آرشیف

2015-1-25

عبدالواحید رفیعی

سفر بــــــــه بادغیس

 

این مطلب راسال گذشته درسفری به بادغیس  درباره این ولایت نوشتته ودراین وبلاگ نشرکرده بودم ُ ولی چون میخواهم درمورد سفرتازه ام به این ولایت مطلی نشرکنم این مطلب را دوباره گذاشتم تا مقدمه ی باشد برای مطالب تازه .

 

بادغیس

 

 

یکی از ولایات مهم ودورافتاده کشور ولایت بادغیس است که در شمال غرب ولایت هرات ودر مرز بین افغانستان وترکمنستان موقعیت دارد .

وقتی از هرات به طرف بادغیس حرکت می کنیم ؛هرچه از فضای هرات دورتر می شوی وبه طرف بادغیس نزدیک تر ، قدم به قدم به زیبایی طبیعی محیط و طراوت فضا افزوده می گردد. اوج این زیبایی در بند سبزک است .بند سبزک یکی از مکانهای  زیبا وسحرآمیز درا فغانستان است که هر بیننده ای را مسحور زیبایی خود می کند .

بهتر است اینطور بگویم  که بند سبزک درست شبیه به  یک کاسه کلان  است که وقتی از نقطه ای به درون آن نگاه کنی ،طوری به نظر می رسد که  در ما بین  آن كاسه كلان ، چند کاسه کوچکتر را داخل هم دیگر مانده باشند .به همین صورت در ه های داخل هم مثل کاسه های کوچکتر بین در بین  به نظرميايد كه این بند را درست کرده است . هر دره مملو از درخت های خودرویی است که  مثل سربازان یک لشکر در کنار هم ایستاده اند .سربازانی با کله خود های برسر وشمشیر هایی در دست، سوار براسب های سیاه ،که فکر می کنی در انتظار فرمان حمله به لشکر مقابل است  .

وقتی به بند سبزک  می رسی اگر مسافر عازم فلعه نو باشی از کمر کش  بند طی سفر خواهی کرد . در یک  سمت دره هایی خواهید دید  به هم پیچیده وتو درتو ، ودر سمت دیگر، کوه ها یی خواهید دید  در هم تنیده، که پشت به پشت وپهلو به پهلو ی هم قرار گرفته اند  .همان کاسه ای را که گفتم اگر طی کنیم ،سرانجام از گو شه ای  از همان کاسه که تصور کنیم در این نقطه  شکسته باشد؛  به منطقه ای می برآیید که به آن دره ی لامان می گویند .

دره لامان دره ای است با طراوت  که در دو طرف آن دو راسته کوه سرسبز وبا نشاط دراز کشیده است. و تپه های پوشیده از علف های گوناگون از جمله گندمی که به صورت دیمه تو سط اهالی دره ی لامان کاشته می شود ،این دو راسته کوه را به وجود آورده است  .در میان دره ی سرسبز لامان هرچه که پیش می روی زیبا تر می شود . خصوصا خیمه های  بر افراشته شده توسط مالداران وکوچی ها ورمه های که در اطراف این خیمه ها  لمیده اند ویا به چرا مشغول اند. باید گفت که مرد م دره ی لامان هنوز هم به صورت ابتدایی وطبیعی زندگی می کنند . همه چیز در این دره  طبیعی است و ابتدایی .گویی در طول دره ی سرسبز لامان ؛ گذ ر زمان در نقطه ای توقف کرده است واز کاروان بشری رو به جلو به جا مانده است وهنوز دنیایی نوین در این دره نرسیده است و زندگی شکل ابتدایی خودرا حفظ کرده است .مردم آنجا هنوز فکر می کنند دنیا در دره ی لامان خلاصه می شود وبیرون ازا ین دره آخر دنیا است .

فاصله بین لامان تا قلعه نو مرکز ولایت بادغیس حدود 50 کیلو متر است .اماهمین فاصله را باید در سه ساعت طی کنی ،چرا که مجبوری از روی سنگهای میخ شده در زمین عبور کنی وچیزی به نام سرگ  به معنی واقعی آن وجود ندارد .

قلعه ی نو مرکز ولایت بادغیس است ولی هیچ شباهتی  به مرکز یک ولایت ندارد .شبیه به یک بازاری است که مربوط به قرن هفده هم با شد . شهر قلعه ی نو؛ اگر بتوان به آن شهر گفت ،مملو از خر است که در فرمان صاحبانش در سرگ های شهر در عبور ومرور است .. خرهایی که صبح وقت مسافرین خودرا از دهات اطراف به شهر می آورد ود ر انتظار می مانند تا صاحبان پیرآن متاع اش را از بازار بخرد ویا زنان مریض وتکیده ، طبابت اش را کرده با کوله باری از دوا و دارو راه آمده را  به ده برگردند . همان طور که در شهرهای بزرگ پارکینگ هایی برای موتر ها وجود دارد؛در قلعه ی نو هم مکانهایی است برای انتظار خرها .سرای هایی مملو از خرهای کوچکی که مثل صاحبانش جسه های کوچک  وآفتاب زده واندامهای سیاه ولاغردارند  .مردم بادغیس همه کارهارا روی دوش خر انجام می دهد از آب کشی گرفته تا قولبه زمین ها  و بارکشی .

بادغیس دارای هشت ولسولی سرسبزدارد که زیباتر از دیگری است . که عبارتند از قادس ، جوند ، مقر،سنگ آتش ، غورماج ،بالامرغاب وآب کمری .

بادغیس یکی از ولایت های سرسبز وطن است با تپه های سرسبزوغنی  ، هرچه که ولایت های غورو وفراه خشک وبی آب وعلف است ولی بادغیس حاصلخیز ومستعد برای محصولات زراعتی است . درفصل بهار اگر یک سفری به بادغیس داشته باشیم ، تپه ها وکوه هایی  می بینمی سحر آمیزاز سرسبزی وتراوت هربینند ه ای را به شوق می آورد ، خصوصا گلهایی سرخ وسفید ی به نام "گل دختر" کوهها همگی للمی زار است که ازگندم ودراواخر فصل بهار فصل کشت خربوزه وهنداوانه دیمه است که سراسر تبه ها را فرامی گیرد ودهقانان با خر وگاو درحالی کشت ان است. ولی متاسفانه هیچ ردپایی از دولت نیست تا با این زارعین ودهقانان کمکی کند . دولت هیچ کمکی از نگاه زراعتی به این زارعین نکرده است ، اگردولت تنها به همین ولایت رسیدگی کند وزراعت آن را زیر پوشش بگیرد ، شاید گندم آن کفایت تمام افغاسنتان را بنماید ونیز اگر دولت درقسمت احیا وانکشاف پسته زارهای این ولایت توجه کند شاید یکی از اقلام صادراتی کشور تبدیل شود . این ولایت پسته زارهای طبیعی زیادی دارد ولی متاسفانه درچند سال جنگ ونیز خشک سالی صدمات ویران گری به این پسته زار ها وارد آمده است . گرچند که موسسه داکار چند سالی است درقسمت احیا وانکشاف دوباره این پسته زارها پروژه هايی را روی دست دارد ودرحال رونق واحیا پسته زارها است ، ولی این کفایت نمیکند .

 مثلا یکي از ولسولی های بادغیس بالا مرغاب است که درمرز بین ترکمنستان وافغانستان قراردارد که دریایی بین دوطرف فاصله انداخته است . خیل تاسف آوراست که وقتی دراین طرف استاده باشی وبه طرف ترکمسنان نگاه کنی سبزه زارهایی می بینی پر از درخت پستته ومردمی که درحال کار است . ولی درچند متری با فاصله ی یک دریاچه درداخل افغانستان ، بیابانی می بینی خشک وبی آب وعلف که درحال نابودی است . درحالی که از نگاه اقلیمی وطبیعی هردوطرف هیچ فرقی باهم ندارند وتنها فرق ، وضعیت سیاسی وعدم رسیدگی دولت است .این طرف بیابانی است فقیر وصحرایی است خشک ، آن طرف چمنزاري است سرسبزوحاصلخيز ….

 

ولسوالی آبکمری ……

                                                                           

ادامه دارد …..