آرشیف

2015-1-16

محمد حسن حکیمی

حکایت زندان چغچران

 

 

مثل هر روز دنبال خبر بودم.  هرچند این روز ها  خیلی مصروف هستم ؛ اما برنامۀ  روز  پنج شنبه را  از شب  قبل تنظیم کرده بودم:  اشتراک در یک فاتحه خوانی،  تنظیم یک میزمدور،  تکمیل یک خبر ساعت نه صبح.  زمانی که  به شورای ولایتی رفتم دیدم کسی آنجا نیست. آمدم بازار و در مراسم فاتحه خوانی  شرکت کردم که در مسجد شهداء برگزار شده بود. بعد از فاتحه خوانی چیزهای که برای جلسه بعد از ظهر ضرورت بود خریدم.  ساعت ده نیم دوباره  به شورای ولایتی رفتم.  حالا  دوتن از اعضای شورای  ولایتی  خانم گلفروز غفوری و خانم انجیلا شریفی  حضور داشتند. نظر آن ها را در مورد خبر ، گرفتم.  خانم غفوری از اعتصاب زندانیان برایم قصه نمود. بعد ازشنیدن  این خبر تازه ،  با وی صحبت نمودم تا مشترکاً  به محبس غور برویم. بعد وکیل  صاحب جای  تماس گرفت وموتر خواست که طرف زندان برویم.  اینجا یاد  آور شوم  که  بعضی دوستان به سایت جام غور از یک عراده  موتر سراچه  یادآوری کرده بودند که گویا دولت به  من  بخشیده باشد. نه ، من کدام موتر ندارم وهمیشه  پیاده دنبال کارهایم  قدم می زنم  واین برایم خوب است. سال گذشته یک موتر ازیک دوستم قرض گرفته بودم  چون  قیمت آن را خلاص نتوانستم دوباره به یک دوست دیگرم فروختم  وپول اولی را دادم. خوب به هر حال  با دیگر همکاران  درتلویزون محلی وخبرنگارتلویزون ملی تماس شدیم. باهم  به طرف محبس درحرکت شدیم.  وقتی داخل دفتر مدیر محبس شدیم نمایندۀ  سارنوالی و محکمۀ  غور هم موجود بودند. با آنها صحبت کردیم  و اجازۀ   ورود به داخل  محبس را از مدیر محبس گرفتیم.  ما را تحت تدابیر شدید امنیتی به حولی که زندانیان دران هستند بردند. داخل آن  یک حولی  کوچک دیگر نیز ایجاد نموده بودند که  بعد وارد آن شدیم. اولین بار چشمم به  یک همصنفی دوران مکتب ام  افتاد که درمحبس بود. خیلی متأثر شدم.  وارد اتاق های آنها شدیم. وضعیت خیلی خراب بود. به هراتاق  10الی  15 تن زندگی می کردند. چپرکت هم نبود.  دهلیزها و تشناب ها همه وضعیت خراب داشت. در اتاق ها  جایی برای داخل شدن نبود و زندانیان به مشکل به کناری هم قرار گرفته بودند.  ما با زندانی ها صحبت نمودیم. من نمی خواهم بگویم که به حق یا ناحق بندی بودند  چون ازصلاحیت من نیست؛ ولی بعد از گفتگو با زندانیان چند چیزی را دریافتم.  آنها  گفتند که اینجا کسانی به زندان می ماند که واسطه ، پول ، قدرت و زور نداشته باشد؛ آنها  مثال دادند  که رییس معارف که  به گرفتن دولک رشوت بالفعل توسط مهمترین ارگان دولتی دستگیر شد ،چند  وقت زندانی بود آزادشد. رییس زراعت که توسط سارنوالی دستگیر شد دوهفته بعد آزاد شد.  چندین زندانی دیگر که واسطه،  زور و پول داشتند آزاد شدند. گفتند گاهی مجرمان  اصلی  به بیرون با سلاح می گردند و ما متهمان قضیه بندی هستیم. زندانیان از دولت چند تا خواسته  داشتند.  عده ی هستند  که پرونده های شان مدت زیاد می شود که به سترمحکمه رفته وهنوز حکم نهایی نیامده است.عدۀ دیگر هم مدت حبس شان ختم شده اما هنوز بندی هستند. کسانی هم هستند که می گفتند کاملا بی سرنوشت می باشند. آنها خواستار طی شدن مراحل دوسیه های شان مطابق به قانون بودند  تا در فرمان های ریس جمهور شامل شوند. تقاضای دیگر شان آمدن  هیاتی از مرکز برای شنیدن خواست های انها وبرسی دوسیه های شان بود.  به اساس معلومات  مسولین محبس غور، 116تن به شمول سه زن ، در یک حولی 6 اتاقه کرایی  به سرمی برند. به اساس معلومات سارنوالی غور یک دوسیه  یک  ماه  در سارنوالی ، دوماه  درمحکمه ابتداییه ، دوماه  درمحکمه استناف وپنج ماه در سترمحکمه حق رسیدگی دارد. 10 ماه یک دوسیه باید طی مراحل شود وفیصله نهایی صورت گیرد.  دربسیاری دوسیه های زندانیان این مدت قانون تطبق نشده.  به گفته زندانی ها سال ها دوسیه های شان درمرکز باقی می ماند. آنها خواهان عدالت هستند.

 حکایت زندان چغچران
 
حکایت زندان چغچران
 
حکایت زندان چغچران
 
حکایت زندان چغچران