آرشیف

2016-6-6

عصمت الله راغب

شعار عدالتخواهی یا رقصیدن به دهل جمعه خان همدرد؟!

من به استاد عطا کاری ندارم، اما دلم به حال ملت می سوزد که در قرن بیست و یک هنوز بیشتر از هرچیز دیگر زیر نام عدالتخواهی قربانی اندیشه های مافیا سیاست می شوند. دیروز وقتی جریان مظاهرات سازمان یافته ی جمعه خان همدرد و همفکرانش را در ولایت بلخ با شعارهای ما " عدالت می خواهیم" را دیدم متعجب شدم……
در تظاهرات دیروز چند نکته جای تامل داشت: اول اینکه سازمان دهنده گان "ظاهراً عدالت خواه" که  تظاهرات دیروز را بدون توجه به خواست و مصلحت مردم مزار سازمان دهی کرده بودند، پرسش اینجابود که چرا خودشان در صحنه عمل پیشآهنگ عدالتخواهان نبودند، واقعاً اگر در مزار ظلم صورت گرفته آیا این بزرگواران پشت سناریو از فریاد عدالتخواهی می شرمند که جمعیت سرگردان روی سرک را از پشت پرده رهبری می کنند و یا هم اگر ظلم صورت نگرفته پس چرا از دیگران استفاده ابزاری می کنند؟
دوم؛ آنچه که در تظاهرات دیروز سخت آزار دهنده بود این بود که؛ در عصر شگوفایی نهضت روشنگری و تنویر افکار عامه، هنوز مافیای سیاست برای کامجویی و اشباع غرایز طغیانگر شان از ملت بیچاره استفاده سو می کنند. دیروز یک تن از خبرنگاران که در محل تظاهرات رفته بود تا از تظاهرات کننده گان تظلم خواه دیروز مصاحبه بگیرد، وقتی از چندین تن مقصد تظاهرات را پرسان کرد. فاصله میان خواست های جمعه خان همدرد که از پشت پرده این تظاهرات را رهبری می کرد تا مظاهره چیان روی سرک به فرسنگ ها بود.
از هیچ شهروندی مزاری پنهان نیست که جمعه خان همدرد؛ مشکلات شخصی با عطا محمد نور دارد و با این اقدامات مخربانه اش می خواهد یک بار دیگر با سوی استفاده از مردم نا آگاه و کودکان خیابانی، امنیت مزار را برهم بزند و از سوی هم این آقا فطرتا و ارثاً دارای یک اندیشه آشوبگری است که برای اقناع این ضمیر ویرانگرش دست به چنین حرکاتی می زند؛ زیرا اندیشه این آقا هرگز با مدنیت و آرامش شهری سر سازگاری ندارد. حاکمیت نظام انارشیزم برای چنین افرادی یکی از بهترین گزینه های تداوم زنده گی است که هرچه خواست انجام دهد و هیچ حاکمیتی توان بازجویی از قباحت هایش را نداشته باشد.
یکی از مظاهره کننده گان دیروز درصحنه  که یک موی سفید بود، در حالیکه شعار ما عدالت می خواهیم را سر می داد وقتی ناگهان هدف شیکار کمره خبرنگار قرار گرفت، خبرنگار استفهام گونه خواست تا شعار عدالت خواهی اش را تفسیر کند، به جواب گفت: ما در این سیزده سال فراموش شده ایم، برق و سرک نداریم….
مظاهر چی دوم که هدف پرسش خبرنگار قرار گرفت یک جوان بود که منظور از عدالت خواهی  اش را با این جمله خلاصه کرد که ما اشرف را غنی را نمی خواهیم… .
مظاهر چی سوم که یک شخص میان سن بود هدف از عدالتخواهی اش را ترجیح بر این داد که یکی از نزدیکانش در بگرام زندانی است رها شود… .
به یقین اگر همرای فرد چهارم مصاحبه صورت می گرفت شاید می گفت که ما گلبدین حکمتیار را نمی خواهیم؛ چیزی که راه رفتن بر روی هورمون های عصبی جمعه خان همدرد بود.
و همین طور ده ها تناقض گویی های دیگر که هرکس به ذوق خودش هرچیز می گفت نه هدف معلوم بود و نه هم عدالت.
جان سخن اینکه؛ مزاریان عزیز باید بدانند که هیچ شهری از شهرهای افغانستان به مثابه مزار نه امنیت دارد، نه ساختاری شهری و نه هم عدالت اجتماعی….. کابل که پایتخت افغانستان است، هر روز در زیر الاشه غنی و عبدالله از انتحاری تا صدها خشونت دیگر صورت می گیرد، اما خدا را شکر است که این صحنه های تراژیدی انسان کشی و ویرانگری در مزار گراف خیلی پایین داشته؛ بنابر این وجیبه ملت بیدار و خردمند مزار است که مشکور فضای بوحود آمده مزار باشند و نگذارند که دستان مغرض دیگر این فضای صلح و اخوت را فدای خواسته های شخصی خود شان کنند.

راغب
16/3/95