آرشیف

2019-10-20

علم عبدالقدیر

روشن فکر دینی

روشنفکر دینی و متحجر دینی:
باید یاد آور شوم که روشنفکر دینی نو گرا نیست که در صدد تغییر اصول دین واضافه کردن چیز نو در اسلام باشد ویا اسلام  را از نو معرفی کند. روشنفکران دینی در مقابل قشر متحجر دینی قرار دارند که درین نوشته به برخی از ویژه گیهای دو طرف تماس میگیریم.چون تحجر ریشه در اندیشه اسلام سنتی وتاریخی دارد که با سازه های وگزاره های معاصر ویا مدرنیته کا ملا در تضاد است واما دیدگاه روشفکری به آشتی وسازگاری دین ومدر نیته باور دارد، ما وقتی از مدر نیته صحبت میکنیم منظور ما این نیست که اسلام رامن حیث هیولائی متغییر لباس تن ثابت مدر نیته بسازیم وبگو ئیم ما مسلمان مدرن هستیم ، نخیر درانصورت ما اسلام را تغییر داده ایم  به همین تر تیب نمیخواهیم با پوشا ندن لباس اسلام بر تمام پدیده های مدرن هنجار ها واصول مدر نیته را نا بود کنیم ما به آشتی وهم آهنگی باور داریم ودرین نوشته  به فشردۀ خصوصیات وقرائت های روشنفکر ومتحجر از دین می پردازیم.

  • روشنفکر دینی به این باور است که یک انسان آزاد بادرک وشنا خت آزادانه وتجر بیات خود میتواند در اسرار طبیعت نفوذ کند به همه انسانها سازش  نموده دنیائی دیگری بسازد.

روشفکر دینی مثبت اندیش بوده اصل  تساهل، مدارا وپذیرش مردم در تفکرش نها دینه شده ، سهولت وآسان گیری وکمک به مردم را دلیل جلب کمک وادامه رحمت خدا خدا میداند،روشنفکر دینی میگوید چطور میشود از انقلاب اسلامی صحبت کنیم وبزور مردم در جامعه تحول بیاوریم ولی با دموکراسی ومردم سالاری مخالف باشیم .بلی وقتی بزور مردم وبکمک انسانها در جامعه تحول میآوریم پس دموکرات هستیم واگر همه چیز را آسمانی  میخواهیم پس نه کسی را به جاده ها بکشا نیم ونه هم لشکری بسازیم تا به سنگر برود فقط منتظر نزول تحول از آسمان باشیم که ممکن نیست.
یک روشنفکر دینی کوشش میکند دین را با حکمت وفلسفه و تحلیل علمی ومنطقی بشناسد وشیوه های تطبیق داو طلبانه وبدون ضرر آنرا مساعد سازد ،مدر نیته ودین را طور رعایت میکند که یکی در دیگری هضم نشود.یعنی وقتی روشنفکر دینی میگو ئیم منظور ما از شخصیت های با دانش است که اسلام را درست درک نموده  به آن عمل کند واصول دین را بخاطر گزاره ها وسازه های نو بنام مدرنیته تغیییر نمیدهد.  روشن فکر دینی به این باور است که دین ناب اسلام که در عهد وزمانش مدر نیته پنداشته میشد پس از چهارده قرن با عادات و رسوم و عرف هاي پيروان خود چنان ممزوج شده است که بازشناسي پيام اصلي آن امروز کار ساده اي نيست. ومصداق واقعی این فرموده ای عبدالرحمن جامی است.

ای بــه سراپردۀ یثرب بخــواب ** خیز که شد مشرق ومغرب خراب *
 دین تـــرا در پـی آرایش انــد **    در پـی آرایـش وپـیــرایش انـــد*
 بسکه ببستند بر او برگ وساز ** گــــر تـو ببینیش نشــناسیش باز*

از دید یک روشن فکر دینی قرآن کريم ـدارائی احکام فرا زمانی وفرا مکانی است به همین تر تیب  دارائی گزاره ها واحکام  ناظر به  شرائط زمان نزول و احکام متغير و موقت همان زمان است. قرآن و پيامبر ص نمي توانسته اند نسبت به مسائل و مشکلات عصر نزول و صدر اسلام و زمان خود بي تفاوت باشند و هيچ دليلي دردست نيست که مسائل و مشکلات آن دوران قابل تعميم به همه دوران ها و مکان ها باشد لذا برخی از احکام آن زمان  در شرائط فعلی محل اعراب ندارد.
روشنفکران ديني معتقدند فقيهان مسلمان با بسياري از احکام متغير و موقت موجود در آيات و روايات، معامله احکام ثابت و دائمي کرده اند وغالب مشکلات مسلمانان معاصر از اين ناحيه توليد شده است.
متحجر دینی:تجر هم یک واژه قرآنی است که در مورد انسانهای سنگدل ویک دنده بکار رفته است خداوند ج میفر ماید( ثم قست قلوبکم من بعد ذالک فهی کا لحجارة او اشد قسوة) خداوند ج همین انسان را مخا طب قرار داد  که تمام وجودشان سخت و سیاه شده و در برابر اندیشه، شناخت و شهود نفوذ ناپذیر به جمود فکری و دگم اندیشی دینی مبتلا شده، از معنای ظاهری کتاب و سنت فراتر نرفته و با هرگونه اجتهاد و تاویل و غایت گرایی مخالفت است؛ دین را در احکام شرعی عصر نزول منحصر می کند؛ در مرام او تعقل و شهود و اجتهاد در مبانی و اصول جایی ندارد؛ با هرگونه مدرنیسم مخالف است؛ مدارا ندارد و هر امر متفاوت با فهم مضیق خود را بدعت می پندارد؛ درست مانند داعش وطالب والقاعده وگروه های خشک وافراطی دیگروچه بسا گرو ها ئیکه بعدا ظهور میکنند واین خطر دگم اندیشی وجمود فکری همیشه دامنگیر دین است.آفت تحجربا عث کنار زدن حق وومانع در راه شکو فائی تفکر دینی میگردد
 متحجر دینی ذهنش با تعصب آلوده است وبا ترکیب های منفی و مذمومی چون خرافات دینی و عقب ماندگی دینی  میانۀ خوبی دارد ،برخلاف شرط مروت، از مثبت اندیشی ،مدارا و معقولیت  می ترسد و می گریزد.
 متحجر دینی با ذهن منفی گرا وحس آلوده با ترس از مردم ومنتقدین میگریزد به دنبال  یافته های ازدین میرود که اورا از مردم جدا سازد .از دید یک متحجر دینی جنگ  به عنوان جهاد جزء از آموزه ها واحکام دینی است اما روشفکر دینی میگوید نه خیر جنگ یک پدیده اجتماعی است وحتی در طبیعت وفطرت انسانها نهفته است که قبل از ظهور دین اتفاق افتاده مانند قتل هابل فرزند آدم ع توسط برادرش قابل که هیچ ربطی به دین وعقیده ندارد فقط حرس وآز درونی اش باعث قتل وخشونت شد..مثلا روشفنکر دینی  با غیر مسلمانان در پر تو مفهوم ومدلول آیه ذیل رفتار میکند( لا ینها کم الله عن الذین لم یقاتلوا کم فی الدین ولم یخر جوا کم مین دیارکم آن تبروا هم وتقسطوا الیهم  إنالله یحبالمقسظین) ترجمه: خدا شما را از آنان که با شما در دین قتال و دشمنی نکرده و شما را از دیارتان بیرون ننمودند نهی نمی‌کند که با آنان نیکی کنید و به عدالت و انصاف رفتار نمایید، که خدا مردم با عدل و داد را بسیار دوست می‌دارد.
واما متحجر وتاریک بین دینی که تعصب ومنفی گرائی با عقیده اش عجین وشریک است با غیر مسلمانان در پرتو مفهوم این آیه تعامل ورفتار میکند.( يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَ لْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ «123»
ترجمه: اى كسانى‌كه ايمان آورده‌ايد! با كسانى از كفّار كه نزديك شمايند بجنگيد. بايد آنان در شما خشونت و صلابت بيابند و بدانيد كه خداوند، با پرهيزكاران است…
.برای کسا نیکه بیسواد اند ویا اینکه دانش دینی ندارند درک محل وزمان وشرائط نزول آیه مهم نیست فقط ترجمه تقوی به آنها می چسپد همین روش آخر را انتخاب میکنند. وتمام آیات قتال را علیه غیر مسلمانها واجب التعمیل میدانند..
در حا لیکه روشنفکر دینی با گرفتن الهام از مفهوم آیه ( لا اکراه فی الدین) با تحمیل اجباری دین بر دیگران مخالف است با مراجعه به تاريخ صدر اسلام نيز معلوم مى شود كه هيچ يك ازجنگ هايى كه در زمان پيامبر اكرم‏(ص) صورت گرفته جهاد ابتدايى براى مسلمان كردن كفار و مشركان نبود. گرچه هدف اصلى پيامبر هدايت مردم و دعوت آنان به سوی اسلام و توحيد بود, اما جنگ هاى آن حضرت يابراى «دفاع از مظلوميت اسلام و مسلمانان» بود, مثلا اولین آیه جهاد این است که ( إذن للذین یقاتلون بأنهم ظلموا وإن الله علی نصرهم لقدیر..ویا آیه دفاع از مظلومین ( وما لکم لا تقا تلون فی سبیل الله والمستضعفین من الرجال والنساء ولولدان الذین یقولون ربنا أجرجنا من هذه القریة الظالم أهلمها)…
 مثلا جنگ بدر كه درپاسخ به آزار و اذيت مشركان نسبت به مسلمانان , بيرون راندن آنان ازمكه و مصادرهء اموال ايشان بود, يا «دفاع از موجوديت مسلمانان ومركز اسلام» مانند جنگ خندق , يا پايان دادن به توطئه هاى دشمنان اسلام» مثل جنگ با يهوديان بنى قينقاع و خيبر, يا «مقابله با كسانى كه مبلغان اسلام را به طرز فجيعى به قتل رسانده و مانع رسيدن پيام اسلام به گوش توده هاى مردم مى شدند» مثل جنگ موته يا به منظور«برچيد ن پايگاه شرك و توطئه بر ضد مسلمانان و پاسخ دادن به پيمان شكنى قريش» انجام مى شد  ویا مثل فتح شهر مكه که جهت پايان دادن به تجاوز بيگانگان نسبت به مسلمانان» بود مانند غزوهء تبوك كه به منظور مقابله با تجاوز روميان مسيحى بود .در ميان غزوات و سراياى صدر اسلام به موردى برنمى خوريم كه پيامبر به سراغ افراد مشركى رفته باشد كه به صورت فردى سرگرم زندگى خود بوده باشند و هيچ آزار و اذيتى و مزاحمتى نسبت به مسلمانان نداشته و صرفاً براى مسلمان كردن آنان با ايشان جنگيده باشد.