آرشیف

2014-12-3

غلام رسول مبین

معلومات مختصر در مورد شهر چغچران !

"حب الوطن من الایمان"

به نام آنکه هستی نام ازو یافت
فلک جنبش زمین آرام ازو یافت

"نظامی"

مطلب را که مینگارم، خالی از تعصب ولی دفاع از حفظ و نگهداری تاریخ و فرهنگ یک ملت میباشد !
درین روزها سر و صدا و هلهله های درین شهر بی نظیر و بی بدیل ( چغچران ) توسط عده ی از جوانان، روشنفکران و تحصیلکردگان به راه انداخته شده است که تغییر نام چغچران به فیروزکوه از طرف وزیر اطلاعات و فرهنگ کشور به شورای وزیران پیشنهاد و این موضوع مورد تصویب قرار گرفته است تا بعد از ارایه دلایل موجه تصمیم نهایی اتخاذ گردد، که این موضوع برای شهریان شهر چغچران تاثر آمیز و حتا ناپسندیده به نظر میرسد که مشکلات موجود و فراراه مردم این ولایت را تغییر نام مرفوع نمیکند و تغییر نام باعث گشودن هیچ گره ی از گره های موجود نبوده بلکه باعث افزایش اختلافات و نفاق میشود. به روی این ملحوظ خواستم که در مورد این فیصله ویا تصمیم وزارت جلیله اطلاعات و فرهنگ کشور نگرانی و نارضایتی خویش را بیان کنم و در مورد  معنا و مفهوم چغچران کم و بیش معلومات ارایه نمایم تا تشویش و ناآرامی بعضی از دوستان که درین مساله نگران هستند رفع شده و از اسم های نامیمون و نامقدس که به آن برچسپ زده میشود، پرهیز کنند، بالای سخنان بیمورد خط بطلان بکشند و این حرف ها را لفافه ی بیش نپندارند. 
گرچه موشکافی و تحقیقات در مورد بازیابی معانی ویا معنی دادن به یک واژه چه متعلق به مکان باشد و چه متعلق به انسان یا محل ویا هرشی از اشیا و چی ترکیبی باشد یا فردی کاریست به غایت مشکل و سخت و زمانگیر، که از قید این قلم فرسایی میکند ولی با معنا زندگی کردن بهتر است از بی معنا و بی مفهوم زندگی کردن. پیش از آنکه به تاریخ و فرهنگ های مهم و بزرگ مراجع کنم، منحیث کسی که متولد و شهرنشین این دیار فراموش شده میباشم، نظریه ها و بینش های شخصی خود را مینویسم و بعد برای اطمینان بیشتر و کامل تر به صحت و سقم آن به فرهنگ ها و کتب دانشمندان و بزرگان مراجع میکنیم !
تشریح فشرده: گویند که در ایام سلطنت شاهی و ماقبل آن چغچران یک وادی سرسبز، آب خیز، حاصل خیز، پر جنگل، شین زار و تاحدود بیابان بوده است که در آن ایام محل دام داری و نگهداری حیوانات بخاطر تهیه علوفه و حتا بعضی جانوران نیز درین وادی سراغ میشده که در آن روزگار کاسی و آهنگران (قلعه آهنگران) از جمله شهرهای پر آوازه و تاریخی ولایت غور بوده اند، حالا اگر به بودگاه های انترنیتی نیز مراجع شود چنین یادآوری شده است که آهنگران همین چغچران میباشد. بزرگان و متنفذین که از آن ایام اند ویا نقل و قول میکنند، ادعا دارند که مردم این دیار از "چغ" به حیث خیمه و خانه های صحرایی استفاده مینمودند که مردم آنرا چغچران ( خیمه نشینان در چغ ) مینامیدند و همچنین ادعا و شایعه است که در اثر خشکسالی و کم بود آذوقه و علوفه، مردم بی بضاعت و فقیر مجبور میشدند که چغ های خویش را بهم زده و برای حیوانات خویش به طور علوفه استفاده نمایند و از ضایع شدن و از بین رفتن حیوانات که هست و بود آنها به همین حیوانات متکا بوده است، جلوگیری نمایند ( این موضوع ترحم مردم را نسبت به حیوانات نشان داده و خواستند که مخلوقات خداوندی را تاجایی نجات دهند ) و بعد از آن به نام چغچران یا کسانیکه برای حیوانات علوفه تهیه میکنند مسما شده است. این استدلال از دید من کاملا مردود است، بخاطریکه سالهای خشکسالی و قحطی در بین سالیان  1351 – 1352 اتفاق افتاده است در صورتیکه چغچران کنونی قبل از 1340 در تاریخ موجود بوده و حتا مرکز این ولایت بوده است. قابل تذکر است که نام چغچران از زمان، تاریخ (888 – 937 هـ. مطابق به 1483 – 1530 م.) در بعضی از کتب مورخین ذکر شده است (برای معلومات بیشتر میتوانید به کتاب بابر نامه یا وقایع توزوک بابر تالیف ظهیرالدین محمد بابر شاه، با ترجمه ی دکتر شفیقه یارقین دیباج یا دیگر نسخه هایش مراجع کنید) که درین کتاب قدیمی و تاریخی به کرات از اسم چغچران یاد آوری به عمل آمده است، "وقایع سال 911 هـ.ش. صفحات 105، 106، 137،138".  اما، وقتیکه به کتب مورخین افغانی مثل طبقات ناصری مرور میکنیم، نامی از چغچران به زبان نیامده و از نظر من این بخاطریست که این بزرگان فقط از روی کتب ویا مطالعات، تالیفات خویش را مکمل نموده اند نه اینکه خود شان مثل ظهیرالدین محمد بابر شاه قدم به قدم رفته و این محلات را از نزدیک دیده باشند. ازینکه چغچران به کتب مثل طبقات ناصری، حدودالعالم وغیره کتب معتبر تاریخی ذکر نشده است، دال بر این نیست که پیشینه و صبغه ی تاریخی ندارد و به یاد فراموشی سپرده شود. 
چغچران در لغت: چغچران اسم ترکیبی است که از دو واژه ی مقدس و پسندیده ی دری فارسی گرفته شده است، چغ: بروزن تق، نوع وسیله ی است که توسط شاخه های سبز درختان بید ساخته شده که از آن به صفت خیمه و خانه ی صحرایی استفاده مینمایند و این فرهنگ و عنعنه فعلا نیز در بین مردم این ولا مروج است. چران: چران بر وزن سران، به معنی چرا گاه، نشیمنگاه، چمنزار و گاهی هم وادی نشین آمده است. که به طور پیوسته چغچران را میتوان چنین معنی داد و ترجمه کرد: چمنزار، چراگاه، کسانیکه خانه های سنتی دارند، خیمه نشینان چغی و گاهی هم معنی وادی نشین را افاده میکند. 
چغچران در اصطلاح: چغچران بنابر مرکزیت و مساحت که داشته از سال 1340 به بعد که در آن زمان ولایت غور از نایب الحکومه به ولایت ارتقا یافته به صفت مرکز ولایت غور برگزیده شده است ( بعد از مجزا شدن ولایت غور از حیطه و مربوطه ی ولایت باستانی هرات به مرکزیت این ولایت توسط موی سفیدان، وطن دوستان، وطن پرستان و متنفذین و زمینداران این وادی مقدس و با تاییدی حکومت شاهی وقت "حکومت محمد ظاهر شاه" شناخته و ثبت شده است)، که از عمرش به مرکزیت ولایت غور بیشتر از 50 سال میگذرد و یگانه نام بی نظیر در سطح جهان میباشد. بی نظیر بودن به این معنی نیست که سرسبزتر، مترقی تر، پیشرفته تر، بزرگتر ازین شهر در سطح دنیا نباشد، بلکه این است که به این نام بدیلش را سراغ نداریم و با دو واژه ی پاک و ستره ی دری فارسی معنی عام فهم و خوش قریحه ی چغچران را میدهد. قابل ذکر است که اگر چغ با چ و غ نوشته شود همان معنی فارسی است ولی به فرهنگ دهخدا ذکر شده است که اگر به چق (چ و ق) ذکر شود نام ترکی است (والله اعلم با الصواب). چغچران را نه به امپراطوری و نه هم به باستانی بودن میشود که نامش را وابسته دانست و برایش چیز تاریخی از خودش بهتر تراشید. در سطح ولایت غور از بزرگترین واحدهای اداری ولایت بوده و از سمت شمال و شمال شرق به واحد اداری کوهستانات ولایت سرپل، چهار سده غور، از غرب و شمال غرب به جوند بادغیس، شهرک و دولینه غور، از سمت جنوب و جنوب شرق  به دولینه غور و واحد اداری سنگ تخت ولایت دایکندی و از سمت شرق به دولتیار غور هم مرز و هم سرحد میباشد. تا سالیان 1361 ویا بعدتر از آن واحد های اداری دولتیار، دولینه و چهار سده نیز مربوط به این منطقه بوده که به مرور زمان نسبت به مشکلات اداری و لزوم دید حکومت این واحدهای اداری از چغچران جدا و به مزرهایش تغییرات آورده اند (قابل ذکر است که بعضی از ساحات دولینه در آن وقت مربوط به واحد اداری شهرک بوده است). حدودا 678 دهکده و 165900 – یکصد و شصت و پنج هزار و نه صد – نفوس درین سرزمین مسکن گزین اند (این برآورد به طور تخمینی است و شاید که افزون براین باشد). 
ویژگی های چغچران: در بین دو سلسله کوه های پرنام، مشهور و تاریخی کشور یعنی سفید کوه (سپین غر) به سمت شمال، سیاه کوه (تور غر) که همین سیاه کوه را فعلا مردم بند بایان یا بند بایند/باین نیز میگویند و گاهی هم بعضی از دوستان سفید کوه را فروز کوه میگویند، ولی از نظر من سفید کوه را نمیتوان فیروز کوه نامید و سفید کوه را با یاد فراموشی سپرد، موقعیت دارد. حتا بعضی از بزرگان و تحصیلکرده گان همین کوه سمت شمال چغچران را فیروز کوه و گاهی هم به جل و پوست بند باین میچسپند که فیروز کوه همین است (والله اعلم با الصواب). دریای خروشان هریرود (رود هری) از متن این شهر میگذرد که شرشر آبش را همه مردم عادی و صاحب منصبان دولتی و اهل کسبه میشوند و باعث تولید سردی، هوای صاف و سالم درین شهر و دیار میگردد و از اثر بی توجهی دولت های وقت و کنونی این آب به باد رفته و مزه اش را هرات الی ایران و ترکمنستان میچشند.  
باوصف کوه های مشهور ذکر شده، این دهر در بین تپه و نیم تپه های روستاهای اخته خانه، بهاری، کندیوال، شیخ المند، تله و سمک به سمت جنوب، تسرقی و بادگاه به سمت شرق، قطس، کاسی، شیخ ها و صوفک به سمت شمال و دهن صوفک و دهن اخته خانه به سمت غرب آن جایمند شده اند که وسیله ی برای زندگی و معیشت اتباع و اقوام مختلف شده است. تا جای که نگارنده معلومات دارد، از تمام واحد های اداری نه گانه ی این ولایت درین دیر زندگی میکنند و از ولایات هرات، کابل و وردک (میدان شهر) درین ولایت خانه نشین و همچنین از قندهار، هلمند، فاریاب و … درین ولایت کسب و کار و دکانداری دارند که این وجه مشترک باعث به وجود آمدن فرهنگ همسوخوانی در بین اتباع کشور میباشد. دره های رنگین و پرآب نیز در مربوطات چغچران موقعیت دارند از قبیل: دره ی زردتلی، دره ی قطس، دره ی قاضی، دره ی مرغاب، دره ی کرگوش در غلمین (که در زمان ولایت محمد حنیف خان بنابر سرسبزی و شادابی که داشته به آن گل دره خطاب میکرده است) و دره های شویج، لفرا و غیره. قلعه آهنگران، قلعه ضحاک، قلعه بادگاه ( فعلا به نام رباط یاد میکنند) و در وقت یکجا بودن دولتیار با چغچران رباط دولتیار از جمله نشانه های تاریخی اش میباشد. مسافت در بین هر یک از این قلات ویا رباط ها 25 – 30 کیلو متر میباشد که در قدیم از آنها به نام یک منزل پیاده استفاده میکردند. اینها از جمله قلعه های نیست که اوکتای پسر چنگیز خراب و منهدم کرده باشد و فیروز کوه از جمله شهر تاریخی غوری ها که بعد از مندیش و قلعه آهنگران میباشد، توسط اوکتای چنگیز منهدم و مخروب گردیده است و تثبیت مکانش تا حال مشکوک است. اگر چغچران موجوده همان شهر فیروز کوه (شهر افسانه ی امپراطوری غوری ها باشد) باید که نامی ازین قلات و اماکن نمیبود و حتا باید که منار تاریخی جام نیز منهدم میشد.   
چغچرانی ها ویا کسانی که اصلا ازین شهر و بازار اند از چغچرانی بودن خود کدام ننگ و آری ندارند و در ضمن این نام برای شان افتخار آفرین است نه انکار آفرین. اشخاصی زیادی اند که با القاب چغچرانی یاد میشوند و برای خود مفتخر اند که زاده، پرورده و روییده ی این ملک اند اما بی تردید که چغچران همانند دیگر نام های مرسوم متلعق به کدام قوم و قبیله ی نیست. اگر به ولایات سفر کنیم پرسان میکنند که از کدام ولایت هستید؟ میگوییم که از غور، میگویند که غوریان هرات؟ غوربند پروان یا جاغوری؟؟، مجبور میشویم بگوییم که، از چغچران هستیم و از دید شک شان به دید حق تبدیل میشویم. حالا من نیز به هراسم که نشود اگر بگوییم از شهر فیروز کوه هستیم، پرسند که از فیروز کوه ایران ؟؟؟ (!)
من معنی و مفهوم چغچران را در فرهنگ های پژوهش گران، بزرگان و دانشمندان به طور پیوسته ندیده ام همانطوریکه از دیگر اماکن و محلات نیز مشکل است. ولی به طور مجزا این دو واژه را در فرهنگ دهخدا  و دیگر لغت نامه ها به گونه های متفاوت و بامعنانی مختلف به گونه ی زیر دریافتم:
لغت نامه ی دهخدا: 
چغ: چوبی است که همچون آبنوس بود برنگ . (فرهنگ اسدی ). چوب آبنوس و بعضی گویند چوبیست مانند آبنوس . (برهان ). چوب آبنوس را نامند. (جهانگیری ). چوب آبنوس و چوبی شبیه آبنوس . (ناظم الاطباء): 
کی تخت عاج و یکی تخت چغ
یکی جای شاه و یکی جای فغ
چران . [ چ َ ] (نف مرخم ) مخفف چراننده . کسی که حیوانات را میچراند و در چراگاه و علفزار گردش میدهد، مانند گوسپند چران و گاو چران . (ناظم الاطباء).

 

فرهنگ عمید: 
چغ: 
چوبی است که بدان ماست را هم زنند تا مسکه و کره از آن جدا گردد. 2. چرخی که زنان رشته بدان ریسند. 
چغ: پرده مانند است که از چوب های باریک سازند. 
چق: چوبی که بدان ماست را هم زنند تا مسکه و کره از آن جدا شود. 
چق: = چغ، چیغ: پرده ی که از نی و حصیر سازند و بر در اتاق آویزند. 
چرا: چراگاه، عمل چرانیدن حیوانات، به معنی چریدن نیز آمده است. 

پشتو – دری قاموس:

چغ: آواز مرغ. 
چر: چرچر گنجشک

بنا، گفته میتوانیم که چغچران نه واژه ی ترکیست و نه هم پشتو. بلکه واژه ی دری است و این معنی از اصالت دو واژه یعنی چغ و چران که فعلا نیز در میان مردم مروج است، واضح و روشن میباشد. همانطوریکه قبلا مذکور گردید، معنی دادن به واژگان ترکیبی کاری ساده و بسیطی نیست.  
چغچران را درست بنویسید: هم در کتب و هم در بین مکاتبات رسمی و غیررسمی چغچران را به انواع گوناگون نوشتند و مینویسند که متاسفانه نوشتن و خواندن اشتباه، وسیله ی برای معنی غلط دادن به واژه میگردد. من در نوشته ها دیدم که چغچران را به اقسام زیر مینویسند:
– چغچران 
– چقچران
– چخچران
– چیغچران
به نظر من شکل درست آن همان نوشته ی نخست ( چغچران ) است. این یک اشکال تلفظی در بین عده ی از دوستان نیز است که بعضی واژه ها را به شکل های متفاوت تلفظ میکنند، مثلا: 
– غور، بعضی قور تلفظ میکنند. 
– بادغیس، بعضی بادقیس تلفظ میکنند. 
– غرب، بعضی قُرب تلفظ میکنند. 
– افغانستان، بعضی افقانستان تلفظ میکنند. 
– غلام، بعضی قلام تلفظ میکنند. 
– ساقی، بعضی ساغی تلفظ میکنند. 
– اقتصاد، بعضی اغتصاد و گاهی هم اختصاد تلفظ میکنند. 
– ساغر، بعضی ساقر تلفظ میکنند.
خلاصه اینکه تعامل درست در بین تلفظ "ق" و "غ" را اکثریت رعایت نمیکنند. مساله معنی یابی برای چغچران کاری ساده و آسان نیست که کسی بگوید گدا، درویش و فقیر معنی میدهد، کسی بگوید چراگاه معنی میدهد و … همانطوریکه به صورت قطع معنی و مفهوم غور نیز در بین مورخین به چندین طور استفاده شده است، بعضی گویند که واژه ی عربی است از قعر و چقوری گرفته شده، بعضی گویند که واژه ی دری از غوره و نو رس گرفته شده، بعضی گویند که واژه ی پشتو است از غر گرفته شده و بعضی هم گویند که واژه ی ترکی است که به معنی قوری میباشد، حتا گاهی مدعی هستند که واژه ی سانسکریت میباشد. 
بدبختانه، هستند اشخاص منافع طلب و موقع طلب که به واسطه ی منفعت شخصی خود از همه چیز درگذرند و درحقیقت باعث فروش نام و نشان و وطن خویش میگردند. افغانستانی های فعلی ویا اسلاف و گذشتگان این میهن که خراسان و آریانا را فروختند و نامش را تغییر دادند چه افتخاراتی را به دست آوردند که ما با فروش چغچران و نامش چیزی بدست آوریم؟ – حالا دقیقا موقعیت شهر فیروز کوه که به افسانه ی مبدل شده را کسی به طور دقیق نمیداند و مورخین مدعی اند که پس از استیلا شدن اوکتای پسر چنگیز این شهر منهدم شده و گاهی به تیوره، گاهی به پسابند، گاهی به شهرک، گاهی به دولتیار و گاهی هم به ماورای چغچران میچسپند و چسپیدند که این خود باعث محو و نابود سازی تاریخ و افتخارات فعلی ما میشود. در ضمن، قبلا تذکر دادم که چغچران نام بی نظیر است به چی معنی، بخاطریکه همچنین شهری به این نام و نشان به دیگر کشورهای جهان سراغ نداریم، طوریکه قبلا یادآور شدم، فیروز کوه یکی از شهرها در تهرانِ ایران است. عده ی مدعی اند که فیروز شاه وقتیکه از هری به ایران رفت شهر فیروز کوه را در آنجا بنا کرد، همانطوریکه قطب منار دهلی را سلطان شهاب الدین در هندوستان بنا نهاد. حالا نمیشود که نام منار جام ویا دیگر مناره ها را تغییر داد و نام منار قطب دهلی را جایگزینش کرد. 
از نوشته ها و نظریات استادان، دانشمندان و بزرگان غور چنین برداشت دارم که گویند: چغچرانی ها را در پشاور گدا میگفتند. حالا باش که بگویند، اگر چغچران را گدا، درویش، دریوز و فقیر معنی کنیم، از کجای ما کم میشود. آیا شما نام کدام شهر ویا ولایت را سراغ دارید که سرمایه دار باشد، پول دار باشد یا دارا باشد؟ که قطعا نه، حالا در افغانستان این فرهنگ شده که مردم به یکدیگر پیله و گپ های تمسخر آمیز نثار میکنند. اینکه جزوی از فرهنگ بعضی هموطنان ما شده است. فرض کنیم که چغچران تبدیل شد به فیروز کوه، دیگر آن مهاجرین و بیجا شدگان غور را در هرات و منارهای اطراف شهر هرات را، دارا مینامند یا که گدا ؟؟؟ تاکید من این است که اگر چغچران گدا است، نکنید شهر تاریخی فیروز کوه را گدا منامید !!! برای وضاحت بیشتر بعضی از شهرها و اماکن جهان و افغانستان را با معنی نام های شان خدمت تان مینویسم که از آن لجند زار به کجا رسیدند و ما ازین چمنزار میخواهیم که چی بسازیم:
1. دبی: دبی از دبا گرفته شده است که به معنی ملخ میباشد. چونکه قبل از اعمار نمودن این شهر بیابان بزرگ بوده که ملخ های گوناگونی در آنجا موجود بودند. فعلا از جمله شهرهای شیخ نشین هفت گانه ی امارات متحده عربی است.  (منبع: ویکی پیدیا دانشنامه ی آزاد و دهخدا).
2. ابوظبی: قبل از ورود انسانها درین وادی، این وادی به بیابان بیش نبوده است و به هیمن ملحوظ آهوها درین دیار زندگی داشتند. بنا، ابوظی از ظبا گرفته شده که به معنی آهو میباشد. و فعلا از جمله شهرهای شیخ نشین هفت گانه ی امارات متحده عربی است. (منبع: ویکی پیدیا دانشنامه ی آزاد و دهخدا).
3. قم: پیش ازینکه یکی از شهرهای ایران شود وادی آب خیز و پر علف بوده است. قم کلمه عربی بوده به معنی محل جمع شدن آب میباشد. فعلا یکی از شهرهای کلان ایران میباشد. (منبع: ویکی پیدیا دانشنامه ازاد و دهخدا).
4. گوسفندی: یکی از واحدهای اداری ولایت سرپل میباشد. 
در صورتیکه عرب های امارات متحده عربی و عجم های ایران میتوانستند برای اماکن مزبور نام ها و القاب جدید را برچسپ کنند ولی نخواستند که جهل تاریخ را به سرزمین خویش راه دهند و تاریخ خویش را مجهول سازند. با نام که نمیشود چیزی بدست آورد، اگر چغچران را پاریس بنامیم آیا پاریس میشود؟ اگر دبی نامگذاری کنیم دبی میشود؟ خیر، قطعا نمیشود، یگانه راه تغییر محیط و وضعیت کنونی، حق طلبی راسخ و از بین بردن تعصب و نابود سازی نفاق است. من به این نوشته ی خویش استوارم و چغچران یگانه اسم است که نواحی گوشهایم را طنین میبخشد و از همه اصحاب دانش و قلم رجامندم که با کم و کاستی های که این مقاله دارا میباشد، اینرا خوانده و با ارایه نظرها، انتقادها و پیشنهادهای خویش به مزیت این مقاله بیافزایند.

——————————————————-
با عرض ارادت
غلام رسول مبین
شهر چغچران، غور
22 ثور 1393 هـ.ش.