آرشیف

2014-12-24

محمد یوسف قوام احراری

به مناسبت ششم جدی 1393، سی و پنجمین سالروز تجاوز اتحاد شوروی به افغانستان

از کودتای  خونین  احزاب خلق و پرچم در هفتم ثور سال 1357 هجری شمسی حدود سی و شش سال می گذرد. کودتای که حکومت جمهوری داود خان را سرنگون کرد و مردم ما تا امروز از عواقب ناگوار آن رنج می برند.  رهبران این کوتای نا میمون از همان آغازین روز های که قدرت را بدست گرفتند، تلاش های فراوانی را آغاز  نمودند تا به خاطر استحکام پایه های یک نظام کمونیستی از هر شیوۀ برای سرکوب نارضایتی ها و مخالفت های مردمی استفاده نمایند تا به اهداف از قبل تعیین شده خود به ساده گی دسترسی پیدا نموده بتوانند.
زندانی ساختن ها و شکنجه نمودن ها همراه با کشتار های وسیع و ظالمانه مردم در کنار ویرانگری های روز افزونی که در سطح کشور به وسیلۀ رهبران احزاب خلق و پرچم گسترش پیدا کرد باعث آن گردید تا کاسۀ صبر مردم لبریز گردیده و آهسته آهسته خشم و نفرت آنها نسبت به رژیم در قالب تظاهرات و اعتراضات گستردۀ مردمی منعکس گردد که قیام 24 حوت سال 1357 یکی از بارز ترین نمونه های این حرکت های مردمی در مقابل رژیم کمونستی به حساب می آید. در جریان این قیام بود که 25 هزار تن از مردم نجیب هرات توسط رژیم تره کی و مشاوران روسی آن به شهادت رسیدند.
گسترش قیام های مردمی که در سراسر افغانستان مقدمات شکست رژیم را مساعد ساخته بود باعث وحشت و نگرانی شدیدی در میان رهبران کودتا و رهبران اتحاد شوروی وقت گردید. بر همین اساس بود که روسها به خاطر جلوگیری از سقوط رژیم تحت الحمایه شان و جلب مجدد اعتماد مردم، مسؤولیت همۀ کشتار ها و جنایاتی را که همۀ اعضای بلند پایۀ حزب مشترکاً انجام داده بودند بگردن حفیظ الله امین انداختند تا با قتل وی به ترمیم چهرۀ هولناک حزب در میان مردم پرداخته بتوانند. به همین منظور بود که روسها در جریان لشکر کشی خود به افغانستان به تاریخ ششم جدی سال 1358،  یک عده از رهبران احزاب خلق و پرچم را نیز که ببرک کارمل و داکتر نجیب الله در راس آنها قرار داشت همراه با سربازان خود وارد افغانستان نموده و آنها را بعد از قتل حفیظ الله امین به قدرت رسانیدند.
در جریان شکنجه ها ، کشتار ها و ویرانگری های گستردۀ که به وسیلۀ روسها  و عوامل آنها به خاطر سرکوب جهاد و مقاومت مردم افغانستان صورت گرفت حدود 12 ملیون نفر بصورت مستقیم متضرر گردیده و ملیون ها تن نیز یا بصورت مقطعی و یا بصورت دوامدار دچار رنج های روانی و  متحمل صدمات مختلف اقتصادی گردیدند. در طول این جنگ ها حدود یک ملیون نفر شهید ، دو ملیون نفر معلول ، صد ها هزار تن از زنان کشور بیوه و دو ملیون تن از اطفال یتیم گردیدند. همچنان در جریان این نبرد های ظالمانه و تحمیلی  حدود پنج ملیون تن از مردم افغانستان مجبور به مهاجرت به کشور های ایران و پاکستان گردیده و دو ملیون نفر دیگر نیز در قالب بیجا شده  گان داخلی از خانه و کاشانۀ خود آواره گردیدند.
بهره برداری از منابع اقتصادی مانند معادن و فابریکه های صنعتی به رکود مواجه شده؛ سیستم های برق، آبیاری، زراعت و راه های مواصلاتی شدیداً متضرر گردیده و موسسات علمی و اکادمیک همراه با مکاتب و مراکز آموزشی دچار  بحران و سقوط سویه گردیدند. 29  هزار قریه از جمله 33 هزار قریه افغانستان در نتیجۀ گلوله باران ها و بمباردمان های تباه گر  ویران گردید و صد ها گورستان دسته جمعی به عنوان اسناد مظالم و جنایات آن دوره برای مردم افغانستان به میراث گذاشته شد که تا کنون هم یکی بعد از دیگری کشف و برملا  میگردد.
اما با وجود همۀ مظالم و دهشت و وحشتی که به وسیلۀ روسها و عوامل آن ها به منظور سرکوب جهاد و مقاومت مردم افغانستان براه انداخته شد، نه تنها که روسها به هیچ موفقیتی در افغانستان دست یافته نتوانستند بلکه در نتیجه ایثار و فداکاری مردم مجاهد افغانستان کمپ کمونزم و سیطرۀ روسها در جهان متلاشی گردید. آزادی کشور های آسیای میانه و اروپای شرقی و همچنان فروپاشی دیوار برلین که باعث وحدت مجدد دو آلمان گردید از ثمرات پر افتخار مبارزات عادلانه و بر حق ملت مسلمان افغانستان به شمار می آید.
اما با کمال تاسف که در افغانستان هنوز هم  همان قاتلان و وطنفروشانی که عامل و مسؤول اصلی همۀ بدبختی های مردم افغانستان در طول حدود سی و شش سال گذشته بشمار می آیند در مقامات بلند دولتی افغانستان ایفای وظیفه می نمایند و مثلیکه زمانی بخاطر سرکوب مردم و حفظ قدرت خویش در پیشاپیش سربازان روسی در حرکت بودند،  امروز هم بخاطر تصاحب قدرت، خود را به قوت های بین المللی نزدیک نموده اند. به صراحت می توان گفت که  اگر به این مسئله توجه لازم صورت نگیرد، دیری نخواهد گذشت که قوت های بین المللی را نیز با مشوره ها و ابراز نظر های غلط خود که با باور ها و واقعیت های عینی جامعۀ افغانی در مطابقت قرار ندارد به سرنوشت روسها گرفتار خواهند کرد.