آرشیف

2015-1-25

عبدالواحید رفیعی

تاملی بــــر شایعه و شایعه سازی در کشور

 

این روز ها طبل یاس وناامیدی از همه جا به گوش ملت دمیده می شود . چه صدای انفجاربمب ها ی کارگذاری شده ، چه رگبارمسلسل درجنوب ، چه  بوق وکرنای رادوها وتلویزن ها چه پیامهای تهدید آمیزمولوی فلان که خود راسخنگوی طالبان معرفی میکند واز تلویزن طلوع مرتب پخش میشود و…. همه وهمه به مثل یک جبهه واحد ، یک چیز را شعار می دهند ودرپس آن  یک هدف را دنبال میکنند ، همه به نحوی این جملات را زبان به زبان تکرار میکنند: دولت ناکار آمد است ، بازسازی با شکست مواجه شده است طالبان قوت گرفته است …. همه وهمه به نحوی فریاد می زنند که ؛ملت با خبر باشید ، خطر رسیده مملکت روبه خرابی است واوضاع رو به بحران .

واقعیت این است که  دراکثر کشورهای عقب مانده ازجمله افغانستان این شایعا ت است که زمام امور را دردست گرفته وجریانات را شکل می دهد . این شایعات از کوچه شروع واز رسانه ها بوق شده ودرنهایت توسط رهبران وکارشناسان تایید می شود بی انکه اساس ودلیلی منطقی وواقعی درورای آن وجود داشته  باشد . عبارت ها ی زیر را که درطول شبانه روز چندین بارازرسانه های ندایی و تصویری کشورمیشنویم همه  آشنایی داریم مثل این عبارات  : " عده ای از کارشناسان را عقیده بر این است که ….." یا  " گفته می شود که ….."  یا   " تعدادی ازآگاهان  امور براین باور است که ….."…. همه می دانیم که این جمله ها واین کارشناسان امورسیاسی  دراکثر موارد نه نامی برده می شوند و نه اسم و رسمی دارند . ولی حرفی که از زبان این کارشناسان ودرادامه این جمله ها گفته می شود ،اگر دقیقا دقت کنیم وریشه یابی شود از دوحالت خارج نیست ، یا حرفهایی است که از اهالی  کوچه وبازار زبان به زبان گشته تا به صورت حرفی ازنوع کارشناسی تبدیل شده است ؛ یا که نه ، بلکه از یک سایت انترنتی یا روزنامه خارجی زبان به زبان گشته سراز رسانه های داخلی وکوچه وبازار درآورده است . که درهردوحالت دست مایه ای برای اهداف سیاسی یک عده خاص می شود درحالی که اساس منطقی وعینی دراکثر موارد ندارد .به طور مثال درهمین یک ماه اخیر موضوعی که خوراک روزرسانه ها و سیاستمداران- خصوصا حاشیه رانده هاشده است- مقاله ای است که یک روزنامه آمریکایی منتشر کرد ه است ودرآن ازوضعیت کنونی افغانستان ابراز نگرانی شده واوضاع را رو به خرابی تشخیص داده است وبه دنباال آن  مصاحبه اشرف غنی احمد زی که معلوم نیست از روی واقعیت ودلسوزی بود یا ازروی مخالفت وبه نحوی سیاست بازی، بازار داغ شایعه وشایعه سازان را سوزان تر نمود . همین مقاله (نام روزنامه ) وهمین گفته ها از آقای اشرف غنی ،هم اکنون حدود یک ماه است که خوراکی برای کارشناسان ، روزنامه نگاران ،رسانه ها خصوصا تلویزیون های شایعه ساز ودرنهایت مردم کوچه وبازار شده است . اگردرهمه این شایعات  دقت شود این مطلب ثابت می گردد که  همه از رو ی دست هم دیگرمطلب می نویسند وسخن می گوید . که منبع و ماخذ همه چه تلویزنها یی با نطاقان تا حدودزیادی کم سواد ،چه روزنامه نگارانی با اداهای دموکراتیک وچه کارشناسان بی مایه و بی بضاعتی که بیشتر از کارشناسی به امر عقده گشایی مشغولند ، منبع همه مطلبی ازهمان روزنامه نگاری است که درامریکا نوشته شده است . بدون انکه ازخود کدام دلیل یا تحلیل قانع کننده داشته باشند ،حرفها یی را تکرار میکنند که ما وشما همه روزه از مردم کوچه وبازار می شنویم ، درتاکسی واماکن عمومی وحمام و….همه روزه تکرار می شودموضوع مقاله روزنامه مذکور چیزی نوو پوشیده ای نیست ،چیزی است که همه مردم می دانند اما این دلیل نمی شود که تیشه برداشته درپی ریشه زنی نهال نوپای صلح برآییم  ..مشخصه دیگراین گونه شایعات آن است که  هیچ کدام از این به اصطلاح  کارشناسان امور وتحلیل گران روزکدام راه حل وپیشنهادی برای بهبوداوضاع ندارند  . همه درپی تخریب اند تا سازندگی . درحالی که همه از توقف سازندگی حرف می زنند ،برای به حرکت انداختن سازندگی حرفی ندارند .هیچ کدام برای بیرون رفت از بحران طرحی ندارند .

  سئوال این است که آیا واقعا ما بهترواقف به احوال خویشیم یا دیگران؟رسانه های  داخلی ما باید از اوضاع کشورتحلیل واقعی داشته باشند یا رسانه های خارجی ؟ چرا رسانه ها ی خارجی منبع داغی برای رسانه های داخلی ما باشند ؟یک خبرنگاری که درقندهار یا نیمروز شبانه روزی زندگی میکند بهترمیتواند نظردهد یا  یا یک روزنامه نگارخارجی که از روی نفنن یک گشتی به وطن آمده وچیزی نوشته .؟ این نشانه ی بی مایگی کسانی است که لقب کارشناسی اموررا یدک می کشد یا درمسند رسانه ها ی کشور حکومت میکنند .

    درست است که اوضاع بروفق مراد نیست . بیکار ی است  فقر هست ،ناامنی هست و….  ولی وظیفه ما درقبال این ناملایمات چیست ؟ آنچه که اکنون درجریان است ، متاسفانه نشان می دهد که کارشناسان امور وشایعه سازان بیشتر به هیزم کشی برای آتش ناامنی مشغولند تا برای نجات کشوراز بحران . ولی واقعا اگرما از این وضعیت نجات نیابیم این بار به کدام گودالی سقوط خواهیم کرد؟ طالبان ؟ مجاهدین ؟ کمونست ها؟ تکنوکراتها ؟………

چرا ما درپی خرابی بیشتر باشیم ؟ چرا درپی اصلاح ودرمان نباشیم وجلوگیری از خرابی بیشتر ؟ موضوع درحدی حاد جلوه می کند که یکی از کارشناسان تلویزونی پیشنهاد استعفای کرزی را می دهد بدون انکه کدام بدیلی ارائه دهد  ؟ آیا این گونه کارشناسی واین گونه پیشنهادات  ناامیدی بیشترملت را درپی نخواهد داشت ؟ برعلاوه یک چیزبدتری راثابت میکند وآن انکه همه رسانه های ما ، کارشناسان ما وسیاست مداران ما چون از خود ایده وتفکری ندارند ، منفعلانه برموجهایی سوار می شوند که از خارج براذهان ما القا می شود .از طرفی درهمه کشورها اوپوزوسیون دولت را نقد میکند و بااین نقد درپی اصلاح ودرنهایت حمایت از دولت موجود است ، ولی درکشورما اوپوزیسیون دولت را تخریب وبا این تخریب درپی براندازی است واین ثابت می سازد که متاسفانه کسانی که خودرا اوپوزسیون قلمداد میکند ،درک درستی از تعریف اوپوزسیون ندارند .بلکه بیشتر شبیه به مخالفین درحال مبارزه برای براندازی وتغییر قدرت است ، درحالی که مفهوم اوپوزسیون این نیست .

درآخر باید عرض کنم هدف نگارنده دراین نوشته حمایت از دولت کرزی ووضعیت موجود نیست، بلکه نقد ی بود برموضع گیریهای موجود دربرابر اوضاع کنونی کشور، چون نحوه برخورد شخصیت ها ورسانه وتشکل های سیاسی با وضعیت موجود به نظر نگارنده  پسندیده وعاقلانه نبوده است  ، درحالیکه می دانیم چاره نداریم به جزتطبیق ، اجراوحفظ  دست آوردهای چهارسال گذشته ، چون بدیل بهتر نداریم ، چرا با شایعه سازی به بدترشدن اوضاع کمک کنیم ؟