آرشیف

2019-8-5

رفعت حسینی

درپیرامون کارنیما یوشیج

چنین میپندارم که آن چه نیما یوشیج ،علی اسفدیاری ،درشعرپارسی بنیادنهاد،تنهاو تنها ایجاد روش تازهء بیان شعری درلسان پارسی نیست.
بایستی نیکو دانسته شود که مهمترین و ضروری ترین عنصروبنیاد ورُکن ِشعرپارسی راتغییری خــِردمندانه داد.
اینکاروی ، از دیدگاه من، تصادفی نیست. هدفمند واز ورای دانش و آگاهی بود.

دیگر هیچ سرایشگرشعر،دردوران نیما وپس ازآن، در ایران تا آمدن اسلامگراها در۱۳۵۶ خورشیدی ودر افغانستان تا ۱۳۷۱ که مجاهدین اسلامی قدرت را بدست گرفتند، سرود های دینی ،و ازجمله ،حمد و نعت و منقبت و انواع دیگروخیلی فراوانِ شعر مذهبی نساخت وباصطلاح نسرود ومدحی در مورد «بزرگ ساخته شدگان» دین اسلام،هیچ سرودگروناظمی بخواننده پیشکش نکرد.

مگربه چه برهان وسببی ،در دهه های سی و چهل و پنجاه خورشیدی ، دانشوری وخامه بدستی درایران،افغانستان وتاجکستان درین زمینهء کار ِ بی همتای نیما چیزی ننوشت وتذکری نداد وازین شیوه نو وبیخی تازه در شعرپارسی سخنی نگفت.
چرا؟
درزمان کنونی هم،اگر در انترنت نیزجستجو کنید ،هیچ تذکر ونبشنه یی درین زمینه نمی یابید.
جدا ساختن دین از شعر،درهرلسانی وسرزمینی، بویژه شعر پارسی، ارزشی ناکرانمند وتأریخی دارد.
سده ها دین اسلام مانند خون دربدن ، در شعر پارسی جریان داشت.
باورها واوامر دین اسلام را از دفاتر شعرهمهء شاعران گذشته، حتا از دواوین جلال الدین بلخی وحافظ وناصر خسرو وصائب وبیدل و……. یکسوبگذارید، چیز بسیار اندکی ، برای بازاندیشی ودگراندیشی،بجا میماند.