آرشیف

2018-8-23

مسعود حداد

جهل است بقای تو

آب تووهوای تو،نای تو، نوای تو
دالروکلداربود ،درد تو، دوای تو

پردۀعدل دریدی،درباغ ما خزیدی
دزدانه میوه چیدی، ثبت است صدای تو

عجب دزد غداری،روانیِ بیماری
تاکی مردم آزاری،قعردوزخ جای تو

ازیادپیرخاموش،ازذهن طفل باهوش
نمی گردد فراموش،ظلم تو جفای تو

با این ریش درازی،تاکی میکنی بازی
دیگر ندارد رازی، رنگ تو حنای تو

هرجاکه پا گذاری، جنگ وجهالت آری
تخم نفاق کاری،نحس است قدم های تو

تو نوکر سعودی، هستی و چنین بودی 
چال ازابلیس ربودی،جهل است بقای تو

 هرچند سعی ورزی، بی شیوه وبی طرزی
پشیزی نمی ارزی، صفر است بهای تو

مسعود حداد