آرشیف

2015-2-4

عبدالحی نزهت

سیزدهمین سال شهادت مولانا عبدالرشید”جوهـری” جوزجانی

 

مولانا عبدالرشید"جوهری" جوزجانی
 

 سخن دان وسخنورواستاد سخن
 
 سخن را با الهام از آثارکلاسیک زبان فارسی دری آغازمینمایم
 
سخن-سخن ،سخن
 
"وقتی در سماعی که فتوح روح وآسایش عاشقانه مجروح بود ،صوفیان را صفا درون ظاهر شده ،عارفان را حالتی آمده ،مطرب به لحن خویش, وآواز دلکش ,برنوای نی این ترانه بساخته بود واین بیت در انداخته بیت"
دارم  سخنان  تازه  زر کهن
آخربه کف آرمت به زریا به سخن
 
امام غزالی رحمت الله علیه، حاضر بود از سر وجدی گفت, زر را چه محل ؟سخن ،سخن ،سخن زیرا که سخن خازن اسرار جبروتی است ومایهءاسحار هاروت وماروت ،که آن من البیان السحرا "*(1)
در سال 1371 دگرگونی وتغیر انتقال قدرت در جغرافیای که ما زیست مینمودیم صورت گرفت قبل از این روزگار شهرها به دست گروه, ودهات وکوهساران در حیطۀقدرت های جداگانه بود, از مولانا جوهری که اسم با مسمی بود ،شنیده بودم که فاضل است توانا, سخن سرایست چیره دست ،شاعرایست مولانا صفت که القاب مولوی ومولانا از آن او است,مولوی ومولانا در جامعه اسلامی ما در حقیقت جایگاه ومنزلت خاص است, خصوصا که آن مولوی بر علاوه علوم فقه اسلامی شاعروسخن سرا باشد ،در آن روزگار جامعهء ما در تلاطم ودگرگونی عجیب قرار داشت ،هر گروه وشخصیت در تبارز کیش شخصیتی خود تلاش مینمودند که با تفنگ زوروزر, مورد توجه قرار گیرند ,جوهری یعنی مولانا جوهری به گونه دیگر در انظار ظاهر شد با لباس وقبای زهد پرهیزگاری ،بیزاری از قدرت زور,زر.
او صوفیانه  چون مولوی بلخی میاندیشید ومثل حافظ "خرقۀ پشمینه را بدور افگنده واز زرق وبرق زندگی ظاهری  تنفرداشت, " شکوه تاج سلطانی" را که به ظلم اجحاف واستبداد بنا یافته بود نمی پسندید,او منتقد واندیشمند دینی بود , حا لت ووضعیت اجتماعی آن دوران, اورارنج میداد وراه بیرون رفت از این ورطۀدرد ناک را جستجو میکرد,  این روابط ونا هنجاری های که پیرامون مولوی جوهری وجود داشت خالی از مخاطرات نبود,تا اینکه اوضاع وشرایط به گونه بد تر تغیر  شکل یافت استبداد سیاسی وفرهنکی بر محیط اجتماعی، جوهری مستولی گشت ومولوی جوهری احساس نمود که چون منصور حلاج ،رسا لت و مسولیت عظیم را بدوش دارد, از این سبب مولوی جوهری علم بردار یک مقاومت ومجاهدت بزرگ شد, قسمیکه عصر منصورحلاج عصر حاکمیت جابرانۀ خلافت عباسی عصری پایما لی ارزش ها وتمدن های مردمان عجم بود, که قیام ابومسلم خراسانی ومقاومت اندیشمندان دینی  خراسان چون برمکیان را به همرا داشت,  منصور حلاج هم  سقوط فرهنگ ها  وباورهای ملی ودینی خراسانیان را  نتوانست تحمل نماید,  با ریزیش وفوران خون خود راه وروش مقاومت ومبارزۀ بی امان را ترسیم نمود .وبه جاویدانگی پیوست.
به گفتۀ داکتر علی اصغرخبرزاده "نهضت حلاج مانند سیاوش، مانند مسیح وسقراط جنبهء سیاسی داشته ،اعتراض بوده است به کانون های قدرت زمان که در دین ودولت سنگر گرفته بودند"(2) 
مولوی جوهری  13سال  قبل درولایت جوزجان با مطالعه وضع وروابط اجتماعی آن زمان احساس نمود که همه واژه ها ومفاهیم معقولات ملی ،دینی وطن وی توسط عمال متعصب ومتحجر  تحقیر وتوهین  میشود،و سیادت وحاکمیت جابرانهء آنها همه ارزش های اجتماعی جامعه وی را لگد مال مینماید از این سبب مولوی جوهری چون منصور حلاج به قیام و مبارزه مبادرت جست وراه اعتراض وانتقاد آشکاررا از سیستم خود کامه  پیشه ساخت او چون منصور به جنگ اهریمن وسیاهی شتافت همه بیاد دارند که مولوی جوهری با دستان در بند وکلام الله مجید در سینه در زیر چکمه های آهنین شلاق بدستان سیاه دل ,مقاومت دلیرانه نمود ,با صدای رسا ووآمیخته به خشم وانزجار در مقابل ظلم واستبداد استاد, وسرانجام مثل منصور حلاج با فوران وریزش خون خود به حیث یک روشنفکر دینی به درجۀ عالی شهادت نایل گشت روحش شاد , جایش بهشت برین .

1 .. دکترعلی اصغر خبره زاده     سخن واندیشه
2   دکترعلی اصغر خبره زاده ص    318 سخن واندیشه