آرشیف

2014-12-30

محمد حسین رامش

ای جـــوان تــــــــو کیستی؟

 

تو مثل ستاره درخشان، مثل دریا خروشان،همانندی خورشید تابان و تغذیه ی جامعه گرگ زده و وحشت بار..
تو کوه ثبات جامعه را ضمانت کرده ای و آبی هستی که گلِ زرد و خشکیده ی به نام ارزشها را آبیاری می کنی..
تو وارث همین طبیعت زیبا و مملو از عاطفه و مهر و درخشنده گی هستی؛ تو مصداق ماموریت وحی در زمینی و قدرت تو همچو آفتاب سوزان در قلب دشمنان قسم خورده ات باقی است و ذکاوتت قصه های داستانی هر 
خانه، تو از الماس برنده تری به شرط آنکه خیانت به خلقتت نکنی و نیز تو مفسر قدرت خداوند در زمینی؛ تو علت و انگیزه انقلاب های دنیایی وسندی آزادی و شرافت انسانهای غلام، برده و مظلوم و تو مصدر حجاب و فلسفه ی حکمتی و علت شناخت قدرت لایزال خداوند مشروط بر اینکه تحول پذیر نباشی و هدف و پلان بهتر زیستن همیشه در مفکوره ات تداعی گردد و ضامن آسایش مردمت باشی و محرومیت زدایی علت و انگیزه ی حرکتت باشد. در برابر سیاست ها حساس باشی و اساس اندیشه ات را باورهای مظلوم پروری تشکیل دهد و حیات سیاسی ات برخواسته از شعور جامعه پروری و پیشرفت جامعه باشد و اینگونه فریادگر حقوق سوخته ی پدران باشی که مدت ها سال در جبر زنده گی کرده اند؛ آن زمان احسن بودن خلقتت معنی واقعی خودش را پیدا میکند. 
و در نهایت درود بر تو ای جوان که تداوم نسلِ زجر کشیده ی و در تهمت قرار گرفته ای تاریخ از بدو تولد آدمی تا بی نهایتِ زمانی تا درصف هابلیان چرخه ی زنده گی را به تکان در آوری و نگاه های دیار جمعیت انسانی و ارزشهای انسانیت را در فراسوی زمان تفسیر و ماندگار کنی؛ تو هویت ناشناخته ی موجودی هستی که سکوت سنگین بهشت را با برداشتن دانه ای درهم شکست و فریاد های ملیاردها انسان را قاطی امواج فکری دو نیم دایره ی تاریک با عنوانهای قابیل و هابیل کرد تا نمادِ از شگفتی ها و بافت های سیاه و سفید بنام آفرینش باشد، تو تصویری خفته ی خلقت شده گانی عجیب در فاصله ده ها قرن هستی که گاهی با سیمای فرعون ها ظهور کرد و گاهی از بیابان خشکی؛ و از نژاد همین یتیمان با اندیشه ی انسان سازی مرد چوپانی بنام محمد که انسان سازی را از خود انسان آغاز کرد و اینگونه تاریخی را بر دوش حمل کرد که خفته گان را بیدار و مرده گان را بسوی ابٌهت اندیشه رهنمون شد. 

محمدحسین رامش— کابل