آرشیف

2019-3-4

شیرین نظیری

به بهانه ی ۸ مارچ روز جهانی زنان،گفت و شنید شیرین نظیری با محترم محمد ولی

خانم نظیری محترم با تشکر از طرح پرسش های تان می خواهم بطور ایجاز به جواب آنها بپردازم ،خدا کند طرف قناعت شما وخوانندگان محترم تان قرار گرفته بتواند.
درمورد معرفی خودم مختصرعرض گردد: نامم محمدولی است ، ۵۰سال از زندگی سیاسی ام می گذرد،باختم دوره تحصیل درفاکولته حقوق وعلوم سیاسی پوهنتون کابل مدت دو سال ماموریت دولتی داشتم باقی کارهایم مربوط به زندگی حزبی ام می شود که بحیث کارمند حرفوی حزب ایفای وظیفه نموده ام.آخرین وظیفه ام  الی سقوط حکومت شهید دکتور نجیب الله پست ریاست شورای شهر کابل حزب وطن بود که بعد ازآن تا کنون خانه نشین می باشم.
پرسش؛اختلاف وکشمکش های داخلی یا خارجی کدام یک باعث تباهی وبر بادی افغانستان شد؟     
با تاسف افغانستان بنابر موقعیت خاص جغرافیایی اش دراین گوشه آسیا قربانی جنگ سرد گردید،عقب ماندگی تاریخی کشور برهمه امور دولت داری از سیاست تا فرهنگ اثرات منفی بجا گذاشته بود وحالا هم موثر است،تشکلات سیاسی فعال در افغانستان دستخوش دو صدمه گردید؛ یکی کمی تجارب سیاسی یعنی عدم پختگی لازم که ضرورت به زمان بیشتر داشت ودیگری رقابت های جهانی. تا زمانیکه سیاست خارجی افغانستان در تعادل میان دو ابر قدرت قرار داشت امنیت خوب در کشور برقراربود،به اثر بی موازنگی درسیاست خارجی شروع اززمان ریاست جمهوری سردار محمد داود تا کنون کشور در تب وتاب دست اندازی ها ورقابت های همسایگان وقدرت های بزرگ جهان قرار گرفته و میدان جنگ نیابتی گردیده است، یعنی هم فکتور خارجی وهم عوامل داخلی هردو درناهنجاری های گذشته وجاری کشور ذیدخل می باشد.
چه تفاوت تاکتیک یا استراتژیک جنگی میان طالبان ومجاهدین درحال حاضر وجود دارد؟ پرسش؛
درجنگ۴۰ساله افغانستان شروع از مجاهدین وادامه تا طالب تاکتیک های جنگی نا همگون نبوده است اما وسایل تحقق این تاکتیک ها تا حدی متفاوت است.
مجاهدین به جنگ های چریکی وتخریب تاسیسات زیر بنایی،ویرانی پل وپلچک،اتش سوزی مکاتب ومراکز صحی،ترور،حملات باسقین، اجرای انفجارات وراکت باران کردن شهرها می پرداختند وطالب ها هم عین تاکتیک هارا به کار می بندند یعنی از انفجار تا تخریب وترور عمل مشترک هردو گروه جنگی بوده است. تفاوت در به کار بستن وسایل دراین است که مجاهدین  راکت های با منزل دور تا ۶۰کیلومتر را استعمال می کردند واستنگر های دافع هوا داشتند، اما طالبان ازاین سلاح های امریکایی  ندارند، انها تاکتیک حملات خود کش را مروج ساخته،مین گذاری می کنند واز راکت پراگنی کمتر کار می گیرند.
در استراتژی هردو گروه جنگی هدف مشترک دارند مجاهدین هم می گفتند بر ضد حضور نظامی بیگانه ودولت تحت حمایت شان می جنگند وطالبان هم مدعی جنگ علیه حضور عساکر بیگانه وحکومت تحت حمایت آنها اند.
مجاهدین هم در پی رسیدن به قدرت دولتی بودند وطالب ها نیز در پی حصول مجدد قدرت از دست داده دولتی شان هستند.
پرسش؛ حزب دموکراتیک خلق افغانستان چگونه یک حزب بود؟ 
جواب این سوال بدو بخش ارایه می نمایم؛ 
یکی اصل ساختاری حزب ودیگری اصول فکری ومرامی آن:
حزب دموکراتیک خلق افغانستان ازلحاظ ساختار یک حزب سراسری در کشور بود که هسته های تشکیلاتی آن تقریبآ درهمه واحد های اداری از ولسوالی ها وشهر ها تاولایات وشهر کابل فعالیت می نمود ، دارای سازمان های حزبی دهقانی در قریه جات نیز بود. ساختار تشکیلاتی آن از حوزه های حزبی که در حقیقت هسته اولی حزب را می ساختند در محلات کار ومحلات زیست وموسسات تحصیلی وتعلیمی آغاز وبه سلسله مراتب نواحی ،شهرها،ولسوالی ها وولایات امتداد می یافت درراس تمام تشکیلات حزبی کمیته مرکزی حزب قرارداشت که از جانب دفتر سیاسی ودار الانشای ان رهبری می گردید.
از لحاظ فکری حزب به مبارزه طبقاتی معتقد بود که بر مبنای آن طبقات واقشار زحمتکش جامعه اعم از کارگران،دهقانان،پیشه وران، اهل کسبه ،روشنفکران یکجا با سر مایداران ملی ووطنپرست دریک صف بحیث طبقات پایین و فیودالان،تجار کمپرادور،سرمایه داران بزرگ،محافل عقبگرای روحانی،بیروکرات های فاسد سایر محافل مرتجع حاکمه صف دیگر این مبارزه را تشکیل می داد،حزب معتقد بود که در صفوف طبقات محکوم همه زحمتکشان به هر قوم وملیتی که تعلق داشته باشندباید بسیج شوند وبرای احقاق حق شان مبارزه نمایند.
حزب از لحاظ فکری معتقد به اندیشه های سیاسی پیشرو عصری بودوتلاش داشت تا تحولات بنیادی در زندگی سیاسی، اقتصادی واجتماعی مردم بوجود آید. 
اصول مرامی حزب در اولین شماره جریده خلق به نشر رسید ه بودکه درآن تامین ترقی اجتماعی کشور،توسعه وانکشاف معارف وتحصیلات عالی، مبارزه برای نیل به عدالت اجتماعی، اصلاحات ارضی، توسعه سرمایگذاری ملی،ایجاد دولت دموکراتیک ملی،گذار از مرحله عقب مانده فیودالی بیک مرحله پیشرفته صنعتی جاداشت . حزب در سیاست خارجی پیرو سیاست بیطرفی فعال ومثبت بوده ازاصول سیاست عدم انسلاک حمایت می کرد.در حقیقت حزب از لحاظ ساختاری وبرناموی از جمله احزاب پیشرو در جهان سوم تلقی می شد.
 پرسش؛ چرا بسیاری از اعضای حزب حاجی ،ملا وقران خوان ونماز خوان شده اند؟                         این سوال چرا ندارد، اعضای حزب ازجمله افراد همین سرزمین واولاد همین وطن هستند،در حزب قران خواندن ،حاجی شدن ونماز گذاردن نه در مرامنامه ونه در اساسنامه  ممنوع نبود زیرا حزب مبارزه سیاسی میکرد نه مذهبی .در حزب ما ملا وروحانی عضویت داشت .بنابر غیر مذهبی بودن مبارزه سیاسی عده ای از اهل هنود کشور نیز در صفوف آن تنظیم بودند
درتبلیغات جنگ سرد بنابر گذشته طولانی استعمار واثرات آن بر محافل روحانی ،امریکا وغرب از همان ریزرفها استفاده کرده دین مقدس اسلام را وسیله مبارزه بر ضد ترقی پسندان وازادی خواهان در ممالک اسلامی ساخته احزاب تحول طلب وضد استعماررا تکفیر میکرد که حالا رخ این مبارزه را بسوی همان بازیچه های سیاسی ومذهبی شان چرخ داده اند وهمانها هم میخواهند ماهیت قبلی شانرا اهسته اهسته بزدایند.
پرسش؛ چرا ح.د.خ.ا. ورشکست شد ؟ 
سوال وسیع است که جواب ان بطور فشرده چنین بوده میتواند:
از دست دادن پشتوانه بین المللی یعنی نابودی جهان سوسیالیستی درحالیکه پشتوانه جهانی مجاهدین یعنی غرب در راس امریکا ازحمایت،تسلیح وتمویل دست نمیکشیدندو پاکستان برای اهداف استراتژیکش تا کنون در عقب برخی تنظیم های جهادی وطالبان قراردارد
– نفوذ دشمن دردرون حزب واجرای کودتاهای نظامی
– پاره ای از اختلافات شخصی وسلیقوی میان رهبران حزب
– عدم پا بندی پاکستان ،امریکاودیگر حامیان جهاد به توافقات امضا شده در ژنیو مبنی بر قطع کمکها بهردو طرف جنگ،در حالیکه شوروی بصورت یکجانبه به ان عمل کرد.
– تنها ح. د.خ.ا. شکست نخورد قبلا احزاب تیپ ح.د.خ.ا. در همه کشور های جهان پس از فروریزی اتحاد شوری موقفهای قبلی شانرا از دست دادند.
پرسش؛ آیا اختلافات از نخستین کنگره حزب ادامه داشت یا مسئله دیگری بود؟
درکار کنگره موسس حزب شخصیتها با دید های متفاوت ومشترک شرکت کرده بودنددرفیصله های کنگره اختلاف وجود نداشت اما بعد ازگذشت یکی دو سال ازکنگره برخی اختلافات باعث جدایی حزب به سه بخش گردید بخش ستم ملی تحت رهبری شهیدطاهر بدخشی ودو جناح بنام خلق وپرچم تحت رهبری شهید نور محمد تره کی وزنده یاد مرحوم ببرک کارمل
عوامل این جدائی مختلف بود اما عمدتآ صبغه شخصی ومقام طلبانه داشت،نفوذ اجنت معلوم الحال سی.آی.ای.حفیظ الله امین در حزب به این اختلافات دامن بیشتر زد چنانچه بعد از تحول ثور سال ۱۳۵۷ونقش اساسی امین دران بار دیگر اختلافات نه تنها بین دو جناح گذشته بلکه میان جناح خلق حزب به سرحد زندانی ساختن واعدام اعضای حزب به شمول نور محمد تره کی منشی عمومی جناح خلق پیش رفت وحزب جدآ تضعیف گردید که عامل اصلی ان حفیظ الله امین بود.
پرسش؛ چراکادرهای برجسته حزب تاکنون موفق به تاسیس یک حزب واحد با اندیشه واحد نشده اند؟
با شکست حاکمیت، ح.د.خ.ا.(حزب وطن) وضع نا هنجاری دامنگیر حزب وطن شد،قسمت اعظم هیات رهبری بدون توجه به حفظ ساختار تشکیلاتی حزب کشور را ترک کردندر جریان سقوط عده ای از رهبران وکادر ها چه ملکی وچه نظامی در صدد ان شدند تا با استفاده از روابط تباری ومحلی با یکی از تنظیمها کنار ایندواز حمایت شان بر خوردار گردند 
انعده اعضای حزب که متوسل به چنین عمل نشدند بحیث صفوف وکادرهای فاقد رهبری اواره ولایات کشور شده عده ای هم به کشورهای همسایه پراگنده شدند. نبود یک مرکز واحد رهبری کننده با صلاحیت وداشتن روابط با کادرها وصفوف برای زمان طولانی باعث شد تا عده ای از کادرها با ابتکار خود شان جمعی از صفوف پراگنده حزب را بدور شان جمع نمایند،با تغیر جو سیاسی کشور بداخل کشور امده سازمانهای مربوطه را با خود نگهداشتند. انکشاف منفی دران بود که حزبی ها به حزبی های داخل وخارج افغانستان تقسیم شدند، رهبر هر گروه خودش را مستحق زعامت وریاست گروه مربوطه میدانست ازین جهت حزب به تعداد کادر هایکه در بسیج صفوف مصروف بودند تقسیم شد واز یک حزب واحد چند حزب کم عده یا نسبتآ با عده به میان امد که حالا باحفظ شعار بسیج شوید ووحدت کنید حاضر نیستند با هم وحدت تشکیلاتی کنند. در اصول برناموی همه گروههای حزبی کمتر تفاوت وجود دارد وتقریبا مشترک است
پرسش؛ ایا مسایل زبانی وقومی از گذشته های دور در میان اعضای ح.د.خ.ا. ریشه داشت؟ اگر نداشت از چه زمانی وچرا بوجود امد؟
حزب ما در گذشته قطعآ تابع تمایلات قومی ، سمتی، زبانی وملیتی نبود،حزب سراسری تمام زحمتکشان افغانستان بود ، از سال ۱۳۴۷که من عضو حزب شدم تا سالهای اخیر سقوط حاکمیت حزب شاهد هستم که تعلق به قوم وقبیل وزبان نوعی اخلاق منفی تلقی میگردید ودروابط سازمانی ما مردود بود . اما طوریکه در بالا ذکر کردم با شکست حاکمیت حزب که شامل شکست سیاسی،نظامی وحتی فکری گردید برخی ها به قوم وتبار شان پناه بردندیا با برخی کشورهای خارجی پیوند یافتند. با تاسف زیاد این اختلافات در صفحات مجازی دامن زده میشود هستند کادرها واعضای حزب که به تعلقات زبانی، سمتی وقومی شان مباهات کرده وابستگان سایر اقوام  زبانها ومحلات را اهانت میکنند اما این طرز برخورد در اساس وبنیاد حزب ما وتفکر حزبی ما مردود است وهمه انرا نمی پذیرند.
پرسش؛ چرا بیشترین اعضای حزب درنوشته هایشان در شبکه های اجتماعی  به جای انعکاس واقعیتها جبهه گیری های مثبت یا منفی به نفع قوم خود میکنند؟
جواب این سوال را در سوال پیشتر ارائه کردم . اما تذکر میدهم که استعمال کلمه بیشترین درین مورد صائب نیست زیرا اینها افراد معدود اند اما تبارز شان در صفحات اجتماعی بیشتر است ورنه حزبی های متعهد به افغانستان سرزمین همه اقوام وقبایل وملیتها وپیروان مذاهب قطعآ به نفع کدام قوم وملیت خاص جبهه نمگیرند بلکه به همه مردم افغانستان  بردار وار مهر میورزند.
انهایکه به این جبهه گیری ها الوده اند یا وسیله دست دشمن هستند که به اختلافات باید دامن بزنند ویا تلاش میورزند کمبود ها واشتباهات مرتکب شده را با قلعی قوم وزبان ملمع نموده بزعم خود برائت بگیرند.
پرسش؛ چگونه میتوان یک حزب مبرا از هر گونه بیماری بوجود آورد؟
حزب جمعی از افراد وگروههای همفکر است که دریک تشکل واحد گرد میایند. هرگاه افراد بر  همین اصول یعنی تفکر واحد وهدف واحد انهماک ورزند ،از گرایشات تباری وزبانی وسمتی خوداری ورزند باوسعت نظر به افغانستان ومردم ان بیاندیشند، ازخود محوری وخود خواهی در عمل بگذرند میتوانند حزب مبرا از عیوب وبیماری ایجاد کنند ودر جریان مبارزه جهت زدودن خصایل منفی یا به تذکر شما (بیماری) اعضایش کار کار نمایند
درپایان از دید گاه خود مذاکره صلح با طالبان را چگونه می بینید؟
من نظریاتم را درچندین مقاله  ونوشته در صفحه مجازی ام که بعضا در سایر صفحات مجازی نیز نشر شده است بیان کرده ام اما بطور مختصر بجواب شما میگویم: 
افغانها باید مذاکرات صلح را تابع منافع ملی واراده ملت بسازند
نباید دست بیگانگان مغرض دور ونزدیک استقامت دهنده مذاکرات باشد
– فعلآ در کشور خلای قدرت وقانون وجود ندارد وفرزندان مردم در دفاع از وطن وحاکمیت جان شان را فدا میکنند ،جانب مقابل باید بداند وقبول نماید که مذاکرات صلح علاوه بر تفاهم با احزاب وچهره های مطرح باید بر محور دولت افغانستان با همه عیوب ونواقص ان بچرخد درغیر ان مانند مذاکرات ماسکو که (نشستند وگفتند وبر خاستند) نتیجه مطلوب به بار نمی اورد
حسن نیت طرفین جنگ در مذاکرات شرط اساسی موفقیت مذاکرات بوده میتواند
– دولت وجانب مقابل ان در صورت مذاکرات رودر رو محتاط باشند تا فرصت طلبان ومنفعت جویان خواست برحق مردم افِغانستان را که صلح است قربانی منافع خود نسازند ومانند پینه سر استین خود نمایی نکنند تا این پروسه به نفع مردم حرکت کند نه گروه های ضد مردم وضد منافع ملی کشور.
اینکه افغانستان به کجا خواهد رفت؟ مربوط به نیت طرفین متخالف است . اما من خوشبین هستم که بنا بر بیداری نسل جوان بخصوص تلاش شان برای فراگیری علم ودانش با رسیدن انها به مراتب اداری ونظامی دیگر کشور مسیر گذشته را نخواهد پیمود وبا همه کمی وکاستی راه را بسوی اینده خو ب باز خواهند کرد.

تشکر از شما