آرشیف

2015-11-4

مسعود حداد

تـنـــــاب دار
تنابش گرززلف توست، بپای دارخواهم رفت
نجاتت گر هدف باشد، میانِ نار خواهم رفت

زکویت  بر نمی گردم، که هرچندی خطردارد
به هرکوئی که رفتی تو، منهم ناچار خواهم رفت

اگر من لب فروبستم، مپندارش که غوغا نیست
به حسن تو قسم خوردم که بی گفتارخواهم رفت

شراب شوق روی تو، چنان تآثیر فگند بر من
 گهی سرمست ودیوانه،گهی هوشیارخواهم رفت

نگردی گر تو ای حاذق ،طبیبِ درد جانکاهم
زدربارِ دل آزارت ، چنان بیمار خواهم رفت

بپرسندم کجا عزمِ سفر کردی؟، چنین گویم
دلم بُرده دل انگیزی ، پی دلدار خواهم رفت

مسعود حداد
دوم نومبر 2015