آرشیف

2019-10-16

غلام رسول مبین

رییس دانشگاه غور، شهدا را اهانت میکند !

رییس دانشگاه غور، شهدا را اهانت میکند !

از کوزه همان تراود که در اوست
اینبار نامه مینویسم، برای کسی که دوکتورای ادب میگیرد، دوکتورای علم و معرفت میخواهد که بگیرد، آنهم از سرزمینِ دیموکراسی و آزاده یی دنیا (سرزمین هندوستان و خانه یی مهاتما گاندی).
اوست عطا الله فاضل، از نژادِ هزاره و شهروندِ افغانستانی. او را (فاضل را) من دوست داشتم، از وی کماکان پشتیبانی میکردم. از جاییکه همه از وی دیدگاه های متفاوتِ داشتند و او را متعصب و جاهل فکر میکردند. من که طرفدارِ دانش و معرفت هستم، زمانیکه وی سمتِ ریاست موسسه تحصیلات عالی غور را منحیث رییس به عهده گرفت، وی را انسانِ باسواد یافتم و با وی چندین مرتبه دیدار و مصاحبت داشتم.
آخر، چرا؟ اینبار نیز تفکیک انسان و گزینشِ دوستی های من، اشتباه بر آمد. سرزمین ما، محلِ حوادث است، جاییکه انسان ها را هر روز به جرم و گناهانِ نامعلوم میکشند و شهیدشان میسازند. روزی نیست که پیام های تسلیت را به روی مبایل های همراهِ خویش مشاهده نکنیم. همه همدردیم، همه تحت فشارهای حادِ روانی قرار داریم و همه تنیده از یک تنیم و آن (آدم است و حوا).
شهید سارنوال عبدالمومین نصرت معاون سارنوالی/دادستانی استیناف غور و برادرِ شهیدش عبدالغنی خان نصرت و شهید محمد حیدر خان سلیمی از جمله اقوام و دوستانِ نزدیک و محترم من بودند. ایشان را گروه های نامعلوم، مجهول الهویه و مجرمانِ متکرر به شهادت رسانیده اند و قاری صاحب رسولداد را نیز شدیدا مجروح ساختند. ولی، جناب فاضل صاحب شادیانه سر دادند. حداقل فکر نکردند و این مَتَلِ عامیانه به یادش نیامد که (به یک سلی صد روی اوگار میشود). تعصبش قوره کرد و هویتش را برملا ساخت. نفرین به تو که تحصیلت را، تعلیمت را و تحلیلت را به گند کشیدید.
ما، سالهاست داد میزنیم که سرکِ گردن دیوال الی چغچران را دولت مرکزی پخته سازد، آیا میدانید که گردن دیوال کجاست و نژادِ کی ها به آنجا و از آنجا الی مرزهای دولتیار نَفَس میکشند؟
بسیار شنیده بودم که در دانشگاهِ غور زیاد تعصب جریان دارد، از دختر بازی ها، فحشای جنسیتی و اهانت به دین و کیشِ مردم الی اهانت به تحصیلکردگانِ غور. ولی، همه را بخاطر علم نادیده گرفته و گفتیم که شاید اینها همه شایعه پراگنی باشد. روزگاری درست مطلع شدم که شخص استاد عطا الله فاضل را امنیت ملی غور تحت پیگرد دارد. آنهم به جرمِ بداخلاقی!.
جناب استاد عطاالله فاضل! اخلاق و تغییر رفتار برای انسان از دیدگاهِ روانشناسی/روان شناختی خیلی مهم و ارزشمند است. شما چگونه طمع دارید که با محترم استاد گل آقا صمیم که همکار شما میباشد، با دوستانیکه به غور و چغچران دارید، به روابطِ که در غور دارید نگاهی انسانی داشته باشید؟
شهادتِ عبدالصمد امیری که دوستِ همه یی مان بود، هزاره بود از لعل بود، قلبِ همه یی ما را جریحه دار ساخت. همه شهادتش را تبریک گفتیم و نبودنش را یک ضایعه ی بزرگ تلقی کردیم.
درگذشتِ پروفیسور شیخ محسنی که شیعه بود، برایم خیلی ناگوار تمام شد. وی را به محیطِ اکادمیک افغانستان یک ضایعه جبران ناپذیر عنوان کردیم.
تا حال، داغِ شهدای 15 ماه رمضان به قریه بادگاه به دل مان حُله بسته است. همه هزاره بودند، شیعه بودند ولی من و ما دیدگاه مان، انسانی بود و هست.
شما، به کدام اخلاقِ انسانی، اسلامی و نوع دوستی به شهادتِ شهید سارنوال عبدالمومن نصرت، شهید عبدالغنی نصرت و شهید محمد حیدر خان سلیمی بی حرمتی روا میدارید؟
اگر دوکتورای علمی انسان را اینقدر، کور، کودن و جاهل میسازد – منبعد هیچگاهی به دوکتورا شدنم فکر نخواهم کرد.
در فرجام، از نهادهای عدلی و قضایی به خصوص اداره لوی سارنوالی (دادستانی کُلِ) افغانستان که شهید سارنوال عبدالمومن نصرت یکی از کادرهای مسلکی و تخصصی آن نهاد به شمار میرفت، تقاضامندم که این قضیه را پیگیری کرده و اعاده حیثیتِ شهدای خویش را از جناب استاد عطا الله فاضل بگیرند. تا درسِ عبرتِ باشد برای همچون شخصیت های که جامعه یی باغرور هزاره و جهانِ شیعه را زیر پرسش میبرد.

باعرض حرمت
غلام رسول مبین
غور، شهر چغچران
24 میزان 1398 هـ.ش.