آرشیف

2017-9-3

Shahla Latifi

قدرت و ضعف شخصیت انسان ها

پژوهش و نگارش: شهلا لطیفی
ماه می ۲۰۱۷میلادی

قدرت و ضعف شخصیت انسان ها مرا بیشتر در عمق ذهن و روان افراد غرق می کند. برعکس اکثر کسانی که فقط طرفدار جنس زن یا مرد هستند و جنس مخالف را سراپا نارسا و ناقص میدانند, من بیشتر شخصیت را به فردیت نسبت میدهم. و از نگاه فکری و غیرافراطی من به این عقیده هستم که خانواده محصول تربیت، تندرستی، بیماری و آشفته گی فرزندان شان است. و هم به این نتیجه رسیده ام که شرایط زیست محیطی هم خیلی تاثیرپذیر است و دوران طفولیت تا نوجوانی مهمترین و حساس ترین دوران آموزشی تربیتی یک فرد می باشد و همچنان این ایده را که هر کودک با تربیت سالم اولیه‌اش آینده درخشان خواهد داشت و هر طفلی که جور دنیا دیده است آینده تاریک پر از گناه، فساد و خلاف خواهد داشت را جدأ رد می کنم. چون به همان اندازه که رفتار و اعمال انسانها كاملاً متأثر از عوامل محيطي، تربیتی و ژنتيكي است ، احساس مسؤلیت پذیری و تصمیم گیری خوب و بد اعمال مربوط به فرد است. برای حمایت از این ایده دو زن از لحاظ ویژگی های شخصیتی متضاد را مطالعه کردم. دو زن که زمانی دو کودک بودند و با تفاوت های محیط در دو مقطع زمانی حساس مراحل رشد و تکامل را طی کردند.

—ایرنا سندلرIrena Sendler, اهل ورشو کشور لهستان بود که در یک خانواده سالم به دنیا آمد و کودکی را در آغوش پدر پزشک و مادر مهربان سپری کرد. بعد از مرگ پدر که ایرنا فقط هفت سال داشت تحت مراقبت مادر و دوستان خانوادگی پرورش یافت. و سرانجام به دانشگاه ورشو در رشته زبان و ادبیات به تحصیل پرداخت . و در عین زمان به حزب سوسیالیست لهستان پیوست. و زمانی که با بی عدالتی و تبعیض مذهبی حزب سوسیالیست به مقابل دانشجویان یهودی مخالفت نشان داد، ایرنا از دانشگاه بیرون پرتاب شد. در سال ۱۹۳۹با توانایی و تلاش در سازمان رفاه اجتماعی به کار آغاز کرد. و در زمان اقتدار حزب نازی که هر کمک و دستیاری به یهودیان خیانت تلقی میشد، مخفیانه مددگار یهودیان بی سرپناه و ستمدیده شد. و در سال ۱۹۴۳م عضویت سازمان مقاومت ژیگوتا- سازمانی که تحت اشغال آلمان فعال بود به حیث سرپرست کودکان یهود مؤظف گردید و با کمک برخی از اعضای سازمان ژیگوتا و دیگر داوطلبان، کودکان یهودی را از راه انتقال قاچاقی به پناهگاه های مخفی, پرورشگاه ها و خانه های کودکان بی کس خارج از محله یهود نشین نقل داد تا آنها را از آسیب و دسترس عساکر و نیروی نازی آلمانی محفوظ نگه بدارد. و هچنان اسناد و نام های هر یک شان را نزد خود مخفی نگه میداشت تا بتواند بعد از جنگ هر کودک را به خانواده اش تسلیم نماید که البته والدین اکثر اطفال در ( اردوگاه مرگ تربلینکا) به قتل رسیدند. و با قبول کردن همه تهدید و خطر توانست چهار صد طفل را خودش نجات بدهد و با همکاری زنان داوطلب در حدود دو هزار و پنجصد کودک را قاچاقی به پناهگاه ها نقل داد.
سرانجام در سال۱۹۴۳م ایرنا به زندان می افتد. و با پذیرفتن همه زجر و شکنجه از افشای نام های داوطلبان و اعضای سازمان مخفی خودداری می کند که به آن دلیل حکم مرگ او را صادر کردند. ولیکن در راه به سوی کشتارگاه پا به فرار میگذارد و تا سن ۹۸ سالگی با افتخار و سربلندی در زادگاه اش، شهر ورشو لهستان زندگی را بسر می برد.

— شخصیت دوم ايميليا دايرAmelia Dyer است. کوچکترین فرزند خانواده که در سال ۱۸۳۷م در دهکده کوچکی شهر بریستول ، انگلستان در دوره ملکه ویکتوریا/ دوره اوج انقلاب صنعتی در بریتانیا به دنیا آمد. پدرش کفش ساز بود اما به تعلیم و تربیت فرزندانش توجه داشت. و ایملیا توانست در زمانی که به دختران خانواده های فقیر با سطح پایین معیشت در جامعه آموختن سواد رایج نبود، خواندن و نوشتن را بیاموزد و علاقه مفرطی به شعر و نویسندگی داشت. ولیکن به زودی زندگی مرفه و نرمال ایملیای یازده ساله با بیماری روانی مادرش دگرگون می شود. و چون ایملیا مستقیمأ از مادر بیمارش پرستاری می کند شاهد حملات شدید و پرآشوب روانی مادرش میباشد که بالای ذهن نازک و شکننده اش تاثیر فراوان می گذارد. بعد از مرگ مادر و چند سال بعد با از دست دادن پدر با مشکلات زیاد اقتصادی و روحی روبرو می شود. تا اینکه در سن ۲۴ سالگی با مردی ۵۹ ساله ازدواج می کند و رشته پرستاری اطفال را بوسیله قابله محل میاموزد. در زمان ملکه ویکتوریا، در حقیقت شرایط زندگی زنان بدترین بود. اکثر زنان بیسواد بودند و بدون کسب و کار و سرمایه و درآمد ثابت زندگی کردن خیلی دشوار و اعتدال جامعه رو به تزلزل بود. و زنان و مادرانی که به دشواری های محیط تاب نمی آوردند از روی مجبوریت به تن فروشی رو می آوردند که موجب افزایش بارداری میشد و چون محل نگهداری کودک و توانایی محافظت از کوکان را نداشتند با پرداخت پول ( درآمد ثابت و یا هزینه پیشاپیش) نوزادان شان را به پرورشگاه/ پروردگاه کودکان تسلیم می کردند. و اکثر چنان پرورشگاه ها با فعالیت مجازی و قانونی خدمت به عالم انسانی می کردند. بعد از مرگ شوهرش ایمیلیا نیز به چنان کار رو آورد. و خانه اش را به روی مادران جوان که نامشروع اطفال بدنیا می آوردند باز نمود تا نوزادان را در آغوش گرم مادرانه اش بپذیرد و زنان مجرد را از شر بدنامی نجات بدهد.ولیکن اصل اساسی هدف وی اندوختن پول بود. و در طول سی سال ایملیا توانست چهارصد نوزاد را از آن خود کند؛ با پول هر یک مرفه زندگی نماید و نوازدان/گروگان های معصوم و بی دفاع را با بی توجهی و گرسنه گی دانه دانه از بین ببرد. سرانجام در سنین سالمندی ایمیلیا بی دقت عمل می کند و بیباکانه به جنایاتش ادامه می دهد تا اینکه روزی یک کیسه ی پر از نوزاد با آدرس صحیح و خوانا ی ایملیا در رودخانه یافت میشو؛ و جنایات ایملیا رسوا می شوند. سرانجام ایملیا به کشتار بیشتر از چهار صد طفل نوزاد اعتراف می کند و در سال ۱۸۹۶م به سن ۵۸/۵۹ سالگی محکوم به اعدام می‌شود.
با ویژگی های این دو زن به این نتیجه می رسیم که تجلی شخصیت به طرز تفکر، احساس، عاطفه واعتماد به نفس شخص است؛ و رفتار و طرز عقیده هر فرد مانند محیط خانواده، شرایط پرورش و آموزش و جامعه وی است.

Shahla Latifi
May 16, 2017