آرشیف

2015-11-11

عصمت الله راغب

در افغانستان هرکس برای قوم خودش می اندیشد!

قوم اندیشی عامل نفاق در افغانستان….
یک تعداد از شریکان حکومت که در میان قوم شان طبل سردمداری را می زنند، هیج وقت درقبال نفوس 37 میلیونی افغانستان احساس مشترک پیدا نکرده اند. آقای محقق و سرور دانش در روزهای اول بزکشی زیرنام سهم خواهی وحق گیری از حکومت وحدت ملی، صف شان را مشخص کرده بودند، وقتی محقق در مزار شریف در حضور برادران شریف هزاره صحبت می کرد به وضوح از دست آورد وتصاحب کرسی های مقام وزارت از سوی ریاست اجرایه سخن می زد و با فرت تمام می گفت که ما حق خود را گرفتیم و سرور دانش را مخاطب ساخت که شما هم حق تان را بگیرید، این حرفها در همان وقت مشروعیت نظام مردمسالاری و وحدت اقوام را برهم زده بود. در آنجا آقایان از روی مستی داشته های باطنی خود را با مردم شریک ساختند، خواسته یا نا خواسته ساحت فکری شان واضح ساخت که تنها بر محوری قومی می اندیشند نه عام مردم.
شاید عام مردم قوم هزاره چنین نباشند، اما واکنش آنهایکه زیر نام این و آن لگام رهبری را در گردن دارند، زاویه دید اقوام دیگر را در برابر خود متغییر ساخته اند. افغانستان محل خلق حوادث است هیچ روزی بیاد هیج افغانی نیست که گوش های شان شنوای یک حادثه دلخراشی نبوده باشد، این تکرار حوادث برای مردم به یک ملکه و عادت تبدیل شده هر گاه در یک روز اگر شهروند افغانستانی حادثه ی را نشنود همان روز را از پگاه تا به بگاه در فکر است که امروز چرا شاهد هیج حادثه ی نبودیم.
بد بختانه ما در کنار دیگر اتفاق حادثات یومیه شاهد حادثات بسا بزرگی هم بودیم که آتش الم را در دلهای همگان بر افروخت، از حادثه ی سقوط قندوز بدست خبیثه های تاریخ تا حادثات ناگوار اچین بدست مز دوران؛ که همه گان برای رفع درد و سوزش اشک ریختند و نوحه سر دادند اما از سوی همین محقق، سرور دانش، خلیلی و امثال آن هیج نوع واکنش را علیه دشمن و هیج نوع همدردی را بخاطر ملت مظلوم واقع شده ندیدیم، اگر دیگران از روی عمد هم اشک تمساح ریختند حتی اینها همان را هم ضایع دانستند. ما هرقدر به پیش می رویم بیشتر قربانی می دهیم و آسیب پذیر تر می شویم، اما برعکس آنها مسکوت تر می شوند الی مگر پای عضوی از اعضای قوم شان به سنگ سختر تصادم کند، آن زمان دیگر فریادهایشان گوش های موجودات آسمانی را می آزارد.
بیایید آقایان محقق، سرور دانش و دیگران از این حالت اسفبار برآیید، این ملت متشکل از اجزایه اقلیت های چند پارچه است که بحث فزون خواهی و اکثریت گویی را در خود جا نمی دهد، در اینجا هر قدر منفعت خود را در سکوت بودن خود حفظ کنید، روزی آسیب پذیر تر واقع خواهید شد، اگر چند تا امروز مفاد این قمار سیاسی را شما گرفته اید و افرادی زیادی بودن که بخاطر فریادهای استقلالیت طلبی ومنافع ملی یکی پی دیگری رفتند وشما الحمدالله همه ی تان تا امروز بدون درد و الم در رکاب حیاتید. اما معادله افغانستان تا آخر به نفع یک گروه و یک طیف نتیجه نمی دهد ممکن بلاهای سختی در انتظار همه ی مان باشد که در آن وقت ناشتای آن بلا اول شما خواهید بود.
یک بار دیگر خواهش می کنیم بجای اینکه همه اقوام افغانستان به درد یک دیگر شریک باشند و ما ثابت ساخته باشیم که افغانستان خانه مشترک همه ی اقلیت های چند پارچه مسکون در این خاک است، هیج قوم و هیچ طایفه حق ندارد از پشتون تا تاجک، هزاره، ازبیک، ایماق، ترکمن، پشه یی و… یکی بردیگری اشرافیت تراشی کند. پس بیایید باهم یک صدا شویم، از قوم گرایی و جزم اندیشی بر آمده منافع وطن را مشترک جستجو بکنیم، زیرا قوت ما در اتحاد ماست، دوستانی که منفعت شان را در سکوت کردن در برابر جنایت دیگران حفظ می کنند و یاهم آنهایکه محور اندیشه شان منبعث شده از همان قومی است که بر آن تعلق دارند، در آن صورت دیگر کس با شما بخاطر قربانی های تان داد خواهی نخواهد کرد. از یک دست صدا نمی آید شما برای دیگران تظلم خواهی کنید تا دیگران برای شما جان بدهند.
یک بار عمل وحشیانه ولایت زابل را محکوم کرده، برای رفته گان جنت فردوس و برای بازمانده گان خانواده های محترم شان صبر جمیل تمنا می کنم.
اگر چند محکوم کردن ما جای را نمی گیرد و هیچ دردی را دوا نمی کند اما تنها می شود آنرا یک ابراز احساس و عاطفه تلقی کرد.
19/8/94