آرشیف

2015-1-12

محمد امین وکیل

تـــــــــوی در الندر

بسیاری از پژوهش گران ادبی و فرهنگ شناسان ملیت های دیگر افغانستان خدمات بزرگی در راه اشاعه فرهنگ ملیت  خود انجام داده اند ،ودر ولایت غور که صد ها عنعنه به مناسبت های مختلفی وجود دارد که از جمله عنعنه در عروسی ها می باشد که سال ها قبل از امروز استاد فرزانه روزگار استاد یگانه توی در کاکری را نوشت وبه نشر رساند والحق نیکو خدمتی را انجام داد .ورسالت اش را در برابر مردم انجام داد .

فرهنگ عروسی  ها هنوز هم با همه قدامت تاریخی اش پا بر جای باقیمانده است. وهجوم فرهنگ های بیگانه تاثیری چندانی برین فرهنگ وارد نکرده است و من  بنده عاجز و کم فهم با وجود علاقه فراوان به جمع آوری رسم و رواج های مردم هیچگونه کار مثمری درین  عرصه انجام نداد ام این اولین باری است که نسبت سفارش یکی از دوستانم تصمیم کرفته ام که درین مقاله  کوچک گوشه های از رسم و رواج های مردم دهکده الندر  را بنویسم تا باشد فرهنگیان مسلکی اثری بهتری که در خور توجه عامه خواننده ها باشد بنویسند.

 

توی در الندر

غور خط ای  باستانی است که در هر گوشه آن رسم و رواج ها و عنعنات مختلفی رواج دارد ، از جمله مردم چغچران طی سده های مختلف با داشتن عنعنات اصیل شجاعانه وسر بلند زیسته اند. در چغچران با وجود موجودیت صد ها رسم و عنعنه به مناسبت های مختلف یکی هم عنعنه در عروسی ها است. که درین مقاله عنعنه عروسی در قریه الندر را می نویسم

معمولا انتخاب همسربرای بچه  به غایت رسیده وظیفه والدین است تا بعد از دقت زیاد دختر را برای بچه انتخاب کنند .

معمولا دختر حق هیچ شکایت و اعتراضی را ندارد فقط لزوم دید پدر و مادر دختر ضرور است  چنانچه با رها اتفاق می افتد که دختر ناراضی زبان به شکایت گشوده است و دوبیتی ذیل را از چنین دختری بزبان ها جاریست:

بگومارا به لب شه دادی پدر من

مـیسـوزه دل کـبـابـه جگـری مـن

مرا تعویذ  وطوماربسیـار کـردنـد

مـلایـم شـد دلـکـی کـــافـــــر مـن

مردم را عقیده کامل بر این است که دختر اگر راضی نباشد دلش را با تعویذ و طومار و جادو نرم کنند.

درانتخاب همسر معمولا سن وسال را در نظر نمی گیرند تفاوت سن بین عروس و داماد مورد اعتبار نبوده فقط این نکته مهم است که داماد به چه اندازه ثروت دارد و به چه اندازه نام و رسوخ قومی دارد، چنانچه این دوبیتی از چنین حالاتی نشهت نموده که از یک زبان بزبان دیگر جاریست. دختری که اورا به مردی پیری داده اند چنین زبان به شکایت گشوده:

خـداونـــدا چـطــو تـقـدیـــر دادی

چـطــو تـقـدیــر بـی تـدبـیر دادی

میان نوشاهان و نو عـروسان

بـه اقـبــالـم کــــلاغ پـیــر دادی

مرد هم دست از اعتراض بر نداشته خود را به هر صورت بهتر و خوبترا ز عروس ناراضی می داند  این دوبیتی از زبانی بزبانی سروده می شود:

اگــر کــلاغ پیرم جای باز دارم

بـــدور عاشـقــان پـــرواز دارم

فره رفتی کـه مـوی مـن سفیده

هنوز بر بالای تو مـن ناز دارم

در قریه  ما رسم بر این است که زمانی دختر مورد نظر انتخاب شد چند نفر از موی سفیدان به خواستگاری میروند معمولا با چنین حرف های خواستگاری را شروع می کنند:

"قومای  محترم هد ف آمدن ما در خانه شما اینست که ما هوه خواه قومی شما را داریم امید که فلانی بچه ما را به غلامی قبول کنید "نام بچه را حتما یاد آوری می کنند. هر موی سفید بنو به  خود سخنرانی میکند از بچه و خانواده اش تعریف ها و توصیف ها می کنند خانواده دختر اگر به این وصلت راضی باشند معمولا چنین سخنرانی می گویند : "آمدن شما بالای چشم ، خانه پا انداز شما ،از شما که بهتر و که خوبتر "      

بعدا موی سفیدان از دختر دار خواهش می کنند که طلبه کند یا حق مهر دختر را تعین کند.

در کوهستان های پر برف ما معمولا رقابت بین دختر داران بخاطر گرفتن مهر یا پیشکش جریان دارد، حتی برای دختران جوان میگویند که انشاه الله یک رمه گوسفند پیشکش داری .

 مردم می گویند  که لفظ زاغه زاغان دانند در روزایلچی گری  آدم های بسیار چالاک زیرک و گپ دان را با خود  همراه می برند تا با کار دانی خویش به تواند از مهریه دختر کم کند وعذر بچه دار را به نماید

در کوهستان های ما رسم بر این است که هر گاه مرد توان پولی و مالی نداشته باشد ،مهریه دختر را زمین می پردازند و یا در بعضی اوقات دختر را در بدل کار که مدت آن بیش از ده سال یا کم تر ازان به خدمت دهند که این عنعنه را خدمتی گویند، درطول خدمتی تمام کار های کشت و زراعت و غیره امورات را داماد در خانه خسر انجام میدهد ودرین مدت حق آمیزش با دختر را ندارد .

در کوهستان ما رسم  دیگر بر ین است که مُخی و یایک دختر  به مهر دختر دیگری   منسوب می کنند و عروسی را بر پای می دارند، هر گاه یک  دختر خورد و یک  کلان و یا یکی مقبول و یکی نسبتا مقبول باشد حسب لزوم دید فامیل ها پول و یا دارائی اضافی هم می گیرند چنانچه معمولا میگویند که دختر فلانی از دختر فلانی کده بسیار بهتر یا خوبتر است.

در قشلاق ما رسم است که مهر دختر معمولا گوسفند،گاو،پول نقد،تعین میشود . بعد ازینکه در روز اول طلبه صورت گرفت از طرف ایلچی های زیرک قبول شد در آن مجلس شرینی تقدیم میکنند و با دعای خیر تهداب محفل خوشی را می گذارند ، و با فیر تفنگ همه قشلاقی ها را از وقوع این خوشی خبر می کنند.

 

مراسم نامزادی:

در قشلاق ما نامزادی را نکاح خورد یا فاتحه خوانی گویند . معمولا نیم طلبه یا  مهریه دختر را در روز های پیش از روز نامزادی  یا نکاح خورد برای دختر دار تسلیم میکنند. در روز محفل بعد ازینکه ملا امام محله خطبه نکاح را ختم کرد مبلغ چند هزار افغانی در روز محفل نامزادی برای دختر دار تسلیم کنند که این پرداخت نقده را  سر دستمالی گویند محفل نامزادی را با ساز و سرود و خوشی برگزار می کنند ،اسپ دوانی ،گوشتی گیری ، دُره بازی ، نشانه زنی  از بازی های روز عروسی ا ست . بعد از ختم محفل نامزادی رفت و آمد ها بین قده ها شروع میشود ، خانواده عروس و داماد یگدیگر خویش را قده گویند الی فرارسیدن روز عروسی رسم ورواج های ذیل جریان دارد .

 

خلعت خوری:

خانواده عروس بعد از چند روز خانواده شاه را مهمان می کنند بعد از صرف طعام برای هر نفر تحفه  های گوناگون از قبیل پول نقد ،چپن،اقسام تکه ها ، شرینی باب دهند  معمولا این تحفه ها را برای پدر دختر دربدل مقدار پول ویا مال مهریه پس میدهند واز نزدش قول میگیرند. که این مراسم را خلعت خوری گویند.وخانواده شاه نیز خانواده عروس را مهمانی می کنند وتحفه های گوناگون برای مهمان ها دهند که با این مهمانی زمینه رفتن شاه به نزد عروس وخزگار بازی مهمیا می شود که معمولا این مهمانی را پای بازی نیز گویند.

 

خُزگار بازی:

جالب ترین مرحله برای داماد بعد از محفل نامزدی اینست که به خزگار بازی برود ، نامزد را در قشلاق های ما خزگار گویند معمولا با چنین ترتیباتی به خزگار بازی  میروند، رفتن برای اولین دفعه را سینه مالی نیز گویند:

داماد یک مقدار  رخت مقبول زنانه ، … چادر ، کفش وسایر تحفه هارابرای نامزد آماده میکند بعدا تمام زنان خانواده داماد برای نامزد شاه تحفه می دهند  تا شاه با خود به برد این تحفه ها سامان الات ارایش و زیورات محیطی است. بعداَ داماد گوسفند چاقی را ذبح کند و یکجا با چند نفر مرد و زن  از نزدیکانش  راهی خانه نامزد خویش میشود. داماد را به بسیار گرمی در خانه خسر بدرقه کنند، غذاهای خوبی میپزند، لش گوسفندی را که داماد با خودش برده آنرا پزند  وتمام همسایه ها و اقوام خویش را به مناسبت ورود داماد مهمان کنند . زمانی که دست های داماد را می شویند به شخص که دست شوید  پول دهند. بعد از صرف نان بیت و غزل خوانی میکنند تا لحظه که وقت خواب فرا برسد، رسم بر این است  که داماد و نامزدش باید شب را با هم بخوابند ، یکی از زنان نیک فامیل دختر ، بستره خواب را آماده می کند معمولا برای زنی که بستره را اماده می نماید  پول تحفه میدهند و داماد یک مبلغ پولی را در زیر بستره گذارد فردای آن هر کسی که بستره داماد را جمع کند ان پول به او تعلق دارد.

درآن روز تمام زنان همسایه و وابسته گان دختر جمع می شوند و تحفه های که داماد برای عروس اورده است از نظر می گدرانند و برای همراهان داماد فامیل عروس تحفه های گوناگون دهند  وهمراهان شاه یا داماد رخصت شوند و داماد چندین روز در خانه خسر خویش باقی میماند.

در دوعید ه داماد مکلف است برای نامزد خود تحفه های خوب از قبیل کالا و پاپوش به برد ، معمولا در  عید ها برای شاه یا داماد خانواده عروس یکجوره کالا می سازند.  در آمد آمد های عیدین داماد برای عروس کالا وتحفه آماده می کند وبرای داماد خانواده اش نان روغنی، پتیر که نوع طبخ مخصوص نان در کوهستان های ما است  قدمال یا پراته بسیار خوشمزه می پزند و داماد با خود بخانه نامزد خویش میبرد.

 

 مراسم عروسی

از روز اول که وصلت بین دو جوان برقرار شد خانواده ها همه تلاش خود را به این نکته ها مبذول دارند خانواده شاه به فکر آماده نمودن پیشکش وخانواده عروس به فکر تهیه جهیزیه  دختر میشوند، خانواده عروس گلیم،قالین ، چپک، دوشک،لحاف،قُنج، جوال وسایر ضروریات را  با  تمام ظروفی که ضرورت روز مره است تهیه و آماده می کنند تا برای عروس جهیز بدهند.

خانواده داماد در فکر تهیه پیشکش هستند تا طلبه را مکمل به پردازند. بعضی  خسر ها از روی جوانی و انسانیت ودرک درست یک عده از مال و دارائی پیشکش را می بخشند تا خانواده شاه پریشان نشود و معمولا یک رسم دیگر در قریه ما این است که خانواده های داماد به خانه اقوام خویش می روند تا " نیموری" بگیرند. ضرب المثل مشهوری  به این ارتباط وجود دارد که می گویند:" پُرسه فرض است و نیمُوری قرض"  کمکی که اقوام برای فامیل داماد می کنند آنرا نیموری گویند.واین بهترین رسمی است که وجود دارد وگرنه بسیاری خانواده ها به تنهائی توان پرداخت پیشکش را ندارند

نیموری را معمولا گوسفند ،گاو ویا هم پول نقد می پردازند، خانواده داماد به هر شکل ممکن پیشکشش را آماده می کنند.

بعضی خانواده های سختگیر علاوه ازینکه طلبه خود را مکمل و مو بمو میگرد پس طلبه نیز کنند که این طوری است که یک اندازه مال ودارائی اضافه از طلبه یابه اصطلاح محلی کوتاهی روز اول میگرد که خانواده داماد مجبور به پرداخت آن است که این اصطلاح را پس طلبه گویند.

 

خرچی بُری :

زمانی که پیشکش مکمل پرداخت شد پدر عروس آماده عروسی شد پوشاک عروس را با معه تمام خرچ ومصارف عروسی انتقال میدهند ومراسم پوشاک بری وخرچی بری بر گزار میگردد

این  طوری است که در روز خرچی بری  تمام زنان همسایه بخانه عروس دعوت میشوند، پدر عروس گوسفندی را ذبح کرده ضیافتی را بر پا میکند . موی سفید ترین زن مجلس دعای خیر می کند که سایر مجلسیان بدعای این گیسو سفید آمین می گویند،  بعد از دعا کالای عروس را بجانش می برند و برُیش میکنند که این مراسم را خرچی بُری گویند، در ختم محفل تمام زنان  از یک تکه خوب به اندازه یک  دستمال تکه  می دهند و با خود مییبرند. که این رسم را شگون می گویند .

در وقت آوردن مال توی  معمولا رسم بر این است که برای شخص آورنده چوپانی میدهند این طوری است یک الی دو راس گوسفند برای شخص که مال اورده بخشش میدهند که این رسم را چوپانی گویند.

 

آماده گی برای عروسی

در آمادگی برای محفل عروسی فامیل و داماد تدابیر ذیل روی دست می گیرند:

    به تمام قریه ها که قوم وخویش داشته باشند شخصی را میفرستند که او را "خبر گر" گویند،  وخبر گر موظف است که از آنها دعوت کند که در روز معینه به محفل عروسی تشریف بیاورند.

    فامیل  عروس و داماد زنان همسایه را دعوت می کنند تا نان خشک را آماده کنند.

    یک روز پیشتر از عروسی را روز گاو کشی گویند که درین روز  کُشتنی توی را ذبح می کنند.

    از خانه های همسایه به قدر ضرورت کاسه ،قوری، پیاله و چاینک را جمع آوری می کنند.

    بخاطر اسپ هیا مهمان ها به اندازه کافی  جیل  جمع می کنند.

    اطاق ها بخاطر پذیرائی از مهمان ها فرش و آماده می کنند.

    بخاطر طبخ گوشت و برنج دیک های کلان را آماده می کنند . دیگدان ها را ترتیب و آشپز مشهور قشلاق را دعوت می کنند تا خرچ توی را طباخی کند.

پیش توی:

چند روز وشب پیش از عروسی هر شب وروز دختران جوان،مردان و زنان در توی خانه جمع می شوند ، سرود خوانی میکنندو آمد آمد توی را جشن میگرند که این رسم را پیش تو ئی گویند.

درتوی خانه برای سرود خوانان میوه خشک که در محل پیدا میشوند می دهند

تمام تدابیر گرفته شد آماداگی های لازم گرفته شد فقط از فردای آن عروسی است در بین شب و صبح  عروسی در خانه عروس و داماد این حالات ذیل جریان دارد:

 

در خانه دامادچی خبر ؟

مهمان ها از قشلاق های دور دست می آیند و از آن بصورت درست پذیرائی میکنند. در شام همان روز تمام قشلاقی ها را جهت صرف نان شب دعوت میکنند، رسم بر این است که اگر از طرف شب قشلاقی ها را دعوت نکنند ار آن روز قشلاقی ها جهت آوردن عروس همرای فا میل داماد نمی روند،

شب تمام شب سرود خواندن زنان  و مردان  فضای خانه داماد را پر دارد. از طرف شب داماد غسل یا حمام میکند ازصبح آن کالای سفید است می پوشد.

از طرف شب معمولا قشلاقی ها چند دانه اسب خیز زن را برای اسپ دوانی آماده میکنند اورا علف و آب نمی دهند که این را (سُوقُون) گویند.

در نیمه های شب معمولا برای مهمان ها گوشت و نان می دهند که این رسم راپس شبی گویند.

در عروسی ها سازوآلات محلی از قبیل دف و دوتار می نوازند و سرود های محلی میخوانند ، چار بیتی خوانان چار بیتی ها پر سوز محلی را می خوانند و شنونده ها برای شان تحسین و آفرین می گویند.

شب آهسته آهسته به پایان می رسد با داغ شدن سفیده صبح همه بر میخیزند بعد از ادای نماز برای رفتن به محفل عروسی آمادگی میگرند،اسپ ها را زین می کنند ، اسپ مخصوص شاه را بصورت درستی و مفشنی آماده میکنند ، زین و یراق جدیدی بر بالایش می نهندبا دستمال زیبائی یال وکوپال  اسپ می پوشانند.

اگر خانه عروس خیل نزدیک باشند تنها داماد و متباقی مردم پیاده می روند و اگر دور باشند همه گی سوره اسپ رهسپار می شوند که این مردم را که با شاه میروند "سوار توی" خوانند .

وقتی همه کار ها روبراه شد ملا امام قشلاق دعای خیر می کند و دیگران آمین میگویند. با فیر چند مرمی از تفنگ حرکت می کنند در طول راه سرود خوانده می روند و گاه گاهی نعره های تکبیر یعنی الله اکبر همه گی دسته جمعی میگویند و طی طریق کرده به نزدیکی های خانه عروس میرسند و رسم بر این است که سواران توی منتظر اسپی میشوند که از جانب عروس خیل بیرق می آورد، بیرق اوردن طوری است که یک اسپ چالاکی را سوار می شوند و تکه سرخی را به سر چوبی خورد می بندند و آنرا در یخن پیراهن مرد سوار کار اسپ محکم می کنند این سوار کار از پیش روی می آید وقتی نزدیک سواران توی رسید توقف کرده و روی می گرداند،درین لحظه وظیفه سواران توی آنست که آن مرد را با سوار کارش بگیرند چالاک ترین اسپ ها  اسپ بیرق دار را تعقیب میکنند الی رسیدن به خانه عروس می کوشند که اورا بگیرند.

 

در خانه عروس خیل چه میگذرد ؟

  از روزی  که فردایش سواران توی باداماد می آیند و عروس بخانه بخت خویش میرود در توی خانه حالات ذیل جریان دارد:

         درقدم اول خبر گر به قشلاق ها میرود و اقوام عروس را فرا میخوانند .

         دراول صبح گاوی را که او را کشتنی گویند  ذبح اش میکنند.

         اطاق مهمان ها فرش ، کاسه و ظروف مورد ضرورت را جمع آوری می کنند.

         همسایه ها و قشلاقی ها از زن و مرد به توی خانه می آیند در کارها کمک می کنند و سرود خوانی را براه می اندازند.

         شام تمام همسایه ها و قشلاقی ها و مهمان های دعوت شده را نان می دهند، نیم شب برای تمام حاضرین محفل عروسی نان و گوشت می دهند، مردان با دو تارو دف مجلس را گرم می کنند، زیبا ترین دختران دهکده سرود می خوانند با دف شوخ ترین بچه های دهکده جمع می شوند بازی های مختلفی را براه  می اندازند  و حرکات مضحک و خنده آوری از خود بروز می دهند که مجلسیان برای شان پول می دهند، پدر عروس برای شان شرینی و پول میدهند.

شب و شور هلهله به پایان می رسد صبح میشود و با ادای نماز صبح اگر چه همه از بی خوابی رنج می برند اما شوق توی بر آنها مسلط بوده بر خود نمی آورند و منتظر پذیرائی مهمانان می شوند شوخ ترین بچه های محله سری بام خانه کله کشک میکنند و راه آمدن سواران توی را تحت نظر میگرند به مجرد دیدن سواران  صدای آمد آمد به آسمان اوج میگیردو سوار کار ترین و زیرک ترین سوارکار  پیش روی سوار  توی بیرق میبرد ، صدای  فیر تفنگ و صدای نعره های تکبیر  سواران  از دور دست ها  شنیده میشود از چکاچک سُم سواران گرد و خاک  به آسمان بلند

میشوند اسپ بیرق دار خُرناس کشیده پیروز و یا ناکام سر می رسد اگر پیروز بود دستمال قشنگی بر پیشانی پیروز مندش می بندند و اگر ناکام بود از راه به طویله می برندش و دستمال را به اسپ پیروز می دهند.

سواران توی چار نعل ویرغه داماد را به چمبر محاصره داشته به سوی توی خانه چار بیتی  خوانده سر می رسند  به مجرد رسیدن تمام مردان عروس خیل پیش روی سواران و جلو اسپان شان را بخاطر احترام میگیرند. داماد را مستقیم بدروازه خانه عروس  می برند خشو،خاله خشو ها ، عمه خشو ها و غیره خشو ها بالای داماد "تیلاره" میکنند، کیشته، توت،چاکلیت، نقل،پو ل سیاه و پول کاغذی را در قاب ها میگیرند و بالای داماد می پاشا نند این را تیلاره گویند.

تیلاره را بچه های خورد و ریزه می چینند و شادی می کنند بعد از تیلاره داماد را به محفل میبرند، معمولا برای مهمان ها نان می دهند بعد از ختم چای و نان مردم تجمع میکنند ، و بخاطر اجرای بازی ها مشوره و گفتگو می کنند اولین کار آنها براه انداختن کشتی گیری بین پهلوانان است. پهلوان های عروس خیل و داماد خیل با هم زور آزمائی میکنند هر پهلوان که حریف را به زانو در آورد برایش پول می دهند این پول همیشه از طرف عروس خیل پرداخته میشود که این را" قول" گویند.

بعدأ "پیگه" می برند این طوری است که چندین اسپ خیز زن که شب قبل آماده شده  و سوغون  اش گرفته شده است می برند از فاصله های بسیار دور برابر به هم و به عین زمان حرکت می کنند، اسپ های چالاک اول و دوم و سوم و اسپ های تنبل به گام های سوارکار خویش به مردم میرسند مردم هیاهو میکنند سرعت اسپ ها زیاد تر میشود تا به جای که قبلا تعین شده میروند که این جای را  " مُرّه " گویند معمولا به اسپ های اول  دوم و سوم قول که در شروع بازی از طرف  پدر عروس تعین شده و سوارکاران آن قول را قبول کرده اند میدهند اگر این قول کم باشد اسپ داران حاضر به اجرای مسابقه اسپ دوانی نمی شوند، معمولا قول اسپ ها پول نقد ویا گوسفند  و گاو تعین میشود. و این مسابقه اسپ دوانی را  "پَیگَه" گویند.     

بعد از مسابقه پیگه همه مردم عروس خیل و داماد خیل در میدان و سیع تجمع میکنند و مسابقه جالب و خشن "دُره بازی" را شروع میکنند. این مسابقه قول و انعامی نداشته به اینصورت شروع میشود: سواران توی یا مردم ، داماد خیل با اسپ های چالاک خود به یکطرف میدان می استند و مردم عروس خیل با اسپان چالاک خود به طرف دگر میدان  روبروی هم قرار می گیرند  و مسابقه را به این شکل شروع میکنند: یک اسپ با سوار کار  از طرف عروس خیل به سوی یک اسپ از داماد خیل نزدیک میشود مسابقه از ابتدائی میدان شروع میشود دو اسپ پهلوی هم می استند و همزمان حرکت میکنند به مجرد حرکت اسپ عروس خیل کوشش میکند که فرار کرده تا اسپ دیگر برایش نرسد معمولا رسم بر این است که توسط قمچین به شانه ها و قسمت های پشت سوار کار جلوی با قمچین میزند الی آخر میدان که ختم میدان است  از آنطرف باز این سوار کار را که ازین طرف قمچین زده به جلو می اندازند تا این سر میدان بجانش می کوبند، اسپ ها بعد از هر نوبت عوض میشوند این مسابقه ساعت ها ادامه پیدا میکند گاهی آنقدر بازی خشن است که منجر به جنگها بین  مردم می شود گاهی اوقات آنقدر یکدیگر را سوار کاران با قمچین میزنند که از اسپ سر نگون شده ماه ها از شدت درد قمچین ناله می کنند و خود را پوست میکشد تا صحت یاب شود.وبسیاری ها قمچین های مخصوص برای این روز می بافند ودر زیر کالا پنهان دارند زمانی که مسابقه شروع شد ازان استفاده می نمایند واز سوی دیگر سوارکارانی که درین مسابقه اشتراک می نمایند لباس دبل می پوشند وگاهی اوقات برپشت وران خویش نمد می بندند تا صدمه نه بیند .

بعد از ختم این مسابقه پرُ جنجال نوبت نشان زنی میرسد این مسابقه طوری است که به فاصله چند صد متر  دور چند دانه سنگ را نشانه  می کنند  و به نوبت بالای نشانه ها فیر می کنند هر کس که نشانه را چپه کرد تیرش به هدف اصابت کرد  برای فی نشان پول می دهند . نشانه زن باید  یک مرمی فیر کند زیاده از ان را مجاز نمی دانند.

بعد از ختم مسابقات فوق مردم به پیش روی خانه عروس جمع میشوند فرش های مزینی را فرش میکنند مردم زانو میزنند موی  سفیدان منتظر آمدن وکیل مهریه عروس میشوند که با سه نفر شاهد عاقل و بالغ تشریف می آورند، معمولا ملا امام قشلاق خطبه نکاح را میخواند اگر چه در محفل ملا و علمای بزرگتری از امام قشلاق موجود باشد باز هم حق اولیت از امام قشلاق است که ملا  خطبه خوان را ملانکاح بند گویند.

سه نفر به عنوان شاهد نزد عروس تشریف می برند و از او می پرسند که  چه کسی را وکیل نفس خود انتخاب میکند ، عروس یا پدر  یا برادر یا ماما یا کاکای خویش را وکیل انتخاب میکند ، شاهدان بعدا  از شنیدن اظهارات عروس  یکجا با وکیل به محفل می آیند و رو بروی ملا امام نکاح بندزانو میزنند ، معمولا جام  پر از آب برویش تکه سفیدی و بالای تکه چند سکه فلزی را پیش روی ملا امام میگذارند بعد از ختم خطبه نکاح از آب داخل جام قدری عروس و قدری را شاه می آشامد تکه سفید وسکه ها که معمولا نقره است  مربوط ملا امام نکاح بند است.

بعد ازین که ملا امام خطبه نکاح را ختم کرد با دعای مفصلی همه حاضرین لبیک وآمین می گویند , معمولا چند ملا وآخند برای خوش بختی دو جوان دعا می کنند وحاضرین آمین می گویند بعد از دعاصدای مبارک باد از همه حاضرین شنیده میشود وهمه حاضرین چک چک می کنند وبا فیر های تفنگ خوشی هرچه بیشتر  خویش را ابراز می دارند , داماد بر می خیزد اول دست های خسر خویش را می بوسد وخسر رویش را می بوسد وهمرای دست چند مرتبه بر پشت داماد می کوبد وبرایش می گوید که خداوند خوش بختت داشته باشد وعلاوتآ برای چند موی سفید مجلس نیز ادای احترام می نماید در همین محفل یکی از اقارب بر می خیزد برای ملا امام نکاح بند وچند تن موی سفید دیگر پول تحفه میدهد . در اخرین لحظ محفل شیرینی برای حاضرین توزیع می نمایند که به این شیرینی نقل نکاح گویند که این شیرینی معمولا دشلمه ؛ چاکلیت ، کشته یازرد الوی خشک , توت می باشد .

بعد از ختم مراسم توزیع شیرینی محفل نمایش جهیزیه عروس بر گذار می گردد  تمام سامان آلات واساسیه عروس که به همت خانواده اش تهیه شده است به نمایش گذاشته میشود ومردم به دقت می بینند واگر خوب بود صد ها آفرین می گویند واگر خوب نبود به کتره گویند که دختر بدون پیش کش رفته ولی بدون جهیز نرفته است ؛ تمام اساسیه به همراهان شاه تحویل داده میشود وایشان به بسیار شور وهلهله تسلیم شده وبار بر اسپ ها والاغ های خویش می نمایند .واماده رفتن میشوند وجوانان شاه خیل شاه را به دف ودایره شادی کنان به دروازه خانه پدر عروس می برند ودوجوان که ایشان را شا بالا گویند  در دوبازوی شاه قرار می گیرند وبا دف می خوانند که :

عروس را راست کنید که شاه بیامد

هـمـیـــن سـبـزه بـلـنـد بـالا بـیــامـــد

شاه را آهسته اهسته شادی کنان به دروازه خانه ای که عروس قراردارد می رسانند ودرین مکان  دونفر از اقارب عروس راه بر شاه وهمراهان می بندد ومانع ورود شان به خانه میگردد ورسم است تا مبلغ پولی برای شان بدهند .زمانی که شاه به داخل خانه قدم گذاشت در پهلوی راست عروس او را قرارمیدهند وزنان می خوانند که :

شاه  مـیـلـه  داره شـاه  بـالا مـیله   داره

عروس به پهلوی شاه لب شاه خنده داره

دو مرد شاه بالا می خوانند که:

صـدای ســاز هـا شـد تــا ثـریـا

که اسباب عروسی شـد مـهـیـا

بــه انـــدازیـــن فــرش آبنوسی

بیاوردیم شاه را بــه عــروسی

کـلاه پـادشاهــی بـر سـر شـاه

برویش نوشته است نصرومن الله

وجانبین خواننده ها ی زن ومرد که معمولا از کسان نزدیک شاه وعروس هستند می کوشند که تعریف از عروس وشاه به نمایند این دوبیت ها سراینده  خاصی ندارد جزء فرهنگ عامیانه مردم است واز یک نسل به نسل دیگر انتقال یافته است .

در صفت شاه می خوانند که:

کـه شـاه مــا انـــار نــورداره

رقــم از حـاکـمـان غور داره

عـرق بـالای ابــرو ژاله ژاله

هوا گرمه که میل سایه داره

که شاه ما دودست در کیسه داره

عجب چشمای سـیـاه خاصه داره

باز می خوانند که:

شاه ما خان وخانزاده باشه

جوان خوب حاکم زاده باشد

باز می خوانند که :

کــه شـاه مـا نـمــی آیــه پـیــــاده

که اسپ خوب باشه زینش نهاده

باز می خوانند که :

که شاه ما عجب نوچه نهاله

غـلام حـضرت یوسف جماله

زنان خواننده عروس خیل نیز در شاه بیت های خویش از کسب وکار ؛ زیبائی ، لیاقت ،وکاردانی عروس تعریف وتوصیف ها می کنند .ومی خوانند که:

خوش آمد شاه درین خانه خوش آمد

بـرایـش جـفـت جـانـانـه خـوش آمـــد

باز می خوانند که:

عروس خوردترکه نگین خانه

اگـه مـادر شـاه قـدرش بـدانـه

با زمی خوانند که :

زیـبـا عـروس ما سرشانه میکرد

به هرسو می بیند گل خنده میکرد

باز می خوانند که :

زیـبـا عـروس مـا عیبی نداره

هزار ویک هنر در پنجه داره

وبعد آن به عروس هشدار می دهند ومی خوانند که :

عـروس مـیـل سفـر بـدر شو

جدائی در نظر داری بدر شو

با خواندن دوبیت فوق عروس را آماده رفتن به  خانه بخت می نمایند  زنان عروس وشاه را یک بار دیگر شاه بالا می نمایند درین اثنا شاه وعروس کوشش می نمایند هرکدام جلو تر پای دیگری را فشار دهد ومعلوم نیست که درین عمل کدام حکمت نهفته است .

پدر عروس کمر عروس را با دستمال می بندد ودعای خیر برایش میدهد وعروس غرق در کالای چرمه دوزی وزیورات محلی می باشد روی عروس را با روپوش می پوشانند این روپوش توسط خود عروس دیزاین ودوخته میشود  این روپوش را با یک زیور قیمتی نقره که او را سلسله گویند زینت می دهند ودر دو سوی کلاه عروس پر مرغی را رنگ می دهند ومی بندند ، دستان عروس را با دستکش های کرکی محلی می پوشانند وزمان برامدن اغاز میشود ومی خوانند که :

پــیــچ در پـیـچ گـل عــــروس

خـــوده در پـیــچ گـل عـروس

شــــاه بـــــه ارمـــــان آمـــده

اسپ ها به زنجیر گل عروس

عروس وشاه آهسته آهسته د رحالی که دست عروس در دست شاه است  خرامان خرامان از خانه بیرون روند واسپ شان را نزدیک به دروازه خانه آماده دارند اول شاه به اسپ نشیند  ووابسته گان عروس از هرطرف با پتو های خویش پرده دارند  تا عروس در حین بالا شدن از چشمان نامحروم محفوظ بماند زمانی که عروس جا بجا شد از هر سو نعره های الله اکبر بلندشود ودعای خیر کنند وهمه حاضرین آمین می گویند وکاروان عروس به سوی خانه بخت براه می افتتد با عروس دوزن ویک مرد از وابسته گانش نیز همراه میشوند که این زن ها را یار عروس ومرد را جلوگیر گویند .عروس را به صد ناز ونعمت به منزل می رسانندزمانی که به خانه داماد میرسد بالای معیت شان شیرینی می پاشند ومقدم شان را گرامی میدارند معمولا پیش پای عروس گوسفندی را ذبح نمایند وزمانی که عروس داخل شد باز ایشان را شا ه بالا کنند ویک طفل دختر در بغل شاه ویک طفل بچه را در بغل عروس قرار میدهند واروز می کنند که خدا برای شان پسر ودختر نصیب کند  وزنان قریه سرود ها خوانند وعروس وشاه را تعریف ها نمایند واز جمله می خوانند که

عـــروس بـالا نـشـیـن بـالا بلـنده

که شاه لالای خواهر ابرو کمنده

عروس را در پشت پرده می نشانند تا کسی رویش را نه بیند این پرده را چار گویند وسه روز بر پای د ارند  روز سوم که محفل تخت جمعی است چار را بر دارند واین تخت جمعی طی مراسمی بر گذار می گردد تمام زنان قریه دعوت شوند وجهیز عروس برای شان از طرف یار عروس نشان داده میشود ومعمولا ازمابین این اساسیه یک مقدار تحفه های است که برای بسته گاه شاه توزیع میگردد وبا دعای خیر این محفل ختم گردد ویاران عروس وجلوگیر را تحفه های نیکو بخشند وبا اعزاز تمام رخصت شان کنند وعروس را به بخت واقبالش سپارند . وآخرین مراسم دعوت عروس است از جانب پدرش که بعد از مدتی این دعوت صورت میگرد عروس وشاه با تنی چند از وابستگان به دعوت میروند واز جانب پدر عروس بدرقه میگردند وبعد از ختم مهمانی پدر عروس یک مقدار تحفه برای دختر وداماد می بخشد که این تحفه ها شامل پول وگاو وگوسفند می باشد .

مراسم عروسی را در قریه الندر که در  20کیلومتری غرب شهر چغچران در کنار سرک منار جام قراردارد  به رشته تحریر در آوردم تا خوانندگان بر خوانند وازین مراسم آگاهی حاصل کنند واز سوی دیگر قدمی باشد برای ترغیب سایر فرهنگیان توانا تا دست همت بر زنند وعنعنات مردم غور را نیکو به تصویر کشند .

این نوشته را در سال 1371 در یک کتابچه تحریر نموده بودم ودر طاق نسیان افگنده بودم وخبری ازان نداشتم که بالاخره درسفری که بتاریخ اول دلو 1390 به دهلی جدید داشتم این نوشته را دست برادر زاد ه ام انجینر شفیق وکیل دیدم که مصروف تحصیل است  وبه همت وزحمت او یک مقدار  کمی وکاستی های آن را اصلاح نمودم وتا دیر نشده برای نشر به بخش فرهنگی سایت وزین جام غور اهدا می نمایم تا  خواننده گان بر خوانند وآن جا آرشیف گردد واز خواننده گان هوشیار سایت تقا ضا دارم تا نظرات خویش را برای غنا مندی این نوشته کوچک ابراز نمایند تا در نوشته های بعدی ازان استفاده نمایم .

 

باعرض حرمت

محمدامین وکیل

لچ پت نگر دهلی جدید  هند

3فبروری سال 2012