آرشیف

2019-8-25

رفعت حسینی

مایه یی بیش بها

نخستین تاجکی که درسدهء بیستم درافغانستان شایستهء یادآوریست وانسانی هدفمند بوده است برای بهروزی ورفاه باشندگان میهنش وارزش های انسانی را می دانسته است ، محمد ولی دروازی میباشد. مدتها بود میخواستم فشرده یی درپیرامون وی منتشربسازم.

 

نگاشته یی دیدم از
 

سعادت موسوی درروزنامه_راه_مدنیت:

 

محمدولی خان دروازی؛ معمار استقلال

 

یکی از سنت‌های شاهان و دربار داران تاریخ این بوده است که فرزندان خان‌ها و اربابان را به دربار فرا می‌خوانده‌اند و با این شگرد سعی می‌کردند که از شورش و اعتراض آنان جلوگیری کنند. ریشۀ اکثر اعتراضات زیردستِ خان‌ها و بزرگان قوم بوده و حضور فرزندان آنان در دربارِ شاهان باعث ایجاد تعهد و روحیۀ حمایت‌گری از درباریان می‌‍شده است. محمدولی خان دروازی، از آخرین نسل شاهان و خان‌های درواز بدخشان بوده و برای اولین‌بار عبدالرحمن خان را در دربارِ شاه سمرقند و بخار ملاقات می‌کند. به احتمال قوی این دیدار نخست در یاد و خاطر محمدولی خان دروازی نمانده، چون در آن روزگار کودک بیش نبوده است. اما با گذشت زمان وضع سیاسی و حاکمیت تغییر می‌کند و امیر عبدالرحمن خان مستبد در افغانستان با همکاری انگلیس‌ها به‌سلطنت دست می‌یابد و برای بار دوم محمدولی خان دروازی، عبدالرحمن خان را در مقامِ شاهی افغانستان می‌بیند. دیداری که معنا و مفهوم دیگر دارد و شه‌بچه‌یی بدخشانی با پدرش به قصد ماندگاری به کابل قدم می‌گذارد. در آن هنگان محمدولی خان نوجوان، تمام فکر و ذکرش را به تعلیم و تحصیل معطوف می‌کند. جوان تیزهوش و ذکاوت‌مند در قسمت پیرامون خود غافل نبوده و همۀ اتفاقات را زیرکانه رصد می‌کرده و می‌آموخته است. زمان می‌گذرد و در گذر سال‌ها و ماه‌ها و روزها، محمدولی خان دروازی قد می‌کشد و درجۀ دانایی و فره‌مندی خود را افزونی می‌بخشد و به‌عنوان سرجماعه جوانان دربار شهرت و محبوبیت کسب می‌کند. ذکاوت و چابک‌فکری او از دروان کودکی‌اش بر آدم‌های پیرامونش مستور و پوشیده نبوده است. او را زنان قبیله و طائفه‌شان به‌عنوان پسر خوش‌چهره و خوش‌سیما می‌شناختند. فضلا و حکیمان درواز قدیم، به استعداد و بزرگ‌منشی محمدولی خان معترف بودند. وقتی این پسر دارای نبوغ در بستر و فضای شاه‌زادگان و ارباب‌زادگان قرار می‌گیرد، زمینۀ رشد و توسعه ذهنی و فکری وی بیشتر درخشنده و بالنده می‌شود. هرچند دستگاه قدرت و زعامت امیر عبدالرحمن خان، سخیفانه و مستبدانه و ناشیانه بوده است، اما با این وجود هم محمدولی خان دروازی چالش را به فرصت تبدیل کرده و دایره فعالیت و اثرمندی خود را به گستردگی بیشتر می‌رساند. در ادامه، با آمدن امیر حبیب‌الله خان، که تاریخ‌نگاران وی را شاه نرم‌خوی شمار می‌کنند؛ فضای رشد و پیشرفت محمدولی خان افزون‌تر می‌شود و تارِ رفاقت و صمیمیت را با شاه‌زاده هم‌قطارش، امان‌الله خان محکم می‌کند و پا به پای هم جلو می‌روند و به‌عنوان جوانان هم‌فکر به دوستی و رفاقت ادامه می‌دهند. محمدولی خان دروازی با کسانی دیگری که شبیه او اهل تفکر و تفحص بودند، با افکار و اندیشه‌های آزادی‌خواهانۀ سید جمال‌الدین افغانی آشنا می‌شوند. یعنی رگه‌هایی از ترقی‌خواهی در همان روزگار جوانی در ذهن این شه‌زادگان نوگرا نضج می‌گیرد. نقش ویژه و اثرمند شاه محمدولی خان دروازی را هیچ تاریخ‌نگار و کسی که با دورۀ امانی آشنایی دارد نمی‌تواند انکار و یا رد کند. چون با بررسی کارنامه وی، روشن می‌شود که این پسر اصالتا روستایی چه جایگاه رفیع و مهمی داشته است. در این مقال می‌شود فشردۀ از دست‌آوردها و کاردانی‌های آن مرد چابک‌اندیش را به‌صورت اجمالی برشمرد. معرفِ استقلال افغانستان: محمدولی خان دروازی، به‌عنوان سیاست‌مدار کاردان و فهیم مورد اعتماد کامل امان‌الله خان قرار می‌گیرد و از جانب افغانستان سفرهای بین‌المللی خود را آغاز می‌کند. در ماه اپریل ۱۹۱۹ میلادی به‌حیث سفیر بخارا تعیین می‌شود و با عبدالوهاب خان عازم بخارا می‌گردد. در ماه جون ۱۹۱۹ به تاشکند می‌رود و برای رییس ویلسن خبر می‌دهند که محمدولی خان دروازی در راس یک هیات به‌خاطر کنفرانس صلح جانب پاریس روان می‌باشد. در ماه اکتوبر ۱۹۱۹ جهت مذاکرات و امضای معاده دوستی به مسکو می‌رود و با ولادیمیر ایلیچ لنین دیدار می‌کند و پیامی را از جانب شاه مان‌الله خان به دولت شوروی می‌رساند و لنین به این جملات از هیات افغانستان استقبال می‌کند: «من بسیار خرسندم که در پایتخت سرخ دولت کارگران و دهقانان، نماینده ملت دوست افغانستان را می‌بینم که تحت ستم قرار داشته وعلیه ظلم امپریالیزم می‌جنگند.» محمدولی خان از لنین درخواست می‌کند : «من به شما دست دوستی پیش نموده امید می‌برم که تمام شرق را کمک خواهید نمود که خود را از یوغ امپریالیزم اروپایی نجات دهد.» شاه محمد ولی خان در سفرهای مهم خود که در آرزوی شناساندن استقلال افغانستان بود عزم ديدار سران امريکا، لندن، پاريس و روم را نمود. در ماه می ۱۹۲۱ ميلادی به شهر روم پايتخت ايتاليا رسيد و بار دوم عهد و پيمان را بست. در هشتم ماه آگست ۱۹۲۱ ميلادی از امريکا به همراهی فيض محمد خان، حبيب الله خان و غلام صديق خان وارد لندن گرديد. محمد ولی خان در وارزی که بار اول قرار داد تحصيلی را با ممالک خارج اساس گذاشته و يک تعداد جوانان را از طريق بمبئی توسط کشتی جانب فرانسه فرستاده بود و شاگرداني‌که در ماه اکتوبر ۱۹۲۱ جانب فرانسه روان بودند به‌خاطر ملاقات با آن جوانان در فرانسه تا ورود آنها معطل ماند. پوهاند ميرحسن شاه می‌نويسد: «به‌پيشنهاد محمد ولی خان حکومت آلمان قبول نمود که محصلان افغان را در دانشگاه آن کشور بپذيرد و چهل شاگرد افغانی جهت تحصيل عازم آلمان شدند و برادر امان‌الله خان يکی از ايشان بود.» محمدولی خان بعد از سفرهای فوق‌العاده که سفير دولت مستقل افغانستان تعيين شده بود و بايد افغانستان را به جهانيان معرفی و از استقلال آن خبر مي‌داد، موفقانه در ماه می ۱۹۲۲، پس وارد افغانستان گرديد و به‌فعالیت‌های داخلی آغاز کرد. تفصیل و بسط همه ابعاد سفرهای محمدولی خان دروازی از توان و بضاعت این جستار خارج است. می‌شود در کتاب یا رسالۀ جداگانه دیدارهای بین‌المللی آن را شرح و تبیین کرد. در مقامِ وزیر خارجه و وزیر دفاع: محمدولی خان وقتی با دست‌آوردهای فراوان به کشور برگشت، بیشتر از گذشته مورد تقدیر و حمایت شاه‌ امان‌الله خان قرار گرفت و سمت‌های مهمی را به وی داد. در ماه جون سال ۱۹۲۲ به‌حيث وزير خارجه افغانستان مقرر گرديد و سپس در سال ۱۹۲۴ محمود بيک خان طرزی به‌جای او وزير خارجه مقرر گشت و محمد ولی خان در سال ۱۹۲۴ بعد از دوسال در وزارت خارجه به‌حيث وزيردفاع مقرر گردید. در ماه جون سال ۱۹۲۴ در پکتيا اغتشاش صورت گرفت و محمدولي خان شخصا به‌خاطر آرام ساختن اغتشاش‌گران به آن ولايت رفت. در اين باره ميرمحمد غبار می‌نويسد: «از ديگر طرف محمدولی خان وزير حرب که از گرديز، ارگون و کتواز و خوست و جدران را مراقبت مي‌کرد، ادارۀ منطقه بين گرديز و ميرز که را به‌سردار شاه ولی خان و ادارۀ منطقه بين ميرز و خوست را به علی احمد خان رییس تنظيمۀ مشرقی‌داد و خود شورشيان زرمت را مغلوب و چهل نفر گروگان گرفت. همچنين کتواز را تامين کرد و پسران عبدالکريم خان تحصيل‌دار را به‌گروگان درآورد. از آن به‌بعد او داخل ارگون و جدران شده در جنگ های سپين‌تخت و شاهی کوت زرمت و نيکه جدران شرکت ورزيد….» محمد ولی خان پس از خاموش ساختن اغتشاش در پکتيا در ماه اپريل ۱۹۲۵ به‌کابل برگشت و به‌کارهای مهم اداری وزارت حرب و دربار مصروف گشت. غبار در ارتباط به کارهای ديگر محمدولی خان در وقت امير امان‌الله خان چنين می‌آورد: «در هر حال شاه قبل از آن‌که نادر خان از وزارت حرب برطرف شود نخست امور سرحدات آزاد را که اهميت خاص در مجاری سياست افغانستان و انگليس داشت، از اختيار نادرخان کشيده و به‌رقيب سياسی‌اش محمد ولی خان داد و متعاقبا محمد ولی خان را که تنها يک‌نفر سياست‌مدار بود در جای نادرخان به‌وزارت حرب گذاشت. پسان‌تر امور سرحدات را از محمدولی خان هم گرفته به محمود خان ياور داد و اين شخص کم‌کفايت آن کار مهم را خراب‌تر ساخت، در حالي‌که بعضا اداره سرحدات در دست ریيس سرحدات محمد اکرم خان يوسفی جنرال قنسول سابق افغانی در دهلی بود و او همان شخصی است که در دولت نادريه وزير تجارت افغانستان گرديد.» نادر خان از دورانِ حکومت شاه امان‌الله خان نسبت به رقیب سیاسی خود (محمدولی خان دروازی) کینه به‌دل گرفت و در زمانِ زمامداری خود، تنها به حبس محمدولی خان اکتفا نکرد و وی را اعدام نمود. محمدولی خان، نایب سلطنت افغانستان: در طول مدت آشنايی محمد ولی خان دروازی با شاه ‌امان‌الله خان، امير بر وی اعتماد کلی پيدا کرد و اين اعتماد تنها پايه دوستی نداشت از کاردانی و فهميدگی و صداقتش نسبت به او ناشی می‌شد. از همین جهت در وقت سفرهای خود در سال ۱۹۲۸ به‌حيث نایب‌السطنه افغانستان تعيين گردید. دورۀ نایبی محمد ولی خان دورۀ اوج عروج او درافغانستان بود و وی را به‌حيث نایب‌السطنه می‌شناختند. محمدولی خان در دورۀ نه سالۀ پادشاهی شاه امان‌الله هر وقت ‌که شاه به‌سفر مي‌رفت به‌حيث نایب‌السلطنه کار مي‌کرد. خلاصه اين‌که محمدولی خان دروازی از هر نگاه در نزد امان‌الله خان مقرب بود و دورۀ شاهی اعلي‌حضرت امان‌الله خان برای محمدولی خان يک دورۀ طلايی بوده با عزت و حرمت تمام در فعاليت‌های سياسی و اداری و در بلندترين مقام سلطنت نقش عمده داشته است. در فرجامین سخن این‌که، وقتی یک بچه روستایی از دور دست‌ترین نقطۀ افغانستان (درواز بدخشان) عازم کابل می‌شود و در نهایت به مقام نایب‌السلطنه دست می‌یابد، آدم را یاد قصۀ حضرت یوسف می‌اندازد. در داستانِ دراماتیک یوسف هم مسالۀ از چاه به کاخ رسیدن است و از فضای سفت و سخت و زندان به شاهی رسیدن. یوسف با خردمندی و دانایی و حکمت، زندان را معنادار و جای زیستن می‌کند و فهمیدگی و کاردانی خود را با سبک و سیاق‌های گوناگون عرضه می‌دارد. و در نهایت دانایی و خردمداری بر تاریکی و ظلمات چیره می‌شود و صبوری یوسف آخر طعم شیرین‌اش را نشان می‌دهد. محمدولی خان دروازی نیز نبوغ و قدرت فکری‌اش فرصت رشد پیدا می‌کند و رفاقت او با شاه امان‌الله خان این فضای مطبوع اعتماد را خلق می‌کند. برایند این اعتماد و رسالت‌مداری محمدولی خان دروازی، باعث می‌شود که او را به‌عنوان یکی از معماران و هسته‌گذاران واقعی استقلال و ترقی‌خواهی افغانستان بدانیم و شاه امان‌الله خان را به‌عنوان شاه کثرت‌گرا و کسی که به پلورالیسم دینی، نژادی و زبانی مومن است بشناسیم. چون به شهادت تاریخ، قبیله‌گرایی و تبعیض در کارنامۀ او کم‌رنگ و بی‌مقدار است. ….