آرشیف

2019-8-6

رفعت حسینی

فَرَهْ

 

ستاره یی ز کناردرخت گذشت

به روی آبِ دل آرای بِرکه نشست

تمامِ قدمتِ آفاق را

فرهْ بخشید.

دو هـزار و نُه

برلین

 

#

رفعت حسینی

ژرفنا

ایامسافرِهمزادِ باد ، سرگشته

زژرفنای غمِ خود

ز خشمِ راه وتپیدن

ز انتظار،ز بودن، نرسیدن

وهمچوموجْ شکستن

سخن نمی گویی ؟

به من نمی گویی ؟

چه خوب بود اگر

ز همزبانی ویاری

نوازشی می بود

غمِ زلالِ ترا، کاش

کاهشی می بود .

ازدفترانتشاریافته

ذهن زخمی باد

[]