آرشیف

2015-1-17

مسعود حداد

اشــــــــک

گریه ای چشمان من ،ازشعله های اندرون
 شمع اگر روشن نگردد، اشک اوناید برون

ماه رخسار خنده برلب ،رفت بسوی دیگری
حُبِ وی بر دیگران ، شد مایۀ عشق فزون

نی توانِ سیم دارم ، نی هنردر زرگری
ناامید افتاده ام ،درگوشه یی خوار وزبون

دل تپد در سینه ام ،  برامید رجعت اش
کاش برگردد بسویم،  با «الیه راجعون»

ای خدا رحمی نما ، آزاد سازم از هوس
تا نسوزم  بعدازین ،درحسرتِ دنیای دون

یا که بالم برگشا و پرزنم برسوی او
یا که حُبِ آن صنم را،ازسرم گردان بیرون

مسعود حداد
16جنوری 2015