آرشیف

2014-12-12

الحاج استاد محمد قاسیم علم

قافله پنجم دل بیتیها

 

این قافله را به اجازه استاد محترم و صنفی عزیزم استاد غلام حیدر یگانه به استقبال شریک جدید قافله عبدالقدیر خان "عارف" میفرستم.

 
خرش خرش پای دلبر می آیه
قـــــــدم زده به پای در می آیه
برای بوسه و کار شــــــــبانه
به پاها نه به فرق سر می آیه
 
******
 
مه تنی خور بمالم با تنی تو
به میخ کوی لدکنم مخ کوکنی تو.
به آچلک به بستم بارها من
برای خدا گوساله سریله تو.
 
******
 
گل اندام جو به عمو ناز کـــــــرده
یکی ماس و یکی گرماس کرده
زهر دو کاسه هر چند که شومیدم
هنوز کافر دلم تلبــــــــاس کرده
 
******
 
نــــــــگارم رفته چشمم خو نداره
به آمدن چرا ایشتو نــــــــــــــــداره
شنیدم سرگوشی های دخترا را
کی شویش قهره میلی شو نداره
 
******
 
نداشتم هیچ جاره هیـــــــچ چاره
به زیر خیمه پلاس کردم کذاره
به تنگدستی همه عمرم تباه شد
غزلخون شوهرم مشغول تاره
 
******
 
رسیده با پیلو کرک گوشی مه
بیارین بادیه بی ســــــــر پوش مه
زنم مشتی بمایه شیر بدوشم
که از خاشه می آیه سر خوشی مه
 
******
 
بیا کرک سیاهم دلبری من
بلند بار چوماهم دلبری من
شبا تنها میانی بستر خواب
بغم ها مبتلایم دلبر ی من
 
******
 
بسوی عاشقت کمتر می آیی
گهی از لر گهی از چر می آیی
نمک خوردی نمدان را شکستی
به پیشم مثل سگ تر می آیی
 
******
 
جغه از دست تو شد پاره پاره
یله کن شرم کن مردم دیاره
دهانت مثل تفدان بوی نصوار
تو خرمستی برو بیمه چکاره
 
******
 
باران بارید خبر دار او بیامد
بوقه دنبال جلو مدگو بیامــــــد
ندیدم بچه و بزغاله ها را
پریشانم تاریک شد شو بیامد
 
******
 
درخت سر بلند سر شیوه گرده
درخت کتهک پر میوه گرده
اگر از آسمان دختر ببـــــــــــاره
نشینم تا رفیقم بیوه گرده
  
الحاج محمد قاسم علم
چغـچران
4/2/1391