آرشیف

2019-9-13

رفعت حسینی

ایستایی …

 

ایستایی …

 

زدشتِ یادهای تلخ

 

می گذرم.

)

 

وایستایی ها

 

قصه های من اند.

)

 

همسفرمن هنوزمی اندیشم

 

کوهِ بلاهاست.

)

 

واهمه دارم زخودفرارنمودن

 

برفرازِباد پناه گرفتن

 

وشعروسخن را

 

به دهکده های تهی زندگی خویش سپردن.

)

 

درهراس میگذرانم

 

زبودنی که چونیشی زمارمی گذرد.

برلین

دوهزارو نزده

*