آرشیف

2015-6-10

عصمت الله راغب

علت عقب مانده گی ما غوریها، به روایت شیخ مجرب!

من که هنوز نسبت به شما خیلی کم دارم، همیشه در پی آن هستم که از هر دری که برایم امیدی برای آموزش یک واژه وتکمیل کمبودیهایم باشد، سری به آن در بزنم. از قضا روزی به یک محفل نسبتاً بزرگی اقبال اشتراک یافتم، که اعضای آن احتفال همه مردمان کاردان واهل علم بودند. من خود را در آنجا نسبت به حاضرین خیلی کم دانش احساس می کردم، سخنران مجلس مان هم داکتر روان شناسی بود، آدم خیلی مشفق ومهربان، برخوردش با اعضای مجلس عین برخورد مادر با طفلش بود. درپایان سخنرانی نظر به لزوم دید برنامه وفضای مجلس، حاضرین تالار پرسش وپاسخ داشتند. اتفاقاً زمان به من هم فرصت داد تا چیزی را به رسم سوال پرسان کنم، منِ آدم نادیده، هم جرئت کرده یک چند سوال برهمان لهجه که عادتم شده درمورد نسل جوان وشعارهای آنها مطرح کردم وهمچنان پرسش نسبتاً طولانی درمورد جایگاه عقل ونقل درحیات اجتماعی انسانها داشتم، درجریان تکرار سوالات متوجه شدم که یک آقای ظاهراٌ محسن سفید، خوش قهوار وخوش تیب، اما قلباً هم جوان وبادانش درکنارم نشسته، کلمات تحسینی مثل، آفرین، ماشاالله بچیم! خیلی باریک بین وتیزفهم هستید وامثال آن را آهسته آهسته نثار من می کند، من هم بنده بیچاره خیلی خوشحال شدم  و با زبان ساده گفتم تشکر حاجی صاحب، زنده باشید…خو همینطور محفل پایان یافت، این آقای روشن ضمیر که کنارهم نشسته بودیم، سری سخن را بامن بازکرد و استفهام گونه از من پرسان کرد، بچیم از بدخشان هستید؟ من پاسخ دادم نه خیر ازآستان غور هستم، فهمیدم که از روی لهجه ام چنین سوال را کرد، اما بلا درنگ گفتم دوره لیسانس را به تخار خواندم، لحظه ی مکث کرد وبه من گفت: درست! گفتم که به لهجه که سوال کردی لهجه غوری نبود! همانطور پرسید کدام قوم هستی؟ گفتم تاجک. از وضعیت غور خصوصاً از بادسازی وتوجه دولت مرکزی در این مدت چهارده سال وپیشتر از آن زیاد پرسید؛ من که لحظه ی از درد وآلام  سرک های بی اسفالت آستانم، با چراغ های  الکین شب گذراندن  با مکتب های بی درو دیوار درس خواندن… فارغ نیستم، پیش از ینکه از ایشان درمورد مکان ونژاد خود ایشان پرسان کنم، با گلون گرفته دردم را گلایه گونه از بزرگان تاجکتبار قدرتمند خصوصاً از پنجشیری ها( قانونی وعبدالله…) ودوره های انتخاباتی، چگونگی حمایت مردم غور از رهبران تاجک تبار وبی مسسوولیتی بزرگان تاجکتبار دربرابر این قوم الی اخیر اظهار کردم، آنچه گفتم برای این آقا کافی نبود، ایشان هنوز به سوالات خویش ادامه می داد، پنداشتم که این آقا حتماً پشت چیزی دیگریست که من آنرا نمی دانم و برای دریافت خواسته خویش این قدر سوال می کند؛ برایم گفت مسئله رهبران تاجک ها را سر جایش می گذاریم، آیا می دانید که چرا در ادوار مختلف، حکومتهای پشتون از احمد شاه ابدالی تا حامد کرزی وغنی به مردم غور خدمت نکردند ونمی کنند؟ من هم که کم کم دغدغه معلومات تاریخ درسرداشتم چیزهای از تاریخ گفتم، همچنان از رفتارهای بی آلایش وصادق اقوام ساکن درغور در دوره های جدید سخن زدم ولی دیدم قناعت آقا نشد، بعد خودش قضیه را از کتاب تیمور لنگ شروع کرد واز مطالعه خویش از آن کتاب از شخص بنام "ابدال کلزایی" از شجاعت، مناعت وقهرمانی های آن نام برد وگفت  کلزایی کسی بود که یگانه جهانگشاه را در طول تاریخ شکست داد. تیمورجهانگشا که هیج نیروی در عصر خودش درمقابل وی مقاومت کرده نمی توانست اما درمنطقه غور توسطه ابدال کلزایی شکست می خورد همینطور داستان را ادامه داد…….
الی بجای رسید که گفت این قوم پشتون(رهبران آنها) با تمام خوبی ها وبدیهای که دارند، اما خوب قبیله شناس واستعداد شناس اند وبرای بقای قدرت شان از تاریخ فن می گیرند. جان سخن اینکه شیخ مجرب یگانه دلیل که پشتون ها وزعمای پشتون درطول تاریخ معاصر، قدرت را دراختیار خویش دارند وبه غوریان هیج نوع توجه نمی کنند، فقط از استعدادهای غوریان می هراسند که اگر اندکترین توجه به نسلهای اینها شود به قدرت خاندانی ما پایان خواهند داد، وهمینطور تا اگر صدها سال دیگر هم این قبیله (قبیله شناس) درراس حکومت باشند شما از هرنوع خدمت محروم خواهید بود؛ یعنی جرم شما ومحکومیت شما استعدادهای نبوغ شماست. بعد از آن هرروز حرف آن آقای دانشمند  به یادم می آید، ووقتی به استعدادهای غوری تباران عزیزم در سیر تاریخ متوجه می شوم وبی عدالتی حکومت ها را در طول تاریخ که زعامت را همان مردمی دارند که آنها مارا فقط به جرم استعدادهای مان محکوم نگهمیدارند عطف توجه می کنم، دقیقا مرا بیاد داستان کنیزک وزرگر مثنوی معنوی  می اندازد که درآن جمال وزیبایی زرگر عامل نابودی آن می شود، همینطور طاووس را بالهای زیبایش همیش درزندان نگاه می کند وفیل را داشتن عاج های سفید آن درقفس می اندازد…، صدقنا که حرف آن آقا آنچنان در دلم نقش می بندد که فکر می کنم شیخ از درد دلم مان آگاهی قبلی داشته است وهر روزه به سراغش بروم تاچیزهای دیگری از آن بیا آموزم.
نوت:من تنها داستان را خدمت شما خواننده گان قرار دادم اما اینکه تا چی میزانی این گفته ها صدق می کند یا خیر قضاوت را محول می کنم به شما عزیزان خواننده.

عصمت الله راغب
1394/3/19