2014-11-22
ساغر رشیدی
منم شمع در شب تار
می رقصم پروانه وار
میسوزم تک و تنها و بی همدم
تو یی آن قامت سبز زندگیم
گم شده در ابهار و سیاره ها
می جویم در پایان هستی ایم
چشمانم کم نور شده ، خسته شده
از انتظار و دیدنت
عمری در انتظارت نشستم
دیده به در دوختم
به امید و لحظ شماری
تا بدانی سوزم را
تا پای شب سوختم
در انتظارت تا باشی
مونس هم یارم
و در قلعه های امید ها
رسیدن به تو
من سوختم و خاکستر شدم
در پای تو
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
ولسوالی های ولایت غور
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Muhammad of Ghor
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
امــيـــــد