آرشیف

2016-3-27

عصمت الله راغب

جنگ تصویر و عقلانیت سیاسی ما

جای نگرانیست که پس از چهل سال جنگ و خونریزی نسل ما هنوز با همان افکار آشوبگری، فتنه انگیزی و انسان کشی باقی مانده است. ما به عنوان یک نسل وابسته به جهاد بر حق ملت سر بلند افغانستان از مجاهدت های آنهای که به مرام آزادی و نجات کشور جنگیدند انکار نمی کنیم و تا آنجای تاریخ آنها را دوست داشته کار شان را مقدس می داریم که رهبران ما منظور مشترک داشتند و برای پیاده کردن یک هدف در میدان جنگ در برابر ددمنشان روسپی صفت رزمیدند. اما از قضاوت تاریخ پنهان نخواهد بود که تنها عده یی محدودی از آن کاروان، متعهد و صادق با کار نامه اولی شان باقی ماندند و یک تعداد دیگر آنها زیر نام تکه داران قوم، زبان و هویت آنچنان باهم تاختند و کشتند که تاریخ از ذکر پیامد کارشان می شرمد و بد بختانه آن رویکرد ارباب منشی آنان تا امروز چنان بر ما مسلط شده است که ما رعیت بی زبان و… در راه دفاع از تصویر بی جانشان، جان می سپاریم.
جنجال های برخاسته از هتک حرمت به تصاویر بی جان رهبران قومی که دو هویت باهم برادر را در چنین یک شرایط ناسالم در تنازع قرار داد، عقلانیت ضعیف تصاویر پرستان را در معرض نمایش گذاشت و حتا این تصاویر پرستی در این مدت چند روز تا آنجا پیش رفت که  نه تنها آتش خشم یکی را نسبت به دیگری زیرنام تاجک و ازبیک  مشتعل تر ساخت؛ بلکه تعدادی را نیز روانه قیامت کرد.
نصب تصاویر در اشتهارات شهری درد گرسنه گی، تنگدستی و بیچاره گی این ملت را دوا نمی کند، اما تنها احساسات سوارشده برعقل این ملت است که آنها را  به بهانه دفاع از آن به سرحد مرگ می کشاند.
جای شکی نیست که دوستی این دو هویت بزرگ در این سرزمین برای گرگان در لباس میش غیر قابل تحمل بود و از هر روزنه یی در پی خلق اختلاف در میان این دو هویت باهم برادر بودند که سرانجام نیش زهر آلود خویش را در پیکر واحد ما تزریق کردند. مسلماً حرف واضح است که پاره کردن تصاویر بهانه است برای خلق آشوب گری و اخلال نظم اجتماعی آن عده  شهروندان که تا امروز باهم برادر زنده گی کردند. حقیقت این است که هر ذوی العقول به درستی می داند که با پاره کردن تصاویر از سوی یک تعداد که بطور مهندسی شده در جستجوی براندازی امنیت در میان شهروندان است، با انجام این کار از سوی بدخواهان که آرامش دیگران را تحمل ندارند،  نه کایینات جایش را عوض می کند و  نه هم روزگار هیچ آدم این سرزمین را خوب و خراب می سازد. بلکه تنها چیزی که در این میان ملت ما کم دارند و در فقدان آن زنده گی شان را نابود می سازند نداشتن فکری برای زنده گی کردن و عدم احترام به زنده گی دیگران به عنوان یک حق طبیعی است. و در طول تاریخ غیر منطقی برای خود قهرمانان اسطوره یی ساخته و با آن ایمانمند شدند و تاجای که آن اسطوره های ذهنی از فرت عشق نا خودآگاه ملت ساده اندیش، جایگاه تقدسی پیدا کرده و هر نوع نقد و انتقاد در آن بازی با آتش است.
اما نکته ی که در اینجا جای تامل دارد اینست؛ که تا چی وقت این تصویرها  بر ما حکومت می کنند و تا کجاها این تصاویر زنده گی مان را از ما می گیرند. تا اینجا آنچه بر ما ملت گوسفندی می گذرد خلاف همان فرمایشات است که گفته اند؛ پیشرفت زمان، شگوفایی تمدنها، اکتشافات و اختراعات….،  روی انکشاف اذهان تاثیرات مثبت به ارمغان می آورد و انسانها را به بیدارگری دعوت می کند. اما متاسفانه این قاعده برای شهروندان افغانستان که دارای عقل "صغارت خودکرده"  اند نتیجه معکوس می دهد و انکار بجا است که اگر بگویم تا اینجای کار  هیچ یک از این موارد روی افکار ما تاثیر مثبت نداشته؛ بلکه ما هنوز با همان عقل های بسته قرن های پیش زنده گی می کنیم . قطع نظر از اربابان که ما آنها را خود مقدس می شماریم. متاسفانه نسل امروزی ما هم دور از انتظار بجای اینکه دارای اندیشه متفاوت تری در عرصه تمثیل وحدت و همزیستی اقوامی باهم برادر نقش کارسازتر را ایفا کنند، آنها هم با دو دست فتنه انگیزی این آتش زاییده از چیر شدن تصاویر را روشنتر نگهمیدارند که این خود یک بار دیگر زنگ نا امیدی را نسبت به نسل نو افغانستان به اهتزاز در می آورد.
در این کشاکش نامعقول هرچی بگذرد دردش را اسطوره های ذهنی( رهبران) احساس نمی کنند؛ بلکه تنها کسانی درد می کشند که نمی فهمند چی کار می کنند.
برای من بعنوان یک انسان و هم منحیث یک شهروند افغانستان دردآورتر از همه این است که در  قرن بیست و یک ما بدون توجه به ارزش حیات انسان ها، برای پرداختن به جنگ تصویر و دفاع از یک امر ناپسند جان های همدیگر را می گیریم، در حالیکه آنچه را که اتفاق می افتد دردش را تنها خودمان احساس می کنیم نه رهبران ما.
از سوی هم آنچه در جامعه ما می گذرد با شواهد ثابت می سازد که ما نه اعتقاد به فرمایشات دین داریم و نه هم به زنده گی خود و نه هم به زنده گی دیگران به عنوان یک موهبت الهی نگاه می کنیم. وقتی خداوند می فرماید که "زوال کایینات به اندازه تلف نفس یک انسان پیش من ارزش ندارد" پس ما چگونه به خودیمان اجازه می دهیم تا بخاطر دفاع از تصویر های بی جان، جان همدیگر را بگیریم و یاهم یکدیگر را روانه بیمارستان ها کنیم.
من به یاد ندارم که تا هنوز هردو ارباب رعیت منش( دوستم و نور) برای آن های که جانهایشان را در یک امر بیهوده فدا می کنند دستگیر فامیل ها و بازمانده گانشان تمام شده باشند. بدبختانه ما ملتی هستیم که هرگز از گذشته خویش نمی آموزیم، اگرنه عقلانیت رهبری اینها در لجنزار انتخابات آفتابی شد که واقعاً در قرن بیست و یک هرگز اینها با این فهم قرن 13 و  14خویش قابل ستایش در منصب رهبری نیستند.
بیایید برادران دوقومی باهم برادر و عزتمند که در طول تاریخ در زمینه همزیستی و اخوت نمونه برای دیگران بودید، با حفظ وظیفه انسانی و درک درست از شرایط امروزی که همه گان دشمن وحدت و یک پارچه گی این دو قوم هستند، یک بار دیگر از خود گذشته گی نشان دهید و از زیر یوغ این اربابان  جان به رهید و تنها برای خود تان زنده گی کنید.
این دو ملت باهم برادر در تمام عرصه ها از مشترکات فرهنگی تا بافت های اجتماعی باهم مثل گوشت و استخوان اند. زنده گی باهم بودن را غنیمت شمرده از انگیزش بدخواهان در خلق خشونت خود داری کنید، قوت ما در اتحاد ماست. به مکاره گی دشمن نه بگویید و اجازه ندهید که دیگران ارباب زنده گی تان باشند.
و خواهش ما از آنهای که هنوز از دیگران منحیث چوب سوخت استفاده می کنند اینست که کمی با خود بیایند و نسبت به راهی که می روند، تجدید نظر نمایند، بجای نصب تصویرهای بی روح خویش، عقلانیت و شعور انسانی را شعار  خویش بسازند تا دیگر شاهد چنین خشونت های افتضاح آمیزی زیرنام "جنگ تصویر" در افغانستان نباشیم.

عصمت الله راغب
7/1/95