آرشیف

2015-1-13

نظر محمد غوری

تعلیم و تربیه در افغانستان از مـقـارن ظهور تاحکومت طاهریان

 

ظهوردین مقدس اسلام بزرگترین پدیده تاریخی بشمار می رود با ظهوراین آئین مقدس امپراطوری ساسانی درشرق ازهم متلاشی گشت. اسلام تعالیم یکتاپرستی را به پیروان خود تلقین نموده وضربتی محکم به آئین دوگانه پرستی و پرستش خدایان متعدد حواله کرد. اسلام با مساعی ومجاهدت حضرت محمد(ص) درشبه جزیره عربستان ظهورکردودرطول یک ونیم قرن پس ازوفات آن حضرت برقسمت بزرگ دنیای قدیم گسترش یافت.
دیانت اسلام درافغانستان درعصر خلیفه سوم حضرت عثمان(رض) آغاز و دردوره بنی امیه درتمام کشورما پخش گردید. این دیانت جدید تغییرات بزرگی را درحیات اجتماعی وفرهنگی ملل پیروان خود وارد کرد. وبرنامه آن روش تعلیم وتربیت به کلی عوض گردید زیرا دین اسلام دراین کشورها نه تنها به حیث یک دین بلکه به حیث یک فرهنگ نیزداخل اذهان مردم شد، علوم اسلامی چون فقه، تفسیر، حدیث، صرف ونحو، ادب، تاریخ ،عقاید، فلسفه وطب جای علوم قدیمی را اشغال کرد و کسب تعلیمات را مساجد و مدارس عهده دارشد. تعلیم وتربیه به صورت غیررسمی و خصوصی وشیوه اجتماعی و انفرادی درمساجد صورت می گرفت.
تعلیمات انفرادی یعنی تعلیم یک ،دو یا سه نفر درخانه ها به صورت خصوصی دایر می شد، خلفا وخانواده های متمول غالبا برای اطفال خود معلمین خصوصی استخدام می کردند ویا به صورت اجتماعی حلقه های تدریس برپا می نمودند. دراین دوره درآریانای باستان مکاتب زیادی جهت فراگیری علم ودانش برای اطفال تاسیس گردید واصول نوشتن، صرف ونحو، لغات وقرائت درآنها فرا گرفته می شد، اما ریاضی وفلسفه اسلامی شامل دروس عالی بود، فلهذا کتب که دربخش طب، ستاره شناسی، فلسفه، جغرافیه وریاضیات ازمدنیت باستان اریانا مانده بود. به روش جدید ترجمه شد بلکه اززبان های دیگر یعنی یونانی، هندی و فارسی نیز کتاب های زیاد به زبان عربی نیز ترجمه شد.

مکتب:
مصادف با انتشار دین اسلام مکاتب زیادی درهرگوشه کشور به وجود آمد تدریس قرآن ، تلاوت ونوشته به حیث پرابلم اساسی قبول گردید که به این ترتیب درمساجد علاوه از ادای نماز وعبادت تدریس نیزصورت می گرفت وازاینجاست که مکاتب ابتدایی با یک پروگرام غیرمرتب به میان آمد یعنی اینکه مساجد که درمحلات قرارداشتند حیثیت مکاتب ابتدایی ومساجد که درشهرهای بزرگ قرار داشتند حیثیت مکاتب عالی را داشتند اطفال دراین مکاتب به سن پنج الی هشت یا نه سالگی قرآن را ختم می کردند ولی اطفال پولدار می توانستند که تاسن ( 14-15 )کسب آموزش نمایند، بدین ملحوظ اساس دروس شانرا قرآن شریف که به شکل قرائت خوانده می شد ، تشکیل می داد وهم باید گفت که معلمین مکاتب ابتدایی به استثنای بعضی ازتحایفی که ازطرف شاگردان به آنها داده می شدند معاش نداشتند و لی به معلمینی مدارس که دارای یک تشکیل وسیع بود و بودجه آنها به طور رسمی ازطرف دولت تادیه می شد،پرداخته میشد.
وظیفه معلمین درابتدا به حیث یک مسلک مستقل شناخته نمی شد ولی بعدا این وظیفه دربخش ها وشعبات مختلفی به حیث مسلک مستقل عرض وجود کرد که به این ترتیب واعظان مشاقان، خطاطان ، طبیبان وحتی بعضی صنعتگران هم وظیفهء معلمی را اجرا وپیشه خود ساختند.
علوم اسلامی چون تفسیر حدیث، رجال وسیرنیز درافغانستان رواج یافت ومدارس بزرگ اسلامی در زرنج، بلخ ،هرات مرو وغیره به وجود آمدند علمای بزرگ و مشهور اسلامی منجمله امام اعظم ابوحنیفه ازبین مردم این سرزمین قدعلم کرد. 
فرهنگ اسلامی عناصرعربی خاص داشتند که درعصر خلفای راشدین وامویان برهمان مبادی خالص عربی بنا یافته بود واجزای مهم آن عبارت بودند از عادات ، رسوم ، عنعنات خالص عربی، تعالیم قرآنی و ارشادات نبوی پیامبراسلام توحید و اخلاق نیکو و فرایض اجتماعی افراد و اجتماع را توضیح می کردند .
افغانستان در دوره خلفای راشدین (663-661) م ازنظر فرهنگ درزمینه های ریاضی و نجوم،طب و الهیات پایه های استوار داشت وبا علوم یونانی، ساسانی و فلسفه هندی نیز آشنا بود ورسم الخط های خروشتی و یونانی وبرهمنی را به کار می بردو معابد ادیان مختلف زردشتی ، بودایی ،شیوایی در سرتاسر کشور با روحانیون آن مرکز دانش عصرخود محسوب می شد. ادبیات مذهبی وجود داشتند و مذهب وعقاید مختلف مورد احترام بود با انتشار دین مقدس اسلام تغییرات قابل ملاحظه درانکشاف اوضاع اجتماعی ، فرهنگی و تاریخی افغانستان وارد آمد .مفکوره تعدد مذاهب ازبین رفت.

درحقیقت علوم رابه دوبخش تقسیم کردند:
1. نقلی
2. عقلی

علوم نقلی یا شرعی و علومی که آنرا اعراب از دیگران گرفته اند، علوم عقلی یا حکمی نامیده اند.
علوم نقلی عبارت بود از علم قرآن، تفسیر، حدیث، فقه، نحو، لغت ،اد ب،سیرومغازی.
اما علوم عقلی عبارتند ازفلسفه، هندسه، نجوم، موسیقی،طب ،سحر، کیمیا، تاریخ وجغرافیا.
نقش خراسانیان درعلوم عقلی ونقلی:
هویدا است که ملل اسلامی با قبول دین اسلام به دوره ایمان که یکی از مراحل سیرفکریست رسیده بودند وهم باید گفت که ترجمه و انتقال علوم عقلی برای بار نخست از عصرامویان شروع شد. این حرکت عقلی که ازاوایل قرن دوم هجری آغاز شده بود درعصر مامون عباسی 198-218 هجری به کمال عروج خود رسیدند. چون خراسانیان نیز در دربارو مناصب دولتی ومحافل علمی و ادبی بهره داشتند .بنادراین حرکت عقلی و پرورش علم ، هنر و فرهنگ سهم بارز گرفتند.
با وجودیکه انحطاط دراکثرامور اجتماعی و فرهنگی مقارن ظهور اسلام به مردم این سرزمین روی داده بود ، با آنهم بعضی از آثار فرهنگ قدیم مانده بود. و خراسانیان با زندگی علمی عصرخود آشنا بوده اند چنانچه دراوقاتیکه کابل شاهان آخرین مراحل سقوط انحطاط خود را می پیمودند، بازهم در دربار این شاهان اثری ازفعالیت های علمی و حیات فکری مشاهده می شد.
درقرن اول هجری وهنگام حلول دین مبین اسلام درخراسان مدارس علمی و کتابخانه ها وجود داشتند و مکاتب کودکان درعصربنی امیه درشهرهای اسلامی نیز موجود بودند که به قول ابن خلکان ابومسلم خراسانی را پدرش در کودکی به مکتب می برد.
جرجی زیدان گوید: " هنگامیکه مامون الرشید درخراسان والی بود، دراینجا یک مدرسه را بنا نهاد. بنابراین باید گفت که این رسم مدرسه سازی درخراسان از قدیم موجود بوده، مامون هم مدرسه خود را به تقلید ازگذشته گان خراسانی بنا نهاده بود وهم برای این مطلب دلیل دیگری نیز داریم که مردم خراسان با علم و کتاب علاقه قوی داشته اند. و درمرو کتابخانهء موجود بود ازعصریزدگرد ، یعنی ربع اول قرن نخستین هجری که درآن کتب فارسی وجود داشت وعتابی شاعر معروف دوره عباسی درحدود (253ه 874) به ان کتابخانه سه بارامد وکتب فارس را خواند.

ریاضیات ،نجوم وطب:
بعد ازتسلط یونانیان و دوره های شاهان یونانی و باختری درافغانستان نفوذ فرهنگ وتمدن یونانی درتمام این سرزمین دیده می شود که حتماَ این تمدن یونانی و باختری جنبه علمی نیزداشته است کشورواز طرف دیگر چون هند مخصوصا درقسمت نجوم وریاضیات دارای ذخایرباستانی بوده است.
هم چنان جعفربرمک پدرخالد برمکی بین سنه ( 150هجری 670 م ) زندگانی داشت نیزدرکشمیر، نجوم ، ریاضیات و علوم طبیعی وطب را آموخته بود که این روایت هم سراغ علوم نقلی را درآزمنه مقارن ظهور اسلام نشان میدهد.بیهقی هروی،ربن مروی،ابومعشربلخی و محمدبن موسی خوارزمی ازجمله موسی بن شاکر ازمردم خراسان بود که درآغاز راهزنی میکرد، جوان دلیر بود و لباس لشکریان می پوشیدکه ازاین طریق مال فراوان بدست آورد اما بالاخره توبه کرد. وی درعلم هندسه نهایت ماهر بود و سه پسرش مشهور به بنی شاکر هریک محمد احمد، وحسن بود که دربارمامون تربیت شده بودند، ابوجعفرمحمد متوفی( 359هجری980 م ) درهندسه ،نجوم اطلاع کامل داشت.
احمد درعلم حیل (میخانیک) به درجه استاد بود که هیچ کس ازگذشتگان به مرتبه اونرسیده بود، وبرادرسومی یعنی حسن درهندسه مثل ومانند نداشت با وجودیکه ازاکتشاب اقلیدوس فقط شش مقاله را خوانده بود ولی تخیل اوآنقدر نیرومند بود که به استخراج بسا مسایل جدید موفق شد.
هریک ازاین برادران دانشمند درپرورش علم ودانشمندان وجمع کتب وترجمه آن پول ومال عظیم صرف کردند که مصرف آن دریک ماه به (500) دینار می رسید وکتب زیادی درهندسه، میخانیک حرکات، موسیقی، نجوم وریاضی تالیف نمودند. ازکتب مولفه دودمان آل شاکر درحدود (15) کتاب دربخش های ریاضی وهندسه باقی مانده بود.
وهمچنان اماجوریکی ازفضلای اهل هرات بود که فرزندش ابوالقاسم عبدالله بن اماجور هروی درعصر خود از فضلای نامی ودارای منزلت رفیع و تصانیف سودمند است، ازآن جمله کتاب الفن، کتاب زادالمسافر، کتاب بدیع وغیره است.
اماجورهروی فریغونی غالبا درحدود (200هـ ) زندگی داشت، پسرش ابوالحسن علی نیز ازعلما ستاره شناس بود که دراین فن دارای مولفات است.
خالدبن عبدالمالک ازاهل مرور رود خراسان وازعلمای بزرگ اسلام است، که در حدود (200هجری821م ) زندگی داشت وهم چنان فرد معروف دیگراین دودمان محمدبن خالد است که مانند پدرازمنجمان بزرگ عصر خود وآگاه به سیرکواکب بود.