آرشیف

2019-2-10

احمد سعیدی

امید ها و نگرانی ها از نشست مسکو

با سن و سال که دارم از زمان حکومت نور محمد تره کی تا سقوط حکومت دوکتور نجیب الله و حوادث بعدی آن همه را منحیث تاریخ زنده بخاطر دارم. مجاهدین که علیه حکومت حزب دمکراتیک خلق افغانستان تحت رهبری نور محمد تره کی، ببرک کارمل و دوکتور نجیب الله با کمک سلاح و مهمات ایالات متحده امریکا و تشویق پاکستان می جنگیدند آن حکومت را کمونست و پیروان این حزب دمکراتیک خلق افغانستان  را کافر، چوچه لینن و مرتد و نوکر مسکو خطاب میکردند، برعکس حامیان حزب دمکراتیک خلق افغانستان مجاهدین را نوکران پاکستان و اداره ISI گفته چنانچه حامیان حزب دمکراتیک خلق افغانستان شعار میدادند کار گران جهان متحد شوید شعار مرگ بر امپریالیزم و فیودالیزم را سر میدادند اما مجاهدین تا نابودی شوروی وقت خواهان ادامه مبارزه بودند و حکومت ناب اسلامی و جهانی را از جمله اهداف کلی خود میدانستند.
در آن زمان شخصاً با شنیدن این شعار ها چه از این طرف و چه از آن طرف فکر می کردم که حامیان حزب دمکراتیک خلق افغانستان حقیقتاً طرفدار کارگران و زحمتکشان در سطح ملی و بین المللی اند از سوی دیگر باور داشتم که مجاهدین شعار و عمل شان خاص بخاطر خدا و ساختن یک دولت اسلامی ناب است حالا میدانم که همه شعار ها فریبنده بخاطر منافع شخصی بوده از طرف دیگر به ذهنم خطور نمیکرد روزی برسد که اعضای بیروی سیاسی حزب دمکراتیک خلق افغانستان شعاری را که علیه امریکا و کشور های غربی میدادند فراموش کنند و به آن کشور ها پناهنده شوند و بعضی ها از گذشته خود نادم باشند همچنان باور نداشتم که رهبران مجاهدین روزی بجای برسند که در پهلوی جسد مومیایی شده ای ولادیمیر الیچ لینن با افتخار نشستی داشته باشند و در مورد آینده افغانستان تصمیم بگیرند و مجاهدین که تا چند قبل دشمن سوگند خورده روسیه بودند جای بروند که روسیه را بر امریکا ترجیح دهند همان امریکای که به مجاهدین سلاح و پول فراوان هدیه داد و آنها را به پیروزی رساند اما در سیاست همه چیز امکان دارد بخصوص در افغانستان که اکثریت از سیاسیون منافع شخصی را بر منافع ملی ترجیح میدهند نه دوستی شان به دوستی میماند و نه دشمنی شان به دشمنی حالا بر میگردم به اصل موضوع پس از نشست های زلمی خلیلزاد نماینده خاص امریکا بدون حضور داشت حکومت افغانستان با طالبان در قطر و امارات متحده و دستیابی به توافق و نگارش پیشنویس صلح از سوی زلمی خلیلزاد و طالبان با عجله رئیس جمهور آقای اشرف غنی طی صحبت مختصری در تلویزیون ملی افغانستان عدم رضایت خود را از مذاکرات زلمی خلیلزاد با طالبان آشکار ساخت بعد از نشست دوحه با عجله روسیه دست به کار شد تشکیل نشست دیگری با موضوع صلح افغانستان در مسکو با مشارکت شخصیت‌های سیاسی تحت ریاست حامد کرزی رئیس جمهور قبلی افغانستان و نمایندگان طالبان تدارک دید نشست مسکو موجب بروز گمانه ‌زنی‌های مختلفی از سوی رسانه‌ها نسبت به اهداف و تأثیرات احتمالی با خود همراه داشت . در این نوشته تلاش مینمایم تا نتایج امید ها و چالش های این نشست ها بررسی گردد.
 
الف – نخستین سوال نکات برجسته این مذاکرات چه بوده هدفی را که مسکو از این نشست دنبال میکند چیست و مقامات امریکایی در مورد نشست چه نظر دارند .
جواب: حقیقت این است که هم ایالات متحده امریکا توسط آقای زلمی خلیلزاد ابتکاری را برای مذاکره با طالبان در دوحه به خرج دادند، هم گفته میشود که جمهوری اسلامی ایران به حکومت افغانستان وعده داده است که زمینه نشست حکومت کابل با طالبان را در ایران تدارک خواهد نمود در حال حاضر نشست مسکو با صدور قطعنامه در هفته گذشته پایان یافت همزمان  حکومت مرکزی افغانستان تصامیم این نشست را نیز مانند نشست دوحه مردود و تصمیم اتخاذ شده را غیر عملی دانست اما از نشست تهران تا هنوز که چه وقت برگزار میشود یا نمیشود اطلاعاتی دقیق وجود ندارد. از طرف دیگر به عقیده من عصبانیت دولت افغانستان علیه نشست مسکو و دوحه از آنجا سر چشمه میگیرد که دولت افغانستان به این مذاکرات دعوت نشده بود چون طالبان هرگونه مذاکره با دولت مرکزی افغانستان چه در دوحه چه در مسکو بار بار رد کرده اند و گفته اند که ما با رهبران و شخصیت‌های سیاسی و جهادی دیدار و مذاکره میکنیم این اتفاق تنها در مسکو هفته گذشته تحقق یافت، به نقل از رسانه های ملی و بین المللی در نشست مسکو طالبان شرایط خود را همچون عدم قبول قانون اساسی و لزوم تغییر آن را ذکر کرده‌اند و در مقابل لیست بالا بلندی از شرایطی که حاضر به پذیرش آن هستند را نیز ارائه داده‌اند. به گفته خانم فوزیه کوفی یکی از اشتراک کننده گان اجلاس مسکو ظاهراً فضا مذاکرات با طالبان مساعدتر نسبت به گذشته بوده است و طالبان آنچه که در دوره حاکمیت خود می اندیشیدند دیگر به آنها باور ندارند.
اما در مورد اینکه کرملین چه اهدافی را از این نشست ها دنبال میکند  باید گفت واقعیت آن است که مسکو بعد از مدت‌ها از حضور امریکا در افغانستان تمایلی به افغانستان نشان نمی داد با توجه تجربه تلخ شکست نظامی در افغانستان در دوران اتحاد جمهاهیر شوروی، بخصوص حاکمیت بروس یلسن و میخایل سرگیویچ گورباچف طی دو سال اخیر مذاکراتی را با طالبان صورت داده است و شایعاتی وجود دارد که به نوعی کمک‌هایی را نیز در اختیار این گروه قرار داده است. این بدین معناست که مسکو از نارضایتی جامعه افغانستان نسبت به وضعیتی که آمریکایی‌ها در افغانستان پیش آورده‌اند به عنوان فرصتی برای بهبود چهره تخریب شده خود در حمله به افغانستان و حمایت از دولت ببرک کارمل استفاده کنند. که البته تا حد زیادی در حال دستیابی به این هدف نیز هستند.
بخش دیگری از اهداف فدراتیف روسیه به احساس تهدید از برنامه‌های بلندمدت آمریکا در آسیای مرکزی بر می‌گردد. در واقع مقامات روسیه بعد از آنکه قرارداد امنیتی میان واشنگتن و کابل در روز نخست حکومت آقای اشرف غنی به امضا رسید و حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان را تا سال 2024 تثبیت ‌کرد مسکو با درک از امضای این قرار داد احساس کرد که آمریکایی ها اهداف بلند مدتی از سرزمین افغانستان علیه امنیت ملی فدراتیف روسیه از طریق کشور های آسیای مرکزی از جمله بوسیله هدایت داعش به این منطقه دنبال می‌کند. همین امر نیز موجب نزدیکی روسیه و طالبان شد و اکنون هم با ابتکار مذاکرات به دنبال راهی برای خروج امریکا از افغانستان از طریق اعمال فشار طالبان بر نظامیان خارجی به دست بیاورند.
 
ب – آیا نشست مسکو تاثیری بر روند مذاکرات خلیلزاد با طالبان دارد :
جواب : اگر به صحبت های روز گذشته آقای زلمی خلیلزاد نماینده امریکا که در مورد اجلاس مسکو داشت دقت شود به نظر می‌رسد که نشست دوحه و مسکو خیلی در تضاد با هم قرار ندارند زیرا آنچه در قطر گذشت و آنچه که در مسکو فیصله شد هر دو نهایتاً در پی آن اند که روند صلح در مسیری قرار بگیرد که دولت مرکزی افغانستان و طالبان بتوانند با هم وارد مذاکره و گفتگو شوند. لذا هم در مسکو این وحدت نظر وجود داشت که در نهایت باید سازمان ملل متحد به ماجرا ورود یابد و هم در قطر آقای خلیلزاد بر به دست گرفتن ابتکار عمل از سوی سازمان ملل تأکید نموده بود. یعنی چیزی شبیه به آنچه که در سال 2001 که طالبان سقوط کرد و سپس با محوریت سازمان ملل از طریق لوی جرگه قانون اساسی افغانستان و ساختار کنونی سیاسی این کشور شکل گرفت و آقای حامد کرزی رئیس جمهور شد. بنابراین باید گفت مذاکرات تحت مدیریت آمریکا در قطر و مذاکرات مسکو در اهداف نهایی تقریباً یکسان هستند اما در تاکتیک و دنبال کردن بازیگران سیاسی تفاوت های وجود دارد‌. با این وجود هر دو بر این امر واقف هستند که بدون حضور سازمان ملل متحد نه طالبان مشروعیت دولت مرکزی افغانستان را خواهد پذیرفت و نه دولت به شرط و شروط طالبان وقهی خواهد نهاد.
 
ج – دولت افغانستان علیه اشتراک کننده گان اجلاس مسکو قرار گرفت طوریکه علیه نشست دوحه حکومت کابل موضعی منتقدانه ای داشت نگرانی های دولت از این نشست ها چیست .
جواب : حقیقت امر این است که هم در ابوظبی و قطر و هم در مسکو دولت افغانستان که قدرت سیاسی را در اخیار دارد نادیده گرفته شده و این را رئیس جمهور آقای غنی توهین به حکومت خود از طرف های مقابل میداند این در حالی است که دولت مرکزی افغانستان انتظار داشت تا در هر مذاکره و طرح صلحی که مطرح میشود یک طرف اصلی معادله و گفتگو به منظور تأثیرگذاری بر روند معادلات حکومت افغانستان باشد. اما برعکس طالبان با این استدلال که گویا دولت موجود افغانستان دست نشانده امریکا و فاقد صلاحیت برای گفتگو در مورد خروج نیروهای خارجی می‌باشد نادیده گرفته شده است. از این رو می‌توان علت عصبانیت دولت آقای محمد اشرف غنی را درک کرد. با این وجود نباید این نکته را نیز از یاد برد که در درون حکومت وحدت ملی تحت ریاست آقای اشرف غنی  هم وحدت نظر و هم دیدگاه واحد در سرنوشت صلح و جنگ بطور کلی وجود ندارد و پس از تحمیل طرحی که جان کری وزیر خارجه وقت امریکا برای تقسیم قدرت میان آقای داکتر عبدالله عبدالله به عنوان رئیس اجرایی و اشرف غنی به عنوان رئیس جمهور پیشنهاد داد بین این دو شخصیت و دو تفکر هماهنگی و وحدت نظر کاملی به چشم نمی‌خورد. در این مذاکرات نیز مشاهده می‌شود که آقای عبدالله عبدالله موضع ملایمتری دارد اما آقای اشرف غنی بر این امر اصرار می‌ورزد که بدون حضور مستقیم دولت مرکزی و حتی حضور کشورهای همسایه افغانستان در مذاکرات هیچ طرح صلحی را قبول نمی‌کند از سوی دیگر تضاد بین آقای غنی و آقای عبدالله در سرنوشت دفاع از حقوق جنبش پشتون های  آنطرف خط دیورند از طرف آقای اشرف غنی نیز به وضوح دیده میشود که آقای غنی و آقای امرالله صالح در نوشته های تویتری خود چه موقفی دارند و سخنگوی آقای عبدالله چی میگوید .
 
د – در شرایط موجود طالبان آماده مذاکره مستقیم با دولت نیستند و حکومت آقای غنی نیز با مذاکرات نگاه بد بینانه ای دارد پس از این همه مذاکرات چه انتظاری باید داشت. 
جواب و نتیجه گیری: از این حقیقت هیچ کس نمیتواند انکار نماید که جنگ در افغانستان به بن بست رسیده است. به این معنی که نه طالبان توان آنرا دارند تا حکومت مرکزی را سقوط دهند و نه دولت افغانستان توان آنرا دارد که طالبان را از سر راه خود برای همیش بردارد. حتی اگر بر فرض بتوان شرایطی را در نظر گرفت که طالبان قادر به شکست دولت مرکزی شوند که هرگز امکان ندارد باز هم این به خاتمه جنگ نمی‌انجامد و با ورود  نیرو های مخالف طالبان بخصوص اقوام که با آن گروه همسویی ندارند صحنه تقابل به شیوه دیگری بوجود خواهد آمد تنها در عمل فقط جغرافیای جنگ تغییر می‌یابد. بنابراین در این فضا به راه حل سیاسی باید زیاد توجه ‌شود و این راه حل هم به سادگی و آسانی با این نشست ها چه اینجا و چه آنجا قابل دستیابی نیست چرا که تضاد میان طرفین بسیار زیاد است. این امر مذاکرات را طولانی و مشکل می‌ سازد اما در نهایت به هر حال باید مصالحه‌ای میان‌ طالبان، دولت مرکزی، گروه‌های سیاسی و احزاب، گروه‌های قومی و نیروهای جهادی همه این نیروها بر اساس واقیعت‌های موجود و توزیع قدرتی بخصوص بین چهار قوم که گفته میشود در افغانستان از نفوس زیادتری برخوردار اند مانند پشتون ها، تاجک ها، هزاره ها و ازبیک ها و حتی اقوام دیگر شکل بگیرد که از سوی جامعه جهانی و کشورهای همسایه افغانستان مورد حمایت و تضمین است. من فکر می‌کنم که رسیدن به صلح به این زودی ها مشکل است اما راهی جز اینکه آنها تن به مصالحه بدهند وجود ندارد. 
از سوی دیگر اگر تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری امریکایی ها و طالبان بشمول نیرو های داخلی افغانستان روی مصالحه و آتش بس که با طالبان به توافق برسند انتخابات ریاست جمهوری برگزار نخواهد شد اما اگر مذاکرات به نتیجه نرسد انتخابات ریاست جمهوری با همه کمی و کاستی ها برگزار خواهد شد و عواقب بعدی آن در حال حاضر که بعد از انتخابات چه زور آزمایی های و چه چالش های پیشرو خواهد بود قابل پییش بینی نیست.