آرشیف

2014-12-27

علم عبدالقدیر

ریشه های بحران در افغانستان

 

          افغانستان وکشور همسایه اش پاکستان به دو برادر ناتنی مشابهت دارند که نیم روز باهم در کرنش و سازش ونیمی دیگر را در برخورد وتنش به سر می برند. ویا اینکه در برخی از موارد از سر نا سازگاری پیش می آیند ودرموارد با لبخند وخوش آمدید یک دیگر را استقبال مینمایند.  مثلا از لحاظ سیاسی این دو برادر دارائی نقطه نظر های متفاوت ومختلف اند که همیشه این مسائل از طرف منابع غیر رسمی طرفین گاه در لفا فه وزمانی آشکارا مطرح میگردد. واما از لحاظ نظامی باهم هم نظر وبرادر اند هردو یکجا تمرین مینمایند وبه حرف بزرگان گوش میدهند .از لحاظ فرهنگی قطعا مشکل ندارند واز لحاظ اقتصادی  بر مبنی داد وستد امتیاز وتحریم عمل مینمایند.

        برای حل مشکل این دو برادر ناتنی میبایست حقایق روشن وپوست کنده مورد تحلیل وارزیابی قرار گیرد والا مشکل همچنان به حالت خود باقی میماندواین دوبرادر مادام العمر گاه در جنگ و ستیز وزمانی در صلح وسازش زندگس را عبث میسازند.این مشکل وقتی قابل حل ورسیدگی است که همه مشترکات وعوامل تنازع  دقیقا به حساب گرفته شوند .وقتی مشترکات میگویم نیاز مندی های دو طرف با منافع مشترک شان.وضرورت های انکار ناپذیر وقطعی هردوکشور با نیاز وبی نیازی طرفین از یکدیگر مطرح بحث است. مسائل بین پاکستان وافغانستان بیسیار روشن است اما افسوس که دوستان به نام سیاست مدار یا از واقعیت ها اطلاعی ندارند ویا از کنار این حقایق تلخ سواره میگذرند.

         موقف گیری های سخت سیاسی طرفین در شرائط که تمرینات مشترک نظامی تحت نظر پدر نا مهربان وناتنی  در چرات پیشاوربر گذار میگردد ناظرین اوضاع سیاسی را دچار شک وتردید میسازد. سیاست یک روز دوستی ویک روز دشمنی عمق سر در گمی سیاسی را به نمایش میگذارد وهیچ کس نمی تواند به آ سانی اصل مشکل را در یابد که ریشه در کجا دارد. این سر در گمی در عرصه های سیاسسی نظامی کشور زاده نیاز وبی نیازی است که این دو کشور احساس میکنند یکروز از غیرت ومیدان ملارزه صحبت میکنند ویک روز از محبت وبرادری .درین جا واقعیت های تلخ وجود دارد اگر به محاسبه گرفته شود وبر جسته گردد خوف آن میرود که شاخ خشک غرور افغانی مارا بشکناند. ما آنطوریکه در شعار ادعا میکنیم در عمل نیستیم لذا برای توضیح بیشتر بیست برخی مسائل را یاد آوری نمود.

         در میدان سیاست. در سال جاری افغانستان بر خلاف سالهای گذشته به گونه های مختلف پاکستان را مورد حملۀ لفظی قرار داد  واین کشور را لانه وآشیانه ترورست ها خطاب نمود  تا جائیکه روز شنبه سیزدهم می جناب حامد کرزی قتل کارمندان صحی  در ولایت هرات وبادغیس وآتش زدن مکاتب را به دوش عوامل خارجی انداخت وگفت افغان ها هر گز به چنین جنایت دست نمی زند.این اظهارات جناب رئیس دولت ما  تلویحا اشارۀ به پاکستان بود. وبه تعقیب آن وزیر خارجه جدید التقرر کلیمات رئیس بخش مبارزه باتروریسم دولت آمریکارا تکرار نمود وگفت اسامه در پاکستان است ودولت پرویز مشرف آنچه را که لازم است در مبارزه با تروریسم انجام نداده .  باید همسایه هارا مسئول همه نا بسامانی های جاری در کشور ندانست .مردم محل ومحیط خود مان نیز بیمار اند اگر چنین نیست  ننگر ها وپکتیا نسبت به ارزگان وقندهار به پاکستان نزدیک تراند  درارزگان ،هلمند و قندهار به مراتب انفجار وانتهار بیشتر از ننگر هار وپکتیا است به نظر من هر جا که مشکلات قومی ومحیطی زیاد تر است به همان تناسب آتش تشنج وخشونت  بیشتر شعله ور است.چنانچه این مشکلات در ولایت مزار شریف وسائر ولایت کشور نیز به تناسب اختلافات محیطی وجود دارد که حکایت از دودستگی واختلافات محیطی وقومی دارد.

           پاکستان هم لاجرم مطابق ضرورت روز عمل میکند. شاید  بخاطر منافع ملی خود آرزو های مارا بر آورده نسازد اما مسئول کامل نابسامانی های داخل کشور مانیست وما نباید بیشتر از حد لازم توقع داشته باشیم اینکه پاکستان در شعار پدیده طالب والقاعده را محکوم میکند کافیست در حالیکه در گذشته ایشان را مستحق حکومت در افغانستان میدانست وبرسمیت میشناخت.

           پاکستان در گذشته نهال خشونت را در افغانستان غرس وذریعۀ طالبان والقاعده این شجرۀ خبیثه رابه خون انسانهای بیگناه افغانستان آبیاری نمود سرانجام میوۀ تلخ این درخت معدۀ خود پاکستان را نیز زخم نموده طوریکه امروز مانند ما با طالبان والقاعده در گیر است وما نباید واقعیت هارا به شوخی بگیریم وبگوئیم پاکستان فلم پر میکند. نه خیر حقیقت چنین نیست هیچ عاقل خون واقعی را نمی ریزاند وخانه حقیقی را نقش زمین نمی سازد تا فلم بر مبنائی حدس وگمان رادر عمل شکل دهد . شما می بینید در وزیرستان وبلوچستان شرائط بد تر از افغانستان است.

پاکستان بخاطر منافع خود مجاهدین را در وقت وزمانش  تقویت نمود وبعدا به وسیلۀ طالبان با آنها جنگید و متعاقبا در راستائی حفظ منافع ملی خود از خیر طالبان هم گذشت وبا لشکر ساخته وپرداختۀ دست خودش به جنگ بر خاست عدۀ را دستگیر وعدۀ را کشت.بعد از زمانیکه جامعه جهانی وارد منطقه شده قطعا پاکستان حامی طالبان نیست  پرویز مشرف خودش چند مرتبه از سوی القاعده هدف حملۀ ترورستی قرار گرفته این مسائل نه شوخی بوده ونه قابل انکار است. واینکه حلقات خاص ترورست هارا در پاکستان حمایت میکنند یک واقعیت است چنانچه این گروه ها دولت پاکستان را نیز زیر فشار قرار میدهند تا امتیاز بگیرند که حساب شان جدا از دولت است واینکه پاکستان گاهی از شدت مبارزات خود میکاهد  پاسخ است به اکت های سیاسی سیاستمداران ما

از طرف دوام تشنج در مرز پاکستان وافغانستان یک فائدۀ استراتیژیک به پاکستان دارد. پاکستان میخواهد سیاست خام سیاست مداران افغانستان را من حیث سند تاریخی به دست جهانیان بسپارد وقید آرشیف تاریخ نماید. وآن اینکه افغانها از یکطرف خط دیورند را رد میکنند واز طرف دیگر پاکستان را به کنترول وادارۀ مرز مذکور می طلبندوپاکستان را به ضعف اداره درین مرز بنام مرز خودش مقصر میخوانند.

حال در کشور ما هر کس که میخواهد اکت سیاسی کند  افق دید سیاسی اش تا مساجد پندی وپسشاور می رسد. اگر ما همیش عینک دوربین دار به چشم های خود بگذاریم ومشکلات پیش پای خودرا نبینیم هرگز مشکلات حاد وحیاتی کشور مان را حل کرده نمی توانیم بیائید از زمزمه این ترانه که دیگر آهنگش به دلها نمی نشیند صرف نظر کنیم واقعیت هارا بگوئیم. باورکنیم که در داخل کشور ومحیط صلح وآشتی به مفهوم واقعی آن پیاده نشده بیشترین بخش از خشونت های امروز نتیجه ومیراث جنگ ها واختلافات دوامدار سالهای گذشته است.

ریشۀ بحران در داخل است نه در خارج. حقیقت این است که ریشۀ مشکل ما در داخل کشور است و زمینه های توسعه وگسترش آن در خارج از مرز ها وجود داردکه آن هم صد در صد به دولت پاکستان تعلق نمیگیرد زیرا همین اقوام که در افغانستان مشکل دارند نیم از فامیل های شان در خارج از مرز در بلوچستان ووزیرستان امرار حیات مینمایند آن هم در منا طقیکه نیمه آزاد است و زمینه فعالیت وگشت وگذار هر قانون شکن  وتخریبکاردران مهیا است.

من یک نمونۀ آنرا یاد آور میشوم شما میتوانید وضعیت را با اندک دقت تحلیل ونتیجه گیری نمائید.: ولایات هلمند،قندهار، زابل، ارزگان وقسما غزنی از لحاظ بافت قومی باهم بیسیار نزدیک اند شما میدانید برای تثبیت نسب وقومیت شجره میگویتد{  یعنی ماهیت خارجی که ریشه دارد تنه دارد وشاخه دارد} فکر کنید ریشه در هلمند وتنه در قندهار وارزگان وشاخه ها تا زابل وغزنی امتداد یافته است بناء واقعات وحوادث ولایات متذکره هر گز از یکدیگر جدا نیستند وباهم پیوند وارتباط تنگاتنگ دارند اگر شاخۀ را در زابل میشکنید فکر کنید این کار اثر  در تنه وریشه قندهار وهلمند هم دارد. حقیقت این است که بخاطر رفع اختلافات قومی ومحیطی دولت بخصوص بعد از یازده سیپتمبر هیچ کاری انجام نداده است دوشمنی ها همچنان به جای خود باقیست وفعلا عدۀ از بی خبری قدرت حاکم ویا خلاء موجود استفاده میکنند وانتقام سالهای قبل را از یکدیگر میگیرند.نمونۀ را که میخواستم اظهار نمایم به ولایت هلمند اختصاص میدهم.

             به یاد دارم که از سال 1359 مطابق 1981 تا پیروزی مجاهدین شدیدترین جنگ ها در ولایت هلمند در گرفت هزار ها تن به قتل رسید ودهات به آتش کشیده شد سر انجام حرکت انقلاب ویا ملا نسیم حاکمیت منطقه را به دست گرفت ومخالفینش بنام عبدالرحمن خان وحفیظالله وغیره که منسوب به حزب اسلامی بودند منطقه را ترک گفتند تا اینکه به کمک حکمتیار ملانسیم را در پیشاور در نزدیکی کمپ حزب اسلامی ترور نمودند وملا رسول برادر ملا نسیم ده ها تن را به انتقام خون برادر اعدام نمود.با آمدن طالب ها  فراریان جنگ های گروهی در رکاب ولباس طالبان به قصد انتقام وارد منطقه شدند ملا غفار وملا شیر محمد برادر وبرادر زادۀ ملا نسیم وملا رسول فرار را بر قرار ترجیح داده وبه إئتلاف شمال پیوستند اینها مشکل قومی ومنطقوی داشتند ورنه از لحاظ اندیشه با طالبان هیچ تفاوت ندارند .بعد از سقوط طالبان آل ملانسیم دوباره بر قدرت در ولایت هلمند تکیه زدند وبرادر زاده اش ملا شیر محمد والی وسائر هم پیمانان وظائف دیگر دولتی را به عهده گرفتند بار دیگر مخالفین خودرا به زور خود ودوستان خارجی خوب ادب دادند.شما شاید به یاد داشته باشید که مخالفین ملا شیر محمد با استفاده از دموکراسی چندین روز پی درپی به در وازۀ ریاست جمهوری ووزارت داخله در کابل دست به تظاهرات زدند تا اینکه ملا شیر محمد از وظیفه اش سبکدوش وصلاحیتش محدود شد.ومخالفینش با استفاده از پالیسی غلط دی دی آر قبل الوقت وارد منطقه شده اند  هر منطقۀ که به ایشان ضرر رسانیده باشد ضرر می رساند حال این جریان با کمال بی رحمی ادامه دارد وبه همین ترتیب قاری بابا در غزنی وخان محمد در قندهار وولایات دیگر…شاید برخی از خوانندگان بگویند پالیسی دی دی آر که به مفهوم خلع سلاح افراد غیر مسئول میباشد کار منطقی ومعقول است ومن آنرا به لفظ غلط محکوم کردم.باید یاد آور شوم که خلع سلاح افراد غیر مسئول  کارخوب است اما چه وقت؟  وقتیکه طالب مسلح ودشمن مردم وجود نداشته باشد . به نظر من افراد مسلح غیر مسئول که طرفداری دولت اند تا محو کامل پدیدۀ طالب باید خلع سلاح نشوند چون دولت قادر به حفظ امنیت مناطق دور دست نیست وبا خلع سلاح طرفداران دولت طالب ها با خاطر آرام از دره ها وکوه وارد منطقه میشوند هر چه دل شان خواست بالای مردم انجام میدهند چون مردم خلع سلاح وبی دفاع میباشند باید بخاطر حفظ جان خود با طالب ها مخالفت نکنند ودر برخی موارد همکاری هم انجام دهند. که دولت بخاطر حفظ امنیت مناطق مجبور میشود به تجربۀ ناکام ومرگ ملیشه سازی دوران نجیب روی آورد.

 

              هم میهنان عزیز ما از دولتمردان ما بپرسند که مشکل مردم هلمند قومی ، منطقوی ومحیطی است یا سیاسی قطعا سیاسی نیست ونیاز ندارد اکادمیسن که از لندن وآمریکا واروپا دیپلوم سیاسی اخذ نموده واز واقعیت های محیط اطلاع ندارد مشکلات داخلی وقومی مردم خودر با کلیمات انگلیسی ولاتین گره زنند وبگوید ریشۀ خشونت ها در خارج از کشور است.اگر دولت به یک اعلان اکتفا نمیکرد وعملا راه های صلح وآشتی را جستجو مینمود ومردم را همزمان ومتناسب در قدرت شریک مینمود هرگز چنین مشکل دامنگیر ما نمی شد .این دولت راه گم کردۀ ما پیوسته مصروف ملاقات خارجی ها است فرصت ندارد وارد متن مشکلات ملت وجامعه گردد به اثر مشوره وتفاهم افراد بی خبر وکم تجربه  مردم متخاصم ودر حقیقت دشمن را طور متناوب به قدرت می رساند تا از یکدیگر انتقام بگیرند ویا یک جانب را بدون دادن تضمین امنیتی سبکدوش مینماید تا قر بانی حملات مخالفین منطقۀ خود شوند.

            سیاست افغانستان در برابر پاکستان بر بنائی ذوق وسلیقه وگاهی بر بنیادعقده وکینۀ گروهی استوار است . کسی را با غیرت ووطن پرست میدانند که مسئولیت خودراهم بدوش پاکستان بیاندازد..مسئولیت همه نا بسامانی ها را نباید به دوش پاکستان بگذاریم که درین صورت مشکلات خودرا ضریب صد میسازیم. تنها مشکل سیاسی که ما با پاکستان داریم همانا مسئلۀ تاریخی مرز دو کشور است که فعلا به یک خیال بدل شده است که درین مورد دولت ما نه استراتیژی دارد ونه جرأت حل وفصل آنرا در شرائط ناگوار کنونی حرف اول را درین زمینه آمریکا وانگلیس میگوید.

            اگر دولت ادعائی مرز منهای خط دیورند را داشته باشد مردمان آنطرف خط یقینا عار دارند که خودرا به افغانستان ملحق سازند. ایشان هرگز ادعای جز استقلال را ندارند واگر مسئلۀ الحاق مطرح باشد پاکستان را به مراتب ترجیح میدهند.واگر دولت شهامت کند وبگوید خط دیورند کهنه شده از ادعای آن صرف نظر شود مردمان اینطرف مرز دست به تظاهرات می زنند ووحاکمان را وطنفروش میگویند ویک لکۀ ننگ دیگر در ذیل صفحۀ تاریخ شان اضافه مینمایند..
افغانستان توانائی وجر ئت ادعائی حل مشکل دیورند را از طرق دیپلوماتیک وسیاسی  ندارد * واز لحاظ نظامی هم در وضعیت قرار ندارد که از پوسته های امنیتی خود دفاع کرده بتواند گروپ های غیر مسئول مسلح ومنسوب به طالبان هر لحظه نیرو های امنیتی را مورد حمله قرار میدهند* وهر روز اخبار قتل پولیس ملی واردوی ملی از طریق اخبار به گوش ها میرسد ودریک گام دیگر آنچه در منطقه اهمیت دارد همانا حفظ منافع آمریکا است که هردو دولت پاکستان وافغانستان مکلف به حفظ وتوسعۀ منافع استرتیژیک آمریکا در منطقه اند*.شاید عدۀ بگویند نه خیر افغانها در تاریخ غیرت وشهامت خود را نشان داده اند. باید عرض کنم با ملاحظۀ مشترکات ونیاز های مبرم دوکشور هم کلتور وهم عقیده سیاست تنش با پاکستان قطعا به نفع افغانستان نیست.  اگر مسئلۀ مرز من حیث مشکل مورد منازعه طرفین دلیل این همه نا آرامی ها است دولت ما باید رسما ادعا کند سکوت برای چیست ؟ سکوت مردان هیچ حکم را جزء رضائیت ثابت نمی سازد.

 همیشه سیاست کنایه وگیلایه ومبهم مشکلات مارا بیشتر ساخته طی چندین دهۀ که گذشت قوی ترین جست وحرکت سیاسی حکومت مردان افغانستان در برابر پاکستان به دو نقطه معطوف بوده تظاهرات در مقابل سفارت این دولت با شعار های متحدالمال وغیر اساسی ویا اکت نزدیکی روابط با هند  که در هردو مورد خسارات وزیان بیشتر نصیب افغانها گردیده.در زمان مرحوم احمد شاه مسعود دولت هند چند جوره بوت به دولت مجاهدین تحویل میداد اما در مقابل پاکستان  بخاطر فرو نشاندن این عقده صد ها موتر مواد لوژستیکی ونظامی را به دسترس مخالفین میگذاشت.تظاهرات وحمله بر سفارت پاکستان ولت وکوب سفیر آن کشور به بهائی سقوط کل افغانستان بدست طالبان تمام شد . حال هم برخی از سیاسیون ما همین سیاست خام را نشخوار میکنند که بجای نتیجۀ مثبت اثر منفی به بار میآورد*

             شما ملاحظه نمودید که بعد از مجادلۀ لفظی بین سیاسیون افغان وپاکستان وحتی سران دودولت وضعیت امنیتی افغانستان به مراتب بد تر شده است اگر مسئله همکاری قلبی مطرح  نباشد ازراه الزام واکراه هرگز پاکستان را مکلف به جلوگیری از نفوذ مخالفین به افغانستان  نمیتوان کرد..چون ما از یک طرف مناطق زیاد را در پاکستان مال خود میدانیم مناطقیکه عمدتا مر کز فعالیت مخالفین دولت است واز جانب دیگر پاکستان را مکلف به اداره وکنترول این مناطق میسازیم.باید ما این مسئله را درست تحلیل نمائیم که 1400 کیلومتر خط مرزی بین افغانستان وپاکستان واقعا به کنترول دولتین است اگر هست مربوط  به کدام دولت است اگر از پاکستان است افغانستان باید صراحتا اعلان نماید که مناطق آن طرف خط دیورند مربوط به پاکستان است وپاکستان باید آنرا درست کنترول نماید. اگر افغانستان به شعار دوگانۀ خود کما کان ادامه دهد پاکستان هم خودرا خاموش میگیرد تا منطقه همیشه پر تنش وآشوب باقی بماند ومانند حال هم افغانستان وهم جامعه جهانی اعلان نمایند که پاکستان باید این مناطق را اداره نماید وحتی بگوید مرز های خودرا کنترول کند.

              حال حکومت ما در عمل پاکستان را از  چترال تا بولان مکلف میداند اما در شعار در پارلمان خط دیورند را به رسمیت نمی شناسد  واگراین مناطق از افغانستان اند دولت ما باید رسما این حق را تصاحب نموده  جلو آشوب وفتنه را بگیرد.واگرهردو دولت کنترول شاید وباید درین مناطق ندارند پس درین صورت به مشوره، مدارا وهمکاری مشترک ومخلصانه دوطرف نیاز است وحقیقت امر هم همین است. ما تا هنوز قادر نیستیم  جلو عبور ومرور هزار ها افغان را بگیریم که روزانه بخاطر مشکلات شخصی وارد خاک پاکستان میشوند ومردم ما نیاز های ابتدائی زندگی خودرا در پاکستان  جستجو مینمایند بخاطریکه ما قادر به پاسخ گوئی به خواست مردم خود در داخل خاک خود نمی باشیم .واگر دو روز پاکستان مرز خودرا بروی افغانها مسدود نماید فغان ما افغانها به ملکوت بلند میشود واینکه دولت پاکستان به چه پیمانه در برخی مناطق ما نفوذ دارد وچه تعداد حامیان در افغانستان دارد مسئلۀ دیگر است که باید به این نقطه توجه نمود. در اخــیر یاد آور میشوم که:

          مشکل افغانستان با شعار های سلیقۀ علیه پاکستان قطعا حل نمیشود  * افغانستان توانائی مقابله با پاکستان را ازراه زورهم ندارد *   هیچ خارجی به وفاداری افغانها باور ندارد لذا آمریکا وانگلیس دوتصمیم گیرند در منطقه دوست استراتیژیک پاکستان اند وبمراتب پاکستان را از افغانستان بهتر می بینند * پاکستان برای جهان غرب حیثیت خانه را دارد در حالیکه افغانستان  بمثابۀ پل به کار گرفته میشود *.تا وقتیکه به عبور ازین پل نیاز باشد تر میمش میکنند والا این پل ویرانه را به حالت خودش رها میسازند.