آرشیف

2014-12-30

زکریا فصیحی

فصل تکـــراری

 

به هموطنان عزیزم؛ خصوصا آنان که فصل خواندن و نوشتن و دانستن آغاز کرده اند و آنان که چپلگهایشان از پله های دانشگاه رژه می روند؛
فرزندان عزیز میهنم. همانها که چشم خیره وطن در راه هوش و دانش و قلمشان مانده است. بدان امید که روزهای سالشان به رنگ و آهنگ غزل شب شوند و همه در سایه بی کران لطف خدا، یخنی و شاداب و سرفراز بمانند و قله های موفقیت را فتح نمایند. إن شاء الله. زکریا فصیحی.

دوباره حمل شد بر حمل ما، حوت
که برف از دامن صحرا کند فوت

به جای برف در صحرا بروید
گل گندم، گل سیب و گل توت

برای بردن نعش زمستان
بهار آورده آب غسل و تابوت

ز دیدار گل سرخ مزاری
شده پروانه های دشت، مبهوت

خدا یک فصل تکراری دیگر
به سمت بندگانش می کند شوت

مترسک ها! ز جا خیزید، لطفا
و دهقانان زنید از عمق جان، سوت

خدایا! کی رسد فصلی که در آن
به گوش ما رسد آواز طالوت؟

همان مردی که زیر پرچم او
ندارد هیچ کس با کس تفاوت