آرشیف

2014-11-22

ساغر رشیدی

طرح ادبی

 

وقتی از زیبای طبعیت ،گل های رنگارنگ ، سبز بودن باغ وبوستان ، قامت بلند درختان ،آبشار ها و چشمه های جوشان ، درهء های پست وبا لا ، کوه های شامخ و سر به فلاک ، پرنده های خوش الحان ، پروانه عاشق حرف می زینم و مفتون زیبای طبعیت می شوم همه می خندند . ( عاشق شده )

 

وقتی از غزل و شعر و چکامه های آموزنده مولانا بزرگ ، بید ل صاحب سخن ،جامی ، سعدی و خواجه عبداله انصار حرف می زنیم

میگویند: به عالم بالا دست می اندازد ( خود فامیده میگیرد )

 

وقتی از اقتصاد و سرفه جوی ، ارزش پول در د نیا امروز حرف می زنیم ( راه پیسه را یافته اقتصادی شده)

 

وقتی از بدبختی مرد م ، مخصوصأ زنان و اطفال معصوم که دست خوش حوادث نا گوار سیاسی ، زیر کوله بار غم وانده وبمبارد ( ناتو) قرار میگیرد و یا حوداث طبعیی وحادثه ها جان های شرین شان را میگیرد رنج می برم میگویند : ( عقده دارد )

 

وقتی از عنعنه وسنت ها وخرافات پرستی ها وظلم خشونت در برابر زنان حرف می زنم وبرای شان گریه میکنم باز هم میگویند : ( مشکل شخصی دارد )

 

وقتی از تنظیم های جهادی قتل وکشتار شان نفرت میکنم وبا اریه مطالب واسناد واقعی که از اسلام منحیث سلاح به خاطر تباهی و ویرانئ استفاده کرده واز خون مردم بلند منزل ها ساخته اند دارائئ عامه را به غارت بردند میگویند : ( آد م سیاسی شده )

 

وقتی در برابر همه سکوت میکنم به تجمل و دنیا فانی دل نمی بندم ارزش های معنوی را بالا تر از مادی می دانم به غرور و آبرو وعزت همه احترام دارم با غرور وهمت زند گئ می کنم میگویند :

( مغرور شده )

 

وقتی به عقب مانی وطنم وفقیر بودنش رنج میبرم ، اشک می ریزم ، ناله میکنم ، داد فریاد می زنم ،از کینه توزی شان در برابر اقوام

نفرت می کنم میگویند : ( دیوانه شده )

 

حیران هستم چه کنم وچگونه اظهار حقیقت کنم .