتوانيم بگويیم كه وضعیت اقتصادی  زنان خوب است يا بد ، چرا كه بستگي به اقتصاد مردخانه اش دارد , به صورت خلاصه اگربگویم زن درفامیل اقتصاد ندارد , دور ازواقعیت نیست . اقتصاد  آنها وابستگي به اقتصاد خانواده دارد ….ازقبيل پدر,  برادر، ، شوهريا فاميل شوهر و…. زنان استقلال مالی ندارند , زنان صلاحیت درامور اقتصادي خانه را ندارد … بنا براین اگراقتصاد خانه خوب باشد , اقتصاد اونیز تبعا خوب است , ازخوراک وپوشاک خوبتری بهره میبرد .

4- ازكارزنان درشهرها وروستاها بگوييد واينكه آيا مالك دسترنج شان هستند يانه ؟ بخشی ازاین سوال تا حدودي درسوال قبلي جواب گفته شد كه ازلحاظ اقتصادي زنان وابستگي تام به مردان دارد ، نه تنها که زن مالکیت ندارد , بلکه زن ودخترجزو اموال مرد به حساب میاید , نحوه ی برخوردی که با زنان ودختران صورت میگیرد بیشترشبیه به برخورد با اموال است , مثلا خرید وفروش دختران صغیره درقریه جات به وفورصورت میگیرد ودختران به عنوان پشتوانه اقتصادی ومالی خانواده به حساب میاید ، که ازفروش آن گذران زندگی میکنند . متاسفانه اين وابستگي درمورد زناني كه كارميكنند نيزوجود دارد. خصوصا درروستاها زنان اكثرا دوش به دوش مردان كارميكنند ولي هيچ عايدي ازكارش نصيب شان نميشود وشكل برده هاي خاموش را دارند ،به عبارت کتابی تر وحقوقی زنان جزومحجورین است ,یعنی که صلاحیت مالکیت ندارند , زنان هميشه درمزارع كارميكنند, درمالداري به شوهرانشان كمك ميكنند ، خصوصا دراين سالها به وفور درمزارع ترياك كارميكنند , ولي به ندرت ميتوان ديد كه زني ازعايد مزارع ومالداري ونيز ترياك , حتي بتواند يك جوره كفش براي خودش بخرد ، مگراينكه شوهرش به رضايت خود و با توجه به نياززن اين كفش را بخرد ، اين يك مثال بود ، زنان زماني ازاين دسترنج کاروزحمت شان برخوردار ميشود كه مريض شود يا شوهربه نحوی مجبورشود برای او مصرف کند این درحالی است که درقرآن گفته شده است : " للرجال نصیب مما اکتسبوا وللنساء نصیب مما اکتسبن …."…. اما توجهی دراین مورد نمیشود . درشهرها معدود زناني هستند كه درادارات يا موسسات كارميكنند وتا حدودي ميشودگفت صاحب درآمد حاصل ازكارخود ميباشد , اولا،درصد تعدادی این زنان درحدی نیست  که بتوا ن به حساب آورد …..درثانی  دراين صورت نيز آزادي كامل  بردخل وخرج معاش خود ندارند واکثرا با دخالت ونظارت مرد خانه انجام میگیرد . بنا براین به نظرمن ، مردان تقریبا حقی ازنظرمالکیت برای زنان قایل نیستند . به صورت خلاصه زن خصوصا درروستاهای افغانستان مثل صغیرومجنون , محجوروازتصرف دراموال خود ممنوع است , به عبارتی درمحیط خانوادگی زن درشخصیت مرد وشوهرمحو میشود , درحالی که ازپیامبراسلام نقل شده است که گفته : " الناس مسلطون علی اموالهم " دراین حدیث گفته نشده است الرجل , گفته شده الناس  یا درحدیث دیگرگفته شده است : " حرمة مال المومن کحرمة دمه "…متاسفانه مردان جامعه ما این حرمت را به جا نمیاورند , .مردان جامعه ما درمورد زنان فقط بلد شده اند که بگویند :"  النساء حرث لکم " ومردان ازاین آیه بی نهایت لذت میبرند .   یا اینکه بگویند : "الرجال قوامون علی النساء "   البته این را باید متذکرشوم که هدف من به نقدکشیدن این آیات نیست بلکه هدف انتقاد من  بهره برداری ناروا توسط مردان ازاین آیات وروایات است ….  

5-     وضعيت بهداشت ودرمان براي زنان ووضع صحت مادران واطفال چگونه ميباشد ؟ وضعيت بهداشت ودرمان دركل براي سطح افغانستان خراب است ومحروميت ازاين نظرزن ومرد ندارد ، خصوصا درروستاها . مشكل اصلي دراين مورد ، عدم دسترسي مردم به خدمات درماني اولیه است ،عدم دسترسي به اين دلیل كه افغانستان دراكثرمناطق, كوهستاني وصعب العبور است ، وقريه جات درفاصله هاي دور ازهم قرار دارند وسرک وجود ندارد .   ازطرفی امکانات هم درسطحی نیست که برای هرقریه یک پست صحی درنظرگرفته شود ونیز نبود وسیله نقلیه برای انتقال مریض به مراکزدرمانی وهمچنین نبود راه موتررو ازمشکلات دیگربرای دسترسی به درمان است . شما تصورکنید که یک مریض آپاندیست یا یک زن درحال زایمان را ازقریه ای سوارمرکب کرده  وبخواهند با طی مسیر30 کیلومتر وحتی درمواردی 50 تا 60 کیلومتررا با رفتارخربه مرکزدرمانی برسانند , خوب تبعا مریض نمیرسد , خصوصا درفصل زمستان ودرموقع برف وباران امکان دسترسی مردم به مراکز درمانی ازبین میرود . وبیشترمرد درصورت داشتن مریض قادربه هیچ کاری نیستند , وبه گفته خودشان ، روبه آسمان منتظرامدادهای غیبی مینشینند .  با تاسف  كه زنان واطفال قربانيان اصلي اين كمبود است ، چرا كه زنان واطفال بیشتردرمعرض بيماري هاي گوناگون قرار دارند ، به همین خاطراست که  درقريه جات هنوزهم تداوي ودرمان به صورت بدوي انجام ميشود …. خصوصا زنان روستاهاي كشور هم اكنون نيزاكثرا درخانه هاي خود وضع حمل ميكنند وبا کمک همان خاله هاي كه با مرورزمان تجربه اي درمورد زايمان اندوخته اند زایمان میکنند . مشکل دیگر عدم دسترسی زنان وکودکان به واکسن های مورد نیاز است , گرچند که دراین زمینه توجه بیشتری دراین سالها صورت گرفته است تا ساحات دوروقریجات بیتشتری را تحت پوشش واکسن بگیرد ولی هنوزهم کامل وکافی نیست ……تنها واکسنی که تا حدودی به همه ساحات تطبیق میشود واکسن فلج اطفال است . اکثرواکسن ها درقریه جات خصوصا واکسن های ضروری برای خانمها مثل تیتانوس  به ندرت انجام میگیرد , چرا که این واکسن ها نیازمند مراجعه به مرکز درمانی است که اکثرا فامیل ازاین کارآگاهی ندارند یا اگرآگاهی دارند امکان مراجعه برای شان نیست ….موضوع اصلی دیگری که کمترمورد توجه قرارمیگیرد وبیشترعامل مرض ومرگ ومیرکودکان وزنان است , سوء تغذی درروستاها ودهات کشوراست . درمشاهدات عینی که داشته ام , دراکثرروستاها مرض تبرکلوز روبه گسترش است , این مرض خصوصا درمیان زنان قریه جات دوردست درولایت هرات وبادغیس وغورروبه گسترش است , دلیل آن ضعف بنیه ی زنان وکودکان دراثرسوء تغذی وعدم دسترسی به غذای کامل وسالم وکافی است ….مرض سل هم اکنون یک تهدید برای ساکنین قریه جات به حساب میاید .  

4-     مشاركت وسهم گيري درامور اجتماعي وسياسي وفرهنگي درميان زنان كشوردرچه حدي است وموانع مشاركت آنها چي ها هستند ؟ جواب به اين سوال شما درواقع پرداختن به يك معضلي است كه امروزه جامعه افغانستان را سردچارکرده است وسردمداران افغانستان دراین زمینه گرفتاريك نوع تضاد وسردرگمی میباشند . ميتوانيم اين مشكل, يعني مشكل مشاركت سياسي زنان  را به دو گرایش نسبت داد که هردو باهم درتقابل اند … ازيك طرف دولت وارگانهاي دولتي ونهادهای مدنی است که  بسيار به شكل ناشيانه ونمادين وتشريفاتي درسدد كشاندن زنان درصحنه سياسي ,اجتماعي , اقتصادی و… است . مثلا موسسات زيادي با بودجه هاي ميليون دالري وارد ميدان شده اند وبا كمك دولت درپي سهم دهي زنان به مشاركت سياسي است . به صورت نمونه  به صورت اجباری قانونی گذاشتند که ازهرولایت ازهرسه یا چهارنماینده باید یک نفرشان زن باشد , یا که درکابینه وزیر زن باید داشته باشیم . ودرموارد زیادی همینطوری وجود دارد که حضورزنان به صورت اجباری  وسمبولیک درنظرگرفته شده است , ولي ازطرفي درتقابل با این حرکت خانواده ها است . خانواده هايي كه به سختي حاضر ميشوند دختران وزنان شان درامورسياسي واجتماعي فعال باشند , ودرهمه موارد پاي محرم شرعي درميان ميايد. يعني كه خانواده اي كه حاضرميشود دخترش مثلا درارگاني وارد كارشود ، خانواده انتظاردارد كه آن ارگان يا موسسه به همراه دخترش يك نفرمحرم شرعي دخترش را نيز به خدمت بگيرد تا اورا همراهي كند ,درغیرآن دراکثرموارد ، مانع حضوراوبرسرکارمیشود .  حتی این مسئله برای نماینده گان زن درپارلمان نیزطرح شد که گفتند پاسپورت برای محرم شرعی وکلای زن برای سفربا آنها باید داده شود. میبینید که ما ازاین لحاظ درسطح بسیاربالایی درتضاد به سرمیبریم ……که این نشانگرآن است که حتی همان زنانی که یا برای ارتقاء زنان کارمیکنند ویا ازهمین کانال وارد عرصه های سیاسی واجتماعی جامعه شده اند , خود نیز برای خود محدودیت احساس میکنند وبه عبارتی دریک نوع دوگانگی رفتاری وفکری دچارهستند .بنابراین میتوانم بگویم ازاین نظرفعلا به قول معروف درمرحله ی گذارقرار داریم که معلوم نیست آینده ی آن یعنی حضورزنان درعرصه های سیاسی واجتماعی و… چگونه خواهد بود ….

5-     ازخشونت عليه زنان وعوامل آنها بگوييد …..

تا كنون تحقيقات درخصوص نوعيت ووسعت خشونت عليه زنان درافغانستان به صورت علمي ، جامع ورسمی  صورت نگرفته است ، وتعريف دقيق وواحدي ازخشوت دركشورارائه نشده است ، ولي واقعيت اين است كه  خشونت درافغانستان برعليه زنان ازبدو تولد شروع ميشود وتا دم مرگ ادامه ميابد ،واكثرانواع خشونت هاي رايج دركشورما درقالب رويه هاي كه ازنظرعرفی وفرهنگي براي ما عادي شده است كتمان ميشود، يا درنظرگرفته نميشود . ودرمواردی بعضی ازانواع خشونت ها حتی وجهه ی عنعنوی وحتی دینی به خودگرفته است . به صورت نمونه کلمه "تمکین"  که یک عبارت شرعی است اکثرا وسیله ی خشونت  است به دست شوهران برعلیه زنان شان .  وقتي ميگويم خشونت ، درجامعه مثل افغانستان هميشه درذهن خشونت فزيكي ميايد ,مردم ما ازخشونت دسته بيل ومشت ولگد را ميدانند,  ولي برعلاوه ازاين ، خشونت اصلی وپنهاني كه درسطح جامعه برعليه زنان جريان دارد خشونت های روحی وغیرفیزیکی است , که خيلي مخرب ترازخشونت فزيكي است ، .واكثرا هم مطابق باورهاي ديني وفرهنگي ما عادي وبه جا شمرده ميشود … خشونت علیه زنان درمواردی چنان عادی وقانونی بوده که علیرغم نا معقول وغیر موجه بودن آن ، اما از نگاه قوانین عرفی کاملا یک عمل قانونی به حساب می آمده است ،وبعضی دستورات فقهی درمورد تبعیت زن ازمرد این مسئله را شدید تروموجه ترکرده است .

 دختري كه متولد ميشود سزاوار جشن وتبريكي ازسوي فاميل پنداشتته نميشود ، مثلا ميگويند ؛  دختركه تبريكي ندارد .درحاليكه برای تولد پسرشب نشيني وجشن ميگيرند …  اين سرآغاز خشونت عليه زنان است ،  كه اين ميتواند براي ديگردختران وبرروحيه دختران فاميل تاثير منفي بگذارد. درحال حاضر ، دختركشي درافغانستان مسئله اي نيست ، زيرا وسائيل شناسايي جنسيت طفل قبل ازتولد او ، اكثرا موجود نيست ، با آن هم ما نبايد اين موضوع را درآينده كه روش شناسايي جنسيت طفل قبل ازتولد او وجود خواهد داشت ناديده بگيريم كه با توجه به ديد منفي مردم ما نسبت به داشتن دختر، ميتواند به يك دختركشي مدرن تبديل شود…. وقتي كه كمي دختركلان ترميشود پاي اورا ازمجامع وبيرون ازخانه ميگيرند صرفا به این دلیل که دختراست  ، درجوامع روستايي پاي اورا ازمكتب ميگيرند كه خوبيت ندارد دختربه مكتب برود ،باورهایی درمیان مردم قریه جات دراین مورد وجود دارد که مانع تحصیل دختران میشود  اورا مثل جسد زنده اي درتابوتي به نام چادروخانه پنهان ميكنند …. نتيجه اين رفتارچه ميشود ؟ نتيجه آن ميشود كه زنان جامعه ازمردان جامعه دچارترس شود ودرمواردي نفرت، و مردان جامعه دچاريك نوع بیگانگی رازآلود وعقده شوند ودرنتيجه دربرخورد با يك زن دچاررفتارهاي غيرعادي شوند …. وزنان جامعه هميشه ازمردان بترسند ومردان درعوض به زنان درحكم يك طعمه وشكارنگاه كنند. به همين خاطراست كه يك زن نميتواند يك مسيريك ساعته را درشهربدون يك محافظ سفركند واگر مورد ي ديده شود كه زني تنها مسافرت می كند تمام همسفران مرد دچارتشويش ميشود وكمترين كاري كه ميكنند اينكه به پوليس خبردهند كه اين زن همراه ندارد وبدتراینکه پولیس اورا مورد بازجویی قرار میدهد صرفا به این دلیل که چرا تنها است , به همین سادگی …….. به هرحال اينها انواع خشونت هايي است كه ما به آن توجه نمكينم وهميشه مرتكب ميشويم ، ومتاسفانه به صورت عنعنه وفرهنگی تبدیل شده که تغییرآن حتی برای خودزنان مشکل است , مثلا اکثرزنان تحت شکنجه برای خود ننگ وعارمیدانند که به ارگانی یا دولت مراجعه کرده برعلیه شوهرش شکایت کند ,واگرهم ننگ ندانند ، ازعواقب ارائه شکایت میترسند ، کمترین نتیجه دادخواهی یک زن آن میشود که که ممکن دیگرنتواند به خانه برگردد ، چون به باورهمه مراجعه یک زن به حکومت توام است با آبروریزی برای خانواده ها  ….

ازطرفي ، درافغانستان دولت وسياست مداران وارگانهای فعال درامورزنان ، نه محدوده خشونت عليه زنان ونه پيامدهاي آن را به حيث يك مسئله جدي وخطرناك نميشناسند وتوجهي ندارند ….. درعين حال خیلی ازموارد خشونت ها ازلحاظ اجتماعي تحمل شده است به طورمثال ….همین کلمه "تمکین" اکثرا باعث  آزاروشکنجه زنان میشود … گفته میشود اگرزن درحال نماز است ومرد دلش خواست با او آمیزش کند ، زن باید نمازش رانیمه کاره رها کند وتن به هوس مرد دهد, این بدین معنی است که مرد یا شوهردرتجاوز به زن دست بازدارد …. ومیتواند برخلاف میل زن به او تجاوزکند , خوب تجاوز تجاوز است چه توسط شوهر, چه توسط کسی دیگر, وقتی برخلاف میل باطنی زن  آمیزش صورت بگیرد تجاوز است ….ازطرفی متاسفانه اکثرزنان به دلیل عدم سواد , به حقوق خود آگاهی ندارند  

مطابق يك تحقيق كه ازسوي صندوق انكشافي ملل متحد براي زنان صورت گرفته است ، درافغانستان عامل اصلی خشونت ها علیه زنان , فقدان دانش زنان درارتباط به حقوق شان است . ….. دليل ديگر, نبود قانون درحمایت اززنان وفقدان قانونمندي درنظام شبه آنارشیست دولتی است ,  در شرايطی كه حاكميت زور وزر ونیرنگ  ، جاي قانون را بگيرد ، ضعيف ترين ها به ويژه زنان واطفال قرباني ميشود ، دراين آشفته بازار نوبت به کسانی  ميرسد كه دين وفرهنگ وسنت هاي مردم را به وسيله ي توجيهي براي اعمال ظالمانه خود برضد زنان استفاده ميكنند … خوب با این وضعیت وقتی قانونی نیست زنان درحال شکنجه  برای نجات ازاین شکنجه به کجا مراجعه کند ؟ 

8- به نظرشما راههاي بهبود وضعيت زنان دركل چيست .؟ وچه راهكارهايي را پيشنهاد ميكنيد ؟ درطول چند سال اخيرخصوصا بعدا زسقوط طالبان ، زنان وموضوع زنان بهانه ي خوبي براي خيلي ازكساني بود كه ميخواستند وارد صحنه ي سياسي واجتماعي ومهم ترازهمه اقتصادي  جامعه شوند ، ارگانها ي زيادي به نام زنان وارد فعاليت گرديدند وازاين راه به نان ونامي نيز رسيدند ، درهمین حال دولت هم با بوق و كرنا مسئله ي زنان وارتقاي زنان وحمايت ازحقوق زنان را درسرلوحه كاري خود قراردادند وبه هربهانه اي زنان افغانستان را به رخ دنیا ميكشاندند وبا كارهاي سمبلیک , ميخواستند كه ظلم هاي سالهاي دوررا به يكباره جبران كنند ، به صورت نمونه ونمادين وزارت زنان را تشكيل دادند كه تا كنون هم نميداند وظيفه اش دقيقا چه است ، اين ها همه نشانگرآن بود كه زنان به هردلیل مورد توجه قرار گرفته است تاحدی هم این مسئله واکنشی بود به دوره سیاهی که درزمان طالبان برزنان رفته بود .اینها همه نشانگراین است که موضوع حقوق زنان وارتقای آن ، درشرایطی جدید بعدازسقوط طالبان , بحثی شد که در کوچه و گذر شهر ودیار کشورمان به طبل نواخته شد وادعای اعاده حقوق زنان تکیه کلام هرموجودی روشنفکر این مرزو بوم شد . چه بسا دست آویزی شد برای خیلی از مردمی که مدتها ی  مدیدی از بیکاری فاژه کشیده بودند واکنون به این بهانه نه تنها دستی به جایی بند کرده بودند که ازمنابع گوناگون داخلی و خارجی تمویل گشته برای یا به نام  این امر مقدس دفتر ودیوانی تشکیل دادند . اما وا قعا  باوجود این همه ریخت و پاش واین تعداد دفتر ودستک وانجو وموسسه در ارتباط به انکشاف و حمایت  از  حقوق زنان ، آیا گرهی از مشکلات  زنان در این مدت چند سال  گشوده گشته است ؟ آیاتغییری در شرایط زندگی اجتماعی زنان به وجود آمده است ؟ آیا ذره ای از خشونت برعلیه زنان کاسته شده است ؟ این همه سروصدا برای ارتقا ی حقوق زنا ن چه نتیجه ای داده است ؟  آیا در یک کلام تبعیض علیه زنان کاهش یافته است , جواب تا حد زیادی منفی است . چون اکثراین اقدامات واقعی نبوده است وبیشترجنبه سیاسی وسمبولیک داشته , به نظرمن در کشوری مثل افغانستان ، اقدامات برای بهبود وضعیت زنان بیشتر به یک کارناوال سیاسی شبیه است  تااینکه به  حل مسایل زنان منجر شود ،با همه این تلاشها ، متاسفانه هنوز حقوق زنان بیشتر درحد شعا ر برطبل نواخته می شود واز این شعار بیشتر ازآنکه زنان به حق خود نایل آیند سیاست مردان از آن سود می جویند..

ازطرفی کسانی که واقعا میخواهند برای حقوق زنان کار کنند , دست بازندارند , به عبارتی موانع زیادی دراین راه وجود دارد , واضح تراگربگویند میترسند ازاینکه مورد اتهام ومورد حمله قرار گیرند ، چراکه از مهمترین موانع که در طول تاریخ سد راه جنبش های تامین حقوق زنان بوده است وهمین اکنون نیز خیلی زیاد از این موارد ادعا می شود وبه گوش مردم خوانده میشود ، بستن اتهام کفر وبی دینی به هواخواهان تامین حقوق زنان بوده است . نمونه ی برخورد با بعضی ازنهادها وموسسات است , کوچکترین وساده ترین کاری که میتوانند بکنند ، بستن اتهام اشاعه ی فحشا است . متاسفانه این حربه در مواجهه با جامعه سنتی ومذهبی افغانستان بسیار جا افتاده وکار ساز است ، که با کوچکترین غفلت از سوی هواخواهان ترقی زنان , همه رشته ها پنبه شده وآنچه که در این راه انجام شده به یکباره محو ونابود می گردد . لذا راهی را که می رویم باید دقت کنیم که اولا منجر به بی دینی وکفریت مدافعین حقوق زن نشود ، درثانی منجر به رسیدن ما به ترکستان نشود .

 

  به باور من که یک مرد می باشم  اولا , تا زمانی که قوانین کشور در مورد زنان تغییر ریشه ای نکند ،هیچ تغییری دروضعیت زندگی زنان به وجود نمیاید . ما در حالی ارتقای ظرفیت زنان وحمایت ازحقوق زنان را شعار می دهیم که در قوانین مان هیچ دفاعی غیر از چند کلمه تشریفاتی برای زنانی درحال شکنجه در گوشه های خانه های مان  نداریم . اگر یک زن هزار دلیل موجه روانی وروحی وبین المللی برعلیه شوهرش داشته باشد و  برای اخذ طلاق به ارگانهای مربوطه مراجعه کند  ولی سه دلیل اساسی برای طلاق را که در شریعت حکم شده است را نداشته باشد ، هیچگاه نخواهد توانست به طلاق دست یاید . او با بدن سیاه شده ودلی مملو از در د به محکمه مراجعه می کند ولی با چنان سنگ اندازی ها وموانعی  در راه خود مواجه می گردد وچنان سرگردانی  می کشد که در آخر مجبور می شود راه غیر از طلاق قانونی را پیش بگیرد ، که آسا ن ترین راه فرار از منزل وآخرین راه خودکشی است .نمونه های آنرا در کشور زیاد می بینیم ومیشنویم .وقتی که زنی از خانه فرار میکند در دوسیه اش نوشته می شود جرم : فرار ازمنزل  آیا فرار جرم است ؟

دوم اینکه , تا زمانی که یک پلان دراز مدت آگاهی عامه برای مردم خصوصا مردان در جهت زدودن سنت های قبیلوی که اکثرا رنگ دینی به خود گرفته است ، روی دست گرفته نشود ، اگر ده تا وزارت خانه درامور زنان هم داشته  باشیم ، وضعیت زنان از این بهتر نخواهد شد . چه بسا این شرایط که بشتر به بروز احساسا ت شبیه است ، باعث شود که بهانه به دست بنیادگرایان بیفتد و از همین روند هم جلوگیری به عمل آید . ؟

 

سوم اینکه ، ما مردان باید ذهنیت مان را نسبت به زنان تغییر دهیم , واین تغییررا باید ازخود شروع کنیم ، ازدرون خانه های خود ، اززن ودخترخود  . ما در حالیکه درهمه جا  از حقوق وآزادی های زنان حرف می زنیم در اذهان ما هیچ تحولی نسبت به زنان به وجود نمی آوریم . ماهمه ، چه روشنفکران وچه روحانیون همه چیز را برای زنان می خواهیم ، اما هیچ کدام از این تحولات را در خانه های خود راه نمی دهیم  .پای دخترخودرا ازمکتب میگیریم آن وقت برای تحصیل دختران شعار میدهیم ,  ضرب المثل معروفی درمیان مردم  رائج است که می گویند " مر گ خوب است ولی برای همسایه " این ضرب المثل برای فعالان  ومدافعان حقوق  زنان در افغانستن خیلی   صدق می کند،  ماآزادی زن را شعار می دهیم ،دلما ن می خواهد زنان آزادی داشته باشند ، دختران کارکنند ، ورزش کنند،  آواز بخوانند ، رقص کنند ، ولی متاسفانه همه آن چیزی را که شعار می دهیم وحتی شاید آرزو داشته باشیم در جامعه ببینیم ، برای زنان همسایه می خواهیم . ما دلمان می خواهد زنان آزادانه در اجتماع زندگی کنند ولی به شرطی که پای زن و دخترخودمان در میان نباشد . ما از آوازوموسیقی  زنان لذت می بریم وآرزو میکنیم که برای مان بخوانند ولی به شرطی که این زن واین دختر از همسایه باشد ، ما از رقص زنان لذت می بریم ولی به شرطی که زن ودختر خودما ن در میان نباشد و. ……نتیجه می گیریم که " مرگ خوب است ولی برای همسایه ".