آرشیف

2017-6-13

عصمت الله راغب

حزب جنبش ملی؛ فرصت ها و چالش ها

بی گمان حزب جنبش ملی افغانستان به رهبری جنرال دوستم از بدوی تاسیس تا اکنون در کنار احزاب دیگر، مثل جمعیت اسلامی، حزب اسلامی، وحدت اسلامی، یکی از پرطرف دارترین حزب در افغانستان و قدرتمندین ترین حزب در میان قوم ازبیک در افغانستان بوده است، اما انشعاب و اعلان موجودیت حزب" جنبش نوین ملی افغانستان" به رهبری عالم ساعی که دقیقاً اکثر از اعضای این حزب، عضویت حزب جنبش ملی به رهبری جنرال دوستم را داشتند، در این شرایط اساس از اقتدار و جایگاه  حزب جنبش کهنه خواهند کاست.
جنرال دوستم که در تحولات افغانستان در دوره های مختلف حضور فعال داشت، برای هویت ازبیک ها نفس تازه ی بخشید. اما با تاسف که رهبر این حزب پس از کنفرانس بن و شکل گیری حکومت کرزی تا اکنون  دارد رکود سنگین را تجربه می کند. بی گمان در همه تحولات افغانستان یکی از متحدترین قوم که یک پارچه گی شان الگوی همزیستی و اتحاد را نمایانگر است همین هویت قوم ازبیک در افغانستان بوده است که تحت رهبری رهبر کاریزماتیک شان همصدا و همنوا در تمام تحولات سیاسی در کشور حرکت می کرده اند.
اما امروز تجربه تلخ در دو دوره ی انتخابات افغانستان و به انزوا قرار دادن این هویت به رهبری جنرال دوستم از روی عمد، اکنون باب تازه ی را به روی این هویت قومی گشوده است.
نسل روشن فکر و آگاه این هویت که در این پانزده سال مخالف هرنوع سیاست بازی های رهبرشان در کشور بودند و نظر به شرایط توانایی سر برآوردن را نداشتند، اکنون با تضعیف جایگاه و اقتدار سیاسی دوستم توسط دستگاه حاکم فرصت آن رسیده است تا رهبران جوان شان با تسلیح به ابزارهای مدرن از جهان امروز بتوانند رهبری هویت ازبیک را در افغانستان به دست بگیرند. بی گمان جایگاه بلند جنرال دوستم در میان مردم عام ازبیک موانع جدی فرا راه رشد احزاب نو تشکیل این هویت در کوتاه مدت خواهد بود اما بدون شک در دراز مدت این حزب انشعابی جایگاه خودش را در دل مردم باز خواهد کرد.
برای جنرال دوستم خیلی خوب می بود که از همان اوایل شکل گیری حکومت کرزی باید قفس را می شکست و روشنفکران و تحصیل کرده گان را در میدان سیاست بازی های افغانستان به حال خودشان می گذاشت؛ اما با تاسف که حس قدرت خواهی در وجود رهبر و تداوم کار ایشان بار دیگر در سیاست بازی های که دیگر همه چیز جایش را به فکر و قلم تعویض کرده بود خطای بود که تا امروز یک هویت کلان همواره بدون هیچ امتیازی برای اشتباهات رهبرشان غرامت می پردازند.
به نظر می رسد جنرال دوستم در کنار همه خدمات که به قوم و مردم خود انجام داد، اشتباهاتی هم داشت که سر انجام به مرور زمان فرصت را از درون  حزب جنبش ملی برای دیگران باز کرد.

  1. مبارزه در عصر جدید برای مطالبه حقوق ملت ها؛ در این مرحله هویت های قومی نیازمند رهبر ملبس با ابزارها و سازکارهای جدید ومدرن هستند؛ ولی با تاسف که در حکومت های دموکراتیک امروزی که حرف از تحصیل، تکنالوژی و امثالهم زده می شود داشته های جنرال دوستم دیگر برای این هویت کارساز نبود و نیست. مسلماً اگر جنرال دوستم از تحصیل لازم برخوردار می بود دسیسه های ارگ دیگر برای به انزوا کشاندن دوستم و تبار ازبیک به این میزان موفق نمی بود.
  2. نبود برنامه و مکانیزم جدید در این حزب نظر به مقتضیات زمانه، یعنی و جود کاریزماتیک شخص رهبر(دوستم) ساختار و سیستم این حزب را تحت شعاع قرار داده است. بجای اینکه رهبر تابع سیستم و ساختار حزب باشد، ساختار تابع شخص رهبر است بدون هیچ نوع مداخله شخص ثانی و ثالث هرچه را رهبر بخواهد همان می شود. خلاصه اینکه تک محوری رهبر بدون مصلحت و مشورت در مسایل کلان با سران نخبه و اهل مشوره این هویت یکی دیگر از موارد است که به انشعاب این حزب به جنبش نوین ملی کمک بسزایی نمود است.
  3. فریب پیهم رهبر این حزب از سوی دستگاه های حاکم از دوران کرزی تا غنی. درحالیکه رای یک دست و شفاف مردم ازبیک از آدرس این جریان سیاسی قطعاً در انتخابات های گذشته پادشاه ساز بوده است، اما بازهم علی الرغم انتظارات بنابه دلایل مختلف در این 16 سال همیشه به بهانه های مختلف در حاشیه بوده اند که این وضعیت برای نخبه گان ازبیک ها غیر قابل تحمل بوده است. یعنی عملکرد این حزب به حکومت کرزی و غنی به "کار بی مزد" میماند.
  4. توجه جدی جنرال دوستم به قوماندانان این حزب بجای توجه به نسل جوان آن؛ در این حزب یک قوماندان جایگاه اش به مراتب بلندتر و با ارزش تر از یک جوان تحصیل یافته و آشنا با علم جدید و تکنالوژی جدید است. ممکن منبعد رویکرد فرزندش در رهبری این حزب معادله را تاجای معکوس کند.
  5. درگیری و مخالفت حزب جنبش ملی به رهبری جنرال با جمعیت اسلامی در شمال و شمالشرق؛ بافت زنده گی اجتماعی مردمان ازبیک با تاجیک در ولایات شمالی مانند پشت و شکم است، اما با تاسف که دستان از بیرون همیشه در پی آن بودند تا به نحوی شکاف ها را در میان این دو هویت باهم برادر و برابر بیشتر نمایند و مقصود خویش را که همانا ناامن سازی شمال باشد بدست بیاورند. و حالا هردو طرف هم جنبشی ها و هم جمعیتی یکجا تاوان مخالفت های خویش را دارند می پردازند.
  6. عدم توجه و سرمایه گزاری روی نسل جوان این هویت قومی ، باتاسف جنرال دوستم در حالیکه در میان همه اقوام افغانستان بیشترین زمینه ها و فرصت های تعلیمی و تحصیلی برای هویت وتبار خویش را  هم در داخل و هم در خارج از کشور در اختیار داشت تا از این طریق به کدری سازی نسل جوان ازبیک ها به پردازد با تاسف بنابه هر ملحوظات که بود این کار را نکرد. و اکنون آهسته آهسته نسل جوان نسبت به عشق آتشین که به رهبرشان داشتند به آن آب می پاشند.
  7. تلاش در راستای حفظ قدرت خاندانی؛ جنرال دوستم بجز از خانواده خود بر دیگران هیچ نوع اعتماد و باور لازم برای رهبری حزب جنبش ملی و رهبری ازبیک ها در افغانستان را ندارد. و همواره تلاشش این است، از هر راه که ممکن باشد علی الرغم اقتضای دموکراسی که به دورانی بودن رهبری تاکید دارد، باید قدرت در خاندان خودش حفظ شود.
  8. نگاه دوگانگی نسبت به ازبیک های شمال و شمالشرق. بارها شنیده ام و خوانده ام که برای جناب شان ازبیک جوزجان و فاریاب نسبت به ازبیک تخار و بدخشان ارجحیت دارد مخصوصا این تمایز درسهم نیم بندی ازبیک ها در حکومت های گذشته و حال آشکار است.
  9. سرکوب نسل با سواد که دغدغه آزادی و فعالیت سیاسی در میان قوم ازبیک در خارج از تشکیل جنبش ملی  افغانستان را داشتند که این خود عقده مندی ها را در میان نسل با سواد ازبیک ها با گذشت هرروز افزایش داده است. و این بسته نگهداشتن ها خود به خود جایگاه رهبر را کم رنگ ساخته و تاجایی که وسیله ی برای دوسیه سازی جنایی برای رهبر و انشعاب و ظهور نیروهای جدید از درون این حزب شده است.
  10. فریب پی هم از سویی سران حکومت های گذشته و حال بدون هیچ نوع تجربه آموزی؛ این خود یکی دیگر از موارد است که خشم ازبیک های آگاه را بر انگیخته است. خیانت کرزی در حق جنرال دوستم برای تجربه آموزی کافی بود، اما فریب غنی دیگر طاقت این ملت را طاق ساخته است.
  11. عدم اعتماد لازم بر نخبه گان؛ جنرال دوستم از این هویت کلان تنها روی چند نفر محدود سرمایه گزاری کرده است و بس. و هرچه سهم این هویت قومی است از خانه ملت تا سهم نیم بندی حکومت باید همه در دستان چند نفر محدود به چرخد.
  12. دور بودن موقعیت زنده گی ازبیک ها از مرکز، یکی دیگر از موارد است که اخطارهای دوستم را نسبت به کج رفتاری های غنی در مرکز کم رنگ می سازد. قطعاً امروز اگر آن نفوس را که دیگر اقوام از پشتون ها تا تاجیک ها و هزاره ها در کابل دارند، ازبیک ها هم می داشتند، طرح های غنی برای به انزوا کشاندن آنها به این میزان جا نمی افتد.

به هرحال موجودیت جنرال دوستم غنیمت بس بزرگ است، التجا می کنیم الله متعال ایشان را طول عمر و سعادت دارین نصیب بگرداند.
با احترام
راغب
22 جوزا