آرشیف

2023-5-15

علم عبدالقدیر

سنگسار شدید ترین جزاء با ضعیف ترین دلیل.

 

مقدمه: بنده قبلا یک مطلب تحیقی پیرامون حکم سنگسار در سایت جام غور نوشته ام ولی بازهم بر حست تکرار شرائط وحکم زمان درین مورد چند سطری مینگارم .

أفغانستان سر زمین جهاد، وسنگسار ، انتحار وانفجارممثل ناب ترین امارت وحکومت اسلامی در روی زمین خداست طوری که محاکم شرعی آن در هفته قبل از صدور حکم تطبیق حدود در عرصه های مختلف خبر داد که ازان جمله حکم رجم وسنگسار هم بود.  اشخاص بنام مجتهد وروحانی ویا مهندسین دینی حکم سگسار را غالبا حق الله تعریف کرده اند در حال که بر حریم آبرو وعزت یک انسان تجاوز صورت گرفته وبا رجم در ملاء عام بی آبرو وبی عزتی وشخصیت کشی غیر قابل وصف نصیب شخص وخانواده ها میگردد.من که به حکم رجم من حیث حد شرعی وقانون اسلامی باور ندارم به دنبال تحقیق وتثبیت این مسئله هم نیستم که رجم حق الله است ویا حق العبد.آنقدر میدانم که حد  قصاص غالبا حق العبد است چون خداوند ج با این آیه( فمن عفی له من اخیه شی فاتباع بالمعروف) حق عفو ویا تطبیق حد را به وارث مقتول داده .شاید حدود دیگر هم حق العبد باشند حالا میرویم به سراغ  حد رجم یک سنگسار…

رجم  ویا سنگسار شدید ترین وخشن ترین حد  است که بر بنیاد روایات تاریخی ودلائل خیلی ضعیف غالبا برزنان تطبیق میشود یعنی حین تطبیق  تقریبا جلوه مرد سالارانه دارد.در قرآن کریم  هیچ دلیل وسندی برای اجرای حکم سنگسار وجود ندارد فقط روایتی است که حضرت محمد ص بر یک یهودی آن هم بخواست خود شان تطبیق کرده و بعدا یکی از خلفاء هم رجم کرده وهم تازیانه زده وبعد گفته با رجم سنت پیامبر ص وبا تا زیانه حکم قرآن را تطبیق کردم وبعدا حدیث فعلی با روایت ابی هریره به شرح ذیلاست .هرچند اهل تشیع روایات ابی هریره را خیلی قبول ندارند ولی بدون وابستگی به تسنن وتشیع که ساخت وبافت تاریخ است حدیث را بشرح ذیل نقل میکنم.

قال ابوهریره جاء ماعز بن مالک إلی النبی (ص) فقال إنی زنیت فاعرض عنه ثم قال إنی زنیت فاعرض عنه ثم قال إنی زنیت فاعرض عنه ثم قال قد زنیت فاعرض عنه حتی أقر أربع مرات فأمر به أن یرجم فلما أصابته الحجارة أدبر یشتد فلقیه رجل بیده لحی جمل فضربه فصرعه فذکر للنبی (ص) فراره حین مستة الحجارة قال فهل لا ترکتموه؛

ترجمه: ابوهریره می‌گوید ماعز بن مالک خدمت پیامبر (ص) رسید و به او گفت من زنا کردم؛ پیامبر از او روی گرداند. باز گفت من زنا کردم؛ دوباره از او روی گرداند. سپس تکرار کرد؛ این‌بار هم پیامبر از او روی گردانید. او پس از این‌که چهار مرتبه اقرار به زنا کرد، پیامبر دستور رجم او را صادر کرد و او را سنگسار نمود. همین‌که مورد اصابت سنگ‌ها قرار گرفت، پشت کرد و پا به فرار گذاشت. فردی که استخوان شتری را در دست داشت، پس از آن‌که به او رسید آن را بر او کوبید و مرد. جریان را به پیامبر (ص) خبر دادند. حضرت فرمود چرا او را رها نکردید.مانند این خبر را عبدالله بن بریده از پدرش روایت کرده است

و تنها فرقی که با این خبر دارد، این است که رسول خدا (ص) در این خبر از قوم و خویشان ماعز درباره عقلش پرسید، آنها به عقل او شهادت دادند و وقتی که مسلم شد او عاقل بوده، پیامبر دستور رجم وی را دادند

توضیح: رجم از قوانین ورسوم یهود بود که تا عهد رسالت پیامبر اسلام در بین مردم رائج بود .با آنکه در قرآن هیچ حکم بنام رجم وسنگسار وجود ندارد در مورد ممنوعیت آن نیز حکمی صادر نشده لذا نه پیامبر اسلام ونه هم مسلمان  در چین شرائط علیه حکم رجم قرار نگرفته بودند چون با تعجب ومخالفت قوم مواجه میشدند که قبل از اسلام با این قانون وفر هنگ عادت کرده بودند…حالا سوال این است که ماعز بر رساس کدام قانون نزد پیامبر اسلام آمده بود که من را رجم کنید ؟ از کجا میدانسته که مجازات زانی رجم است؟ حتما قانون قبل از اسلام وجود داشته نه در اسلام..پیامبر اسلاتم چندین بار تقاضای ماعز را نا شنیده گرفته وحتی فکر کرده که دیوانه است ودر آخر ازصحت عقل آن پرسیده که آیا یک انسان عاقل وهوشیار بر چنین گناهی وبر چنین جزائی إصرار می ورزد؟ پاسخ طبعا نه خیر است..لذا این حکم را پیامبر اسلام بر بنیاد خواست وإصرار شخص بر خلاف میل خود تطبیق کرده وهیچنوع شور وانگیزه وخوشحالی ذبخاطر تطبیق این حکم خشن از خود نشان نداده است مثل اینکه حالا عده با سنگسار وغرش تکبیر آن هم بر زنام چنین حکمی را که شالوده وچکیده فرهنگ وقانون یهودیت است عملی میکنند. هر چند یک مجتهد میگوید وقتی پیامبر ص تطبیق کرده در شریعیت ما قانون شده..نه خیر در همچو مواردی اگر حدیث قولی وحکم قاطع وجود نداشته باشد قطعا قانون نمیشود این حد است وشدید ترین مجازات باید با یک نص محکم وتاویل نا پذیر واجب شود نه با لیت ولعل وشاید وباید..الحدود تندریء بالشبهات.

شرائط اثبات:

پـس از حصول شرایط ثبوتی زناي محصنه، اگر مـرد یـا زن متأهـل و دارای همسر دائمی به گناه زنا آلوده شوند و 4 بار اقرار به وقوع جرم نمایند یا چهار شاهد عادل (شهود باید مرد وعادل باشند و ارتباط جنسی مذکور را با تمام خصوصیات به چشم خـود دیـده باشـند و در محضر حاکم شرع گواهی دهند)، زناي محصنه اثبات می شود یعنی بعدا سنگسار میشود

ملاحظه: ای مسلمانان آیا از همان تاریخ  که پیامبر اسلام حکم سنگسار را اجازه داد تا حال کسی آمده در محکمه چهار بار با إصرار إقرار کرده باشد که من زنا کردم من را سنگسار کنید؟ نه خیر؟ آیا شنیده اید کسی از سنگسار فرار کرده باشد وسنگداران رهایش کرده باشند؟ نه خیر.لذا حکم وتطبیق سنگسار دران زمان محصول شرائط همان زمان بوده وهیچ حکم صریح قرآن که احکام حدود شرعی از آن ثابت میشود درین زمینه وجود ندارد.

هر چند عدۀ از روحانیون ومدعیان اسلام نقد حکم سنگسار را بر دشمنان اسلام نسبت میدهند.ولی من بدون جبر واکراه مینویسم که مسلمانم وعاشق قرآنم ولی با حکم سنگسار موافق نیستم  وحدود را تنها از آیات احکام قرآن می پذیرم چنانچه پیامبر اسلام درین مورد با اکراه وانکار نگاه کرد ولی بر أساس خواست یک انسان ذوقی وعاطفی وإصرار بی حدش گفته حالا که تو میخواهی برو تا ترا سنگسار کنند  برید آنرا سنگسار کنید تا گناهش پاک شود وتشویش ختم گردد ولی خودش من حیث تطبیق کننده شرع نه سنگی زده ونه هم در محل سنگسار رفته صلی الله علیه وآله وسلم. ودر آخر گفته خودش إقرار کرد وخودش فرار کرد چرا رهایش نکردین ؟ یعنی باز هم طرفدار رهائی ونجات آن مرد بود اما حالا نمیخواهد تو إقرار کنی حاکمان شرع بزور از تو إقرار میگیرند وبزور میکشند وتا اخرین زنگ بر سرت می زنند که هیچ ربطی به اسلام ندارد.

مهندسی چگونگی اجرای حکم سنگسار: وقتی در اجرای یک حد اختلاف نظر وسلیقه وجود داشته باشد معنی اش این است که در اثبات وتطبیق آن شک وتردید واختلاف وجود دارد وحدود به شبه وتردید رفع میشود پس حدی وجود نداردئ  مثل چگونگی تطبیق حدود بشرح ذیل.

الف: مرتکب جرم قبل از اینکه در گودال گذاشته شود باید غسل میت نماید و سپس مرتکب جرم را کفن می نمایند.

چنانچه زناکار زن باشد تا قسمت سینه و اگر مرد باشد تا قسمت کمر در گودال قرار می دهند سپس اطراف او را با خاک می پوشانند و در نهایت به او سنگ می زنند تا بميرد. در سنکسار اندازه سنگ ها باید معمولی باشد.

2 .در سنکسار اگر جرم با شهادت شهود ثابت شده باشد شاهدان سنگ زدن را شروع می کنند ولی اگر جرم با اقرار مجرم به اثبات رسیده باشد وظیفه حاکم است که شروع به سنگ زدن کند.

سقوط حکم با فرار زناکار بعد از اصابت اولین سنگ.

  1. در صورتیکه زنای محصنه با اقرار ثابت شده باشد، وقتی اجراي حکم سنگسار شروع شد، اگر بعد از اصابت اولین سنگ، شخص زناکار از حفـره فـرار کنـد، اجـرای حکـم متوقـف میشود و مجرم دیگر قابل تعقیب نیست.

در واقع، فرار از گودال به منزلۀ رجوع از اقرار است و رجوع از اقرار از موارد سقوط مجازات رجم به شمار می رود. البته اگر زنا با شهادت اثبات شود، حد سنگسار ساقط نمی شود.

توضیح: کدام انسان پاک وقبول الشهادة میرود بالای سر دو زانی استاد میشود و ادخال میل فی المکحل را نظاره میکند آن هم چهر نفر ..اینها باید در یک رسپی خانه پهرده دار وخدمتگار باشند  واگر در پارک ها چنین عملی انجام شود ویا یک نمایش تبلیغاتی باشد طبعا آن جامعه اسلامی نیست وحرف .وحدیث تطبیق حد رجم معنی ومحل اعراب ندارد.

حد زنا در قرآن فقط صد تازیانه است نه رجم وسنگسار:

حدود با اختلاف وشک وتردید أصلا تطبیق نمیشود.در شرائط امنیت تا مین نباشد هم تطبیق نمیشود..برای کسان که منگرین سنکسار را دشمنان اسلام میخوانند..وخیلی در علوم دینی وتحلیل متون عربی تبحر دارند .متن ذیل را از تفسیر آیات احکام کاپی کردم تا بخوانند وگیچ شوند.این چه گفت وآن چه گفت: خوب هر مهندسی بخاطر ساختن خانه وجاده دیدگاه وسلیقه خودرا دارد.ولی حتمی نیست همه اطاعت کنند وبگویند آمنا وسلمنا..حدود فقط بحکم صریح قرآن ثابت میشود نه به روایات ضعیف واختلافی.

روائع البيان في تفسير آيات الأحكام

الترجيح : وبهذا يتبين لنا قوة أدلة الجمهور وضعف أدلة الظاهرية والله أعلم.
الحكم الرابع : هل يُنْقى الزاني ويغرّبُ من بلده؟
يرى الإمام ( أبو حنيفة ) أن حدّ الزاني البكر هو الجلد مائة جلدة أو النفي ليس من الحد في شيء وأنه مفوض إلى رأي الإمام إن شاء غرّب وإن شاء ترك.
ويرى الجمهور ( مالك والشافعي وأحمد ) أن حده الجلد مائة جلدة وتغريب عام.
أدلة الأحناف :
أولاً : استدل أبو حنيفة بظاهر الآية الكريمة، فإنها اقتصرت في مقام البيان على مائة جلدة، فلو كان النفي مشروعاً لكان ذلك نسخاص للكتاب، وخبرُ الآحاد لا يقوى على نسخ الكتاب، ولو كان النفي حداً مع الجلد لبيَّنه ﷺ للصحابة لئلا يعتقدوا عند سماع التلاوة أن الجلد هو جميع الحد، ولكان وروده فيوزن ورود نقل الآية وشُهرتها، ولمّا لم يكن ذلك كذلك ثبت أ نه ليس بحد، وأن حد الزنى ليس إلا ( الجلدُ ).
ثانياً : استدل بحديث إذا زنتْ الأمةُ فتبيّن زناها فليجلدها الحدّ ولا يُثرِّبْ عليها، صم غن زنت فلْيَبعها ولو بحبل من شعر فدل الحديث على أن الجلد هو تمام الحد، ولو كان النفي من الحد لذكره.
ثالثاً : واستدل أيضاً بما روي عن علي رضي الله عنه أنه قال : إذا زنى البكران فإنهما يجلدان ولا ينفيان لأن نفيهما فتنة لهما وقال :« وكفى بالنفي فتنة ».
أدلة الجمهور :
١- واستدل الجمهور بحديث عبادة بن الصامت المتقدم وفيه ( البكرُ بالبكرِ جلدُ مائةٍ وتغريبُ عام، والثيَّبِ جلدُ مائةٍ والرجمُ ).
٢- قصة العسيف الذي زنى بامرأة الأعرابي وقد تقدم وفيه قوله 🙁 إن على ابنك جلد مائة وتغريب عام ) والحديث مروي في « الصحيحين ».
٣- قالوا وقد تكرر ذكر النفي في قصة العسيف على أنه من الحد، ولا مانع من الزياة عل حكم الآية بخبر الآحاد، فقد أنزل الله الجلد ( قرآناً ) وبقي التغريب في البكر ( سنة ).
هل التغريب يشمل المرأة؟
ثم إن القائلين بالنفي – وهم الجمهور – اختلفوا هل التغريب خاص بالرجل أم يشمل المرأة أيضاً، فذهب مالك والأوزاعي إلى أن النفي خاص بالرجل ولا تُنفى المرأة لقوله عليه السلام 🙁 البكر بالبكر ) الحديث.
وقال الشافعي وأحمد : إن النفي عام للرجال والنساء فتغرب المرأة مع محرم وأجرته عليها ودليلهما عموم الأحاديث وهذا هو المشهور من مذهب الشافعية والحنابلة.
قال ابن كثير رحمه الله في تفسيره :« إنّ الزاني لا يخلو : إما أن يكون بكراً وهو الذي لم يتزوج، أو محصناً وهو الذي قد وَطِيءَ في نكاح صحيح وهو حر بالغ عاقل، فأما إذا كان بكراً لم يتزوج فإن حده مائة جلدة كما في الآية، ويزاد على ذلك أن يُغرّب عاماً عن بلده عند جمهور العلماء، خلافاً لأبي حنيفة رحمه الله، فإن عنده أن التغريب إلى رأي الإمام إن شاء غرَّب، وإن شاء لم يغرِّب.

وحجة الجمهور في ذلك ما ثبت في « الصحيحين ». وذكر قصة العسيف التي مرّ ذكرها «.
يقول الشيخ السايس في كتابه
» تفسير آيات الأحكام « :
»
ويمكن الجمع بين هذه الأخبار بإبقاء الآية على حكمها، وأن الجلد هو تمام الحد، وجعل النفي على وجه التعزير، ويكون النبي ﷺ قد رأى في ذلك الوقت نفي البكر لأنهم كانوا حديثي عهد بالجاهلية، فرأى ردعهم بالنفي بعد الجلد كما أمر بشق روايا الخمر، وكسر الأواني، لأنه أبلغ في الزجر وأحرى بقطع العادة «.
الحكم الخامس : ما هو حد الذمي المحصن؟

اختلف العلماء في حد الذمي المحصن فذهب الحنفية إلى أن حدَّه ( الجلد ) وذهب الشافعية والحنابلة إلى أن حده الرجم
.
دليل الأحناف
:
١
حديث ابن عمر ( من اشرك بالله فليس بمحصن ) قالوا : والمراد به إحصان الرجم، وأما رجم الرسول ﷺ لليهودِيّيْنِ فإنما كان بحكم التوراة.
٢
قالوا : إن النعمة في حق المسلم أعظم فكانت جنايته أغلظ ولهذا تُشدّد العقوبة واستدلوا على ذلك بقوله تعالى في حق أمهات المؤمنين ﴿ يانسآء النبي مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا العذاب ضِعْفَيْنِ ﴾ [ الأحزاب :

در آخر : آیه مبارکه میفرماید ای زنان پیامبر  اگر کسی از شما مرتکب فاحشه آشکار ا شود مجازات آن دوچند زنان عادی است. حالا یک سوال فرضی که نزد مسلمانان اجازه نیست مطرح شود اما در قرآن مطرح شده در آیه فوق وآن این است اگر زنان پیامبر ص مر تکب فاحشه آشکارا شوند.مجازات شان دوچند مجازات زنان عادی است.مجازات زن عادی که مر تکب فاحشه آشکارا شده..رجم وسنگسار است پس دوچند آن چه وچند است؟ شاید سوختاندان وآتش زدن واین چیز ها؟..لذا پاسخ منطقی دو صد دره است نه سنگسار است ونه هم سوختاندن وآتش زدن….راستی باید مسلمانی تنها زدن وکشتن ودره وسنگسار وتیله وتمبه باشد چرا امروز در مورد ستختن یک پل وجاده وثواب آن یک مطلب تحقیقی ننوشتم..پیامبر اسلم فرموده .دور کردن سنگ از راه نشانه ایمان داری وغرس نهال صدقه جاریه است.باید در روشنی این مسائل تحقیق کرد نه بزن وبکوب…