آرشیف

2014-12-14

مسعود حداد

ربنا

می ستیزم باتو چندیست ربنا
چونکه رحمت برنمی آید به ما

سالها است قهر تو طغیان شده
ازهجومش ملک ما ویران شده

بر گماشتی رهبران شوم را
می فریبند مردمِ مظلوم را

سربُرند وتن درند با نام تو
شارع و تطبیق گرِ احکام تو

میهنم غرق فساد گشته کنون
جای دانش راگرفت جهل وجنون

خدمتِ خلق، جوک های روزگار
مُخبری بر اجنبی ها، افتخار

تابکی بر ضد ما وحدت کنند
کی بُوَد این مفسدان رحلت کنند

تابکی ،فقر وغریبی تابکی
تابکی ،مردم فریبی تابکی
 
تابکی ازجنگ باشد ترس وبیم
تابکی اطفال ما گردند یتیم

تا بکی شادی بُوَد بر ما حرام
کی میابد زخم خونین التیام

تابکی باد جهالت می وزد
تابکی خرشید خجالت می کشد

کی بُوَد که باز شاکر گردمت
بروجودت فخر وفاخر گردمت

کی شود تا اشک مادر کم کنی
سیل اشک تبدیل بر شبنم کنی

کی بُوَد که خنده جای غم شود
قصه کوتاه،  جاهلان آدم شود

آنزمان سیری به خاکت می کنم
سجده بر درگاهِ پاکت میکنم

 مسعود حداد
12دسمبر 2014