آرشیف

2019-7-11

محمد اسحاق ثنا

درد دل

 

بسیار شد محبتت از من بریدنت 
هرگز گمان نبود ز من دل بریدنت 

تا کی سکوت سوختم‌ از درد بی کسی 
پیش که درد دل برم از نا شنیدنت 

میساختم‌ ز لعل لبت مطلع غزل 
میداد گر زمانه مجالم بر دیدنت 

بلبل چی‌ نسبتی به تو دارد در این چمن
بی خود ز خود شود که بیند به گلشنت 

خورشید از حضور تو شرمنده میشود 
هر صبحدم که‌ دیده گشاید به دیدنت 

ای‌ بهترین قناری خوش نغمه ای ثنا
بگشای پر که باز ببینم پریدنت 

محمد اسحاق ثنا 
ونکوور کانادا 
09/07/2019