2015-3-8
مسعود حداد
وزیدی گر صبا سویش، بگو ازمن غزالم را
بآن آهوی خوش رفتار، بآن صاحب جمالم را
چرا دیریست نمی گیرد،خبرازوضع حال من
غمینم ساخت فراق او ،گرفت ازمن مجالم را
به گلباغ خیالاتم ،همیشه می خرامد او
مگر چون من نمی گیرد،به آغوشش خیالم را
بنازم غمزۀ نازش ،تباهم میکند هر آن
چه خوش آسان همی گیرد به دوش خود وبالم را
چو سایه درپیش هردم به دنبال دل خویشم
زاسغتنا نمی پرسد دلیل پرس وپالم را
کجایی ای رفیق ای دوست ای دردآشنای من!
به پهلوی شما یابم زکف رفته جلالم را
به رسم دلبری دلبر، یقینا می دهد حداد!
خموشی های چشمانش، جوا ب هرسوالم را
مسعود حداد
7 مارچ 2015
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
ولسوالی های ولایت غور
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Muhammad of Ghor
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
غــــــــــزال