آرشیف

2014-12-27

مسعود حداد

حیــــف می

حسرتاآن شور و شوق نوجوانی هاگذشت
بلبل ازباغم پرید ونغمه خوانی هاگذشت

همچو فرهاد پتک برکوه میزدم اما کنون
از حریم عشق شیرین پاسبانی ها گذشت

نمی یافتم خویش را اندر مکان واحدی
کُنج عزلت برگزیدم ،لامکانی ها گذشت

سرنوشتم برزمین زد،بیدارگشتم زخواب
آن خیال خواب ورویا، آسمانی ها گذشت

عندلیبان چمن، خاموش سویم مینگرند
نوبت گنگی رسید،شیرین زبانی ها گذشت

من که راه را برجهان باقی ات گم کرده ام
حیف می وحیف ساغر،حیف فانی هاگذشت

رو مدد جو،ازفهیمان ،گر ندانی جمله را
دیگر حداد،آن زمان نکته دانی ها گذشت

مسعود حداد
22جولای 2013