آرشیف

2016-1-7

زکریا فصیحی

رخسار رخشانـــه

دیشب جایی مهمان بودم. یکی از دوستان فیلم 90 ثانیه ای قتل و مقتل و قاتلان رخشانه را نشانم داد، ولی من فقط توانستم 45 ثانیه را نگاه کنم. فریادهای رخشانه و خداجان گفتن هایش واقعا دلخراش و جانگداز بود:

گونه های ماه را سنگ جهالت نیش زد
سنگ زن با تیشه ی دیگر به اصل خویش زد

ماه، هی فریاد می زد تا دلی سوزد به او
جهل، اما سنگهای بیشتر از پیش زد

تا شود حیرانی خلق خدا افزوده تر
سنگ بر آیینه، دیو پست بد اندیش زد

شمع از گام نسیمی می شود خاموش و نیست
هیچ حاجت تا که توفانی بر آن دلریش زد

بانی پر مدعای ریش و مندیل و قبا
خنجری از پشت بر روی قبا و ریش زد

سرخ شد رخسار رخشانه، ز خون سنگ، یا
غازه ای از نوع و رنگ و جنس خون خویش زد؟

زکریا فصیحی14/8/94