آرشیف

2020-2-6

رفعت حسینی

جایگاه بیدل در شیعه گری

 

جایگاه عبدالقادربیدل، ازآغاز تا امروز، در میان باشندگان شیعه مذهب درهند، ایران، افغانستان و تاجکستان دلپذیر و ستایش انگیز نبوده است. هر چند شفیعی کدکنی درپیرامون بیدل کتاب <شاعرآیینه ها>را نگاشته است.این کتاب برترین نبشتاریست که درهندوایران درباره سخنوری وپندارهای بیدل پنداشته می شود.درافغانستان باآنکه بیدل خیلی مشهورو«پذیرفته»است،مگردرزمینه اندیشه های بیدل ، بجزکتاب نقدبیدل صلاح الدین سلجوقی، چیزبدردبخوردیگری ایجادنگردیده است.

ونیزهرچند شفیعی درمدح بیدل این شعرراسروده است:

پیام من به عرس بیدل این است

 

که بیدل آسمانی در زمین است

 

سپهری بی‌کران در کهکشانی

 

که فرش آسمان یاسمین است

 

یکی رنگین کمان از حیرت و هوش

 

که در هر شک او صدها یقین است

 

مسلمان هندویی با عطر بودا

 

که برتر از مقام کفر و دین است

 

نه ترک است و نه تاجیک و نه هندو

 

شگفتی بین که هم آن و هم این است

 

مقام بیدل است افزون‌تر از شعر

 

که لفظش، رعشه جان را طنین است

 

بهشتی در یسار او توان یافت

 

بهشت دیگرش اندر یمین است

 

در آن فردوس گر سیبی شکافی

 

درون سیب، صدها حورعین است

 

چو برگی بویی از این باغ بینی

 

که عطر گل فروغش در جبین است

 

شنیدن اندر آنجا همچو دیدن

 

که دیدن با چشیدن‌ها قرین است

 

حضوری کاندر آنجا آفرینش

 

فزون از حد ایام و سنین است

 

ستادن بر کران بی‌کران‌هاست

 

گذشتن از جهان ماء و طین است

 

در آن آمیزه حیرانی و هوش

 

جهانی با عجایب‌ها عجین است

 

میان بیشه اندیشه لفظش

 

همیشه بهر معنی در کمین است

 

کند شبگیر در آفاق معنی

 

که خود خیلی خیالش زیر زین است

 

غروری سربلند از این‌که عجزش

 

به کردار نگین، نقش جبین است

 

رسد او را اگر گوید: رسولم

 

که دست معجزش در آستین است

 

سلیمانی ملک شعر او را

 

به رنگ جاودان، نقش نگین است

 

اگر فهم بشر زین برتر آید

 

فراتر شاعر روی زمین است

 

مشو نومید کان‌سانی چنان را

 

جهان ما در این دم، چون چنین است؟

 

بزرگا شاعرا! تا پارسی هست

 

مکان تو به علیین مکین است

 

چو دانم پارسی را جاودانی

 

که در جنت، زبان اهل دین است

 

یقین دارم که یادت، جاودانی است

 

که جاویدی تو را حصنی حصین است

 

ستودم از پی نقدی چنانت

 

چنین مدحی سزای آفرین است ،

مگراین شعرواین کتاب شفیعی دلیلی برای همه پذیری بیدل دربین شیعه هانمی باشد. نوشتن این کتاب رابایستی درسایه شغل کدکنی بررسی نمود. اودرادب لسان پارسی داکتر وآموزگارپوهنتون درایران می باشد ودرباره همه شاعران معروف درادبیات پارسی درهند وتاجکستان وافغانستان وایران، کتابهای بسیاری نبشته است وشعرمدحی ازدیدگاه من درتمام زمانها مبتذل ومایه آزرم میباشد.

چاپ های متعدد کلیات بیدل درایران نیزازسبب ارادت شیعه گان به بیدل نمیباشد. ولواین چاپ ها با غزلیات بیدل تا ردیف دال درزمان معین السلطنه وباکلیات قدیمی بیدل ، شهره به دیوان بمبی، برابر وگاهی برتراست.

دیوان پنج جلدی بیدل که دردهه چهل به اهتمام خال محمدخسته درکابل منتشرشد، هربرگه اش لبریزغلطی های نگارشی و چاپی میباشد وصدمهء بزرگیست برنام خال محمد خسته. اهتمام چاپ این دیوان به اصرارفراوان خلیل الله خلیلی به خسته سپرده شد.

واماسبب نگارش این نبشته:

دلیل آنکه بیدل رادردنیای شیعه گری نپذیرفته اندودرحلقات ادبی ودرمیان گروه های شیفتهءشعرموقفی ناخجسته دارد ، این بیت بیدل است:

این رافضیان که امتِ شیطانند

سخت بی دینند وپُربی ایمانند

«در اصطلاح اهل سنت، شیعه رارافضی میخوانند.زیرا شیعه رٲی صحابه را در بیعت با ابوبکر و عمر رد کردند و امامت را بعد از پیامبر، خاص علی‌بن ابی‌طالب دانستند. »

 

درزمینه رافضی چنین مینگارند:

«این واژه، از ریشه «رفض»، به معنای رد کردن آمده، و نخست بار زیدیان، همه شیعیانِ غیر از خود را رافضی گفتند؛ زیرا امامت زید بن علی را رفض می‌کردند. (شاید) از اینجا این نام برای شیعه به وجود آمد.این به‌تدریج از معنای اصلی‌اش منحرف و کنایه‌ای به برائت از ابابکر و عمر و عثمان گشته‌است.[۱]یعنی فرد مورد نظر از دین دور شده است و کلمه‌ای مترادف کلمه خوارج است که به گروهی از مسلمانان می‌دهند. اما برخی از شیعیان، به استناد گروهی از روایات، رافضی بودن با معنای رد کردن خلفای ثلاثه را مدح خود می‌دانند….»

«رافضه در لغت از ریشه «رفض» به ‏معناى ترک و رهاکردن فرد یا چیزى است. در اصطلاح، مشهورترین کاربرد واژه رافضی درباره معتقدان به امامت اهل بیت(ع) و منکران مشروعیت خلافت خلفاى قبل از امام على(ع) است.

 

بنی‌امیه و بنی‌عباس و دیگر کژاندیشان، هماره شیعیان و معتقدان به ولایت و امامت و وصایت اهل ‏بیت عصمت و طهارت(ع) را متّهم به رفض نموده، و با این لقب درصدد اهانت و سرزنش آنان برآمده‌اند.

 

اما بار منفی این کلمه، حقانیت شیعیان را زیر سؤال نمی‌برد؛ زیرا آیاتی از قرآن اعلام کرده که افراد با‌ایمان دیگری نیز از سوی مخالفانشان با عباراتی از این دست،‌ مورد تحقیر و توهین قرار گرفته‌اند.»

 

در فرهنگ معین هم علت آنکه برخی سنیان شیعه را به این نام می‌خوانند، عدم پذیرش رای صحابه در بیعت با ابوبکر و عمر ذکر شده است.

وهمین ابوالمعانی! بیدل که شیعهء رافضی را امت شیطان میداند وحکم می راند که بی ایمان هستند ، برای حسن وحسین چنین نیزمی سراید:

بیدل به هرکجا رگِ ابری نشان دهند

درماتم حسین وحسن گریه می کند

وباورمستحکم چون کوهِ بیدل به علی این سان تجلی مینماید:

لبِ بت گربه تحسینِ مقامش یاعلی گوید

به نوری آشنا گردد که آرد کعبه ایمانش

وابوالمعانی دراوصاف علی چندین قصیده نیز {انشاد} کرده است.

امت شیطان خواندن شیعه ها، سخن تلخ مگرآهنین است وهرگز شاعرش ازسوی شیعه های بنیادگرا فراموش نمی شود.

لقب افسانوی!! ابوالمانی به بیدل از سوی سنی ها، پرتاب ! شده است.

نام بیدل درکتب تاریخی ورسمی وهم دربرگه های انترنتی{روشنفکران!} خاکستان افغانستان چنین میباشد:

حضرت ابوالمعانی!میرزا! عبدالقادربیدل رحمة الله علیه!!