آرشیف

2015-1-8

عبدالقادر حيران غوري

بـیدرنـــگ ادا کـنـنـــد کـلـمــــه لا اله الا الله

بسم تعالی

نیست چغچران آن شهر که دیدی پا رها 
هست وقشنگ وزیبا صد درصد بار ها 

بوده است چند پیش ماوا جای بس خرابه دل گیر 
در کنج مایوٌ سیت نشسته بوده هم جوان هم پیر 

اکنون گویم و ببینیم زروی حق وحقیقت 
داردهواوفضا پر طراوت پر محبت

ای چغچران سوخته بودم ز غمت در حقیقت 
ازان خاری، بیچاره گی، مخروبه گی ویرانیت 

دیری تواسیر مردم گمراه نا اهل بوده ی 
درچنگا ل گرگا ن درنده عهد شکن بوده ی 

دانی که چه شده است عامل این همه تغیر؟ 
پیروزی مجا هدین همت مردم روشن ضمیر 
اکنون که نجا ت یا فته وازاد شده ی 
هم پیشرفت ترقی کرده واباد شده ی 

نازم به زور بازوی فرزندان دانا و مجاهدت 
نازم به عالمان دین توهمچو شمس باشهامت 

شمس که انوار راز راز شمس حق گرفته 
شمس که چو مولانا زشمس سبق کرفته 

شمس که امرباالمعروف نهی عن المنکر کند 
شمس که بیان حق ز ترجمه شا نزول والعصرکند 

شمس که بیان ودعوت حق را اشکارا بر ملا کند 
شمس که منکر شرابخوروزانی را رسوا بینوا کند 

شمس که دارد سینه پرنور وپر شورز طریقت 
شمس که پیروی کند قدم به قدم ز احکام شریعت

نازم به جوانان شجاع پرتوان مسلمان تو
نازم به طلاب نماز خوان با ایمان تو

نازم به عالمان قاریان وحافظان قران تو 
نازم به قاری عبدالروف بلبل خوش الحان تو 

گرشروع به تلاوت و خواندن قران کند 
چشم تما م کور و بینا را به گریان کند 

گر آواز او بشنود یهود گبرو ترسا 
بیدرنگ ادا کنند کلمه لااله الا الله

*ای غور مهد غوریان غیور، شجاع وقهر مان 
چند سخن زیر زمنی حقیر بشنو خوب بدا ن

دیری توافتخار جهان و امپراطور قرون بوده ی 
از دوره شنسب تا به هفت اختر پیروز بوده ی

چنگیز ، تیموروروس امد به قصد اشغال تو 
دیدی که چه سان به شکست رفتند واز دیار تو

امروز که پسما نده، بیچاره و درمنده شده ی 
ازدست نفاق،شقاق بد بخت وشرمنده شده ی

خزید از برای خدا وحدت ،اتفاق واتحاد کنید 
در محو نفاق نزاع خود بخودی ایثاروجهاد کنید

درسیاست رقابت به کرزی،عبدالله وخلیل زاد کنید 
از تاریخ درخشان علا،شهاب وغیاث الدین یاد کنید

به شجاعت ملک را بعد ل انصاف آزاد وآباد کنید 
حیران دل سوخنه دین وطن را خرم وشا د کنید

 

عبدالقا در «حیران» غوری

13سنبله شهر زیبا چغچران مرکز ولایت غور

*ای غور مراد از مرد ما ن غورمیبا شد .