آرشیف

2017-9-17

غلام رسول مبین

سیاه سر در تاریخنامه هرات:

بنام خداوند متعال

تاریخنامه هرات اثر سیف بن محمد بن یعقوب الهروی معروف به سیفی هروی از جمله کتاب های تاریخی و مهمِ است که از سال های 681 الی 721؟ هـ.ق. حکایت میکند. درین کتاب به صورت کل از هرات، غور، بادغیس، غرچستان و غیره اماکن تاریخی و ادوار مختلف و دودمان های بسیاری به خصوص دوره یی حکمروایی غوری ها در کل و به طور اخص از آل کُرَت که غوری هستند، داستان ها دارد. این کتاب قطورِ پُر سطور بیشتر از 800 صفحه دارد و توسط غلام رضا طباطبایی مجد تصحیح و گردآوری شده است.
آنچه که مرا مطالعه یی این کتاب ارزشمند جلب کرد، طرز برخورد یک تن از ملکان کرت به نام ملک فخر الدین فرزند ملک علا الدین فرزند ملک شمس الدین کهین فرزند سعید ملک شمس الحق و والدین کرت فرزند ملک رکن الدین خیسار میباشد که بعد از مستولی شدنش به شهر هرات امر به معروف و نهی از منکر را چگونه به منصه اجرا قرار میدهد:
«ذکر هشتاد و ششم
در امر به معروف و نهی از منکر که ملک فخر الدین در شهر هرات فرمود:
چون شهور سنه سبع مائه [700] در آمد، درین سال ملک مرحوم فخر الدولة والدین، طاب ثراة و جعل الجنة مثواه، حکم فرمود که عورات به روز از خانه بدر نیایند و هر عورتی که به روز بیرون آید شمس الدین قادسی – که محتسب است، چادر او را سیاه کند و او را سر برهنه به محلت ها و کوی های برآرند تا تجربه دیگران باشد و نوحه گران و مخنثان را به ماتمها رفتن منع کرد و مقریان[1] را از آنک در پیش تابوت قرآن خوانند نهی فرمود و خرابات را برانداخت و مُقامِران[2] را سر و ریش تراشیده به بازار برآورد و شرابخوارگان را بعد از اقامت حدود شرع نبوی در زنجیر کشید و به کارگل کشیدن و خشت زدن مامور گردانید و بیشتر حجاب و نواب خود را مصادری کرد و اکثر سیاست او به زندان و حُزُندان و چوب زدن و گل کشیدن بودی و باوجود این همه امر معروف و نهی از منکر البته هر شب آوازه یی چنگ و نغمه عود شنیدی و شراب صافی نوشیدی و گفتی:
شعر [من المنتخب الواحد من الشعرا] – بدرستی که مرا جوانیست و بدرستی که مرا شراب است و بدرستی که مرا در هر دو هرآیینه کاریست. ای ملامت کننده یی من و حال این است که ملامت تو بیهوده است هر آیینه بیاشامم من مادام که باقی مانم از روی زندگانی.
شعر:
ساقیا باده یی صبوح بیار / دانه یی دام هر فتوح بیار
قبله یی ملت مسیح بده / آفت توبه یی نصوح بیار
شعر: بیار شراب را که پیراهن آبگینه، همچو یاقوتی ست در مرواریدی که می درخشد.
نظم:
از آن شراب که در دُردی اش به تاریکی / هلال عید توان دید روزِ سنگ انداز
مئی که پرتوِ عکسش ز سطح ظاهر چشم / برون کند ز صمیم ضمیر نکته راز
چون راح روح افزای روح پرور در مزاج او اثر کردی، بفرمودی تا راویان به آواز خوش اشعار دلکش خواندندی و در بحث و تفتیش معانی و الفاظ آن با ندما و جلاس و شعرا سخن راندی و در عهد دولت او چهل شاعر نامدار مدح او گفتندی و جمع کننده یی این تاریخ نامه را در مدح او هشتاد قصیده و صد و پنجاه قطعه است».
آنچه را که ازین داستان، انسان میآموزد:

  1. عورت که جمع آن عورات است برای زنان اطلاق میشده است.
  2. در جمله "چادر او را سیاه کند" به این معنی است که شاید "سیاه سر" از همین فرهنگ نشات گرفته باشد. چه چادر سیاه کردن به معنی سیاهی سرآید.

 
بامهر و محبت
غلام رسول مبین
غور، شهر چغچران
26 سنبله 1396 هـ.ش.
0798992909

 


[1] . مقریان: مقریان جمع مقری به معنی قاری، قرآن خوان و خواننده قرآن.

[2] . مقامران: مقامران جمع مقامر به معنی قمار باز.