آرشیف

2019-11-12

محمد عالم افتخار

اگر شرایط زمین؛ غیر از این بود؛ نه زندگی بود و نه فرهنگ!

(دوامِ «ما برای زیستن در عصر مدرن؛ تکامل نیافته ایم!»)

در سلسله مباحث جاری؛ برخ پنجم؛ عبارت بود از «زمین؛ سیاره منحصر به فرد در زون طلایی حیات»
دوستی که درین روز های اخیر ایمیلش را داده بود تا مطالب را همزمان برایش ارسال دارم؛ در دیدار کوتاه پرسید؛ آیا برایت معلوم میشود که چند نفر و چه قسم اشخاص؛ مقاله هایت را میخوانند؟
گویا به شوخی برایش گفتم: نه والله؛ ما هنوز به این اندازه؛ تکامل نیافته ایم!
البته این مورد؛ به تلخی خاطره ای نبود که چهارم قرن آنسوتر؛ کسی از پی خوانش مقاله «نادان؛ مسلمان نیست!» با تحکم ویژه ای گفته بود: اصلاً تو برای کی نوشته میکنی؟!
و در حالیکه کتاب «تاج التواریخ» را سر زانو داشت؛ افزوده بود:
این مردم ؛ همان مردمی اند که امیر عبدالرحمن خان شناخته بود!…..
باید اذعان کنم که بنده در تمام دوران خوانش و نگارش خود؛ یک چنین استفهام تلخ و تحکم تمسخر الود را از تمامی در و دیوار ها دریافت کرده و هی قورت داده رفته ام و بازهم چنین خواهم کرد.
مگر جز این چاره ای هست؟ من و مردمان و مخاطبان و نیک بینان و بد بینان …. همینیم که هستیم.
شاید اگر شرایط زمین غیر از اینی بود که هست؛ یا تکامل یافته تر و از هر لحاظ متعالی تر و سیر فرهنگ تر و بهمنش تر می بودیم یا اینکه خاک؛ از مصیبت موجودیت و خوب و بد ما آسوده می بود و حتی اصلا خاکی به معنایی که ما درک می کنیم؛ وجود نمی داشت!
ما هنوز بر تری ها و پیشرفت ها و تکامل یافته گی های وافری داریم؛ البته نسبت به چه و نسبت به کی؟
گوش کنید:
نزدیک به یک دهه قبل زیر سرنامه «اگر بناست؛ بشریت را نجات دهید؛ کودک را نجات دهید!» تألیف و تقدیم کرده بودم:

ادامه مطلب در اینجا