آرشیف

2015-9-26

عصمت الله راغب

از فلتر کهنه پارلمان، شتر های غنی با بارش می گذرد!

حرف های بی مغز وغیر شعوری وتندروی های لجوجانه گلاب منگل وزیر سرحدات در فراخبر، آنچنان ابلهانه بود که هیچ گوشی با احساسی توان شنیدن آنرا نداشت. صرف نظر ازینکه با یک پلان از پیش تعین شده همانطوریکه جنگ را از جنوب به شمال برای رعایت یک "عدالت اجتماعی" سازمان دهی کردند؛ این بار گلون شمال وشمال شرق را طی سند رسمی بدست شورشیان ومخالفین دولت قانونمند ساختند. واز سوی هم تشنجات روز افزون ولایت بغلان را ناشی از عدم مشارکت تساوی اقلیت های چند پارچه در ادارات محلی ولایت بغلان دانسته و از این حرف های غیرعقلایی و غیر انسانی اش در رسانه ها بی شرمانه به دفاع پرداخت که سخت تهورانه وگستاخانه بود. این ادعای جناب منگل هم برای مردم ثابت بود که جناب عالی در پی روشن کردند کدام آتش است؟ و برای خاک زدن به چشمان مردم قسماً درکنار قوم های پشتون از هزاره ها نیز  به  این بهانه نام بردند که در ادارات محلی بغلانی  کمتر سهم دارند، این حرف منگل یک حرفی خیلی مغرضانه وفاشیستانه بود که زنگ خطر بحران امنیتی را در شمال بیشتر از پیش به صدا در آورد.
اما در کنار همه زشت گویهایش همینکه با گرداننده پاسدار فارسی آقای سیاووش به مجادله لفظی پرداخت  و وی را متهم به استفاده از واژه های "ایرانی" بجای "افغانی" کرد این یک ضربه محکمی بر مشترکات فرهنگی وزبانی ما فارسی زبانها با دیگر برادران آن طرف مرز بود که آغازگر این بازی باری جهانی  واقع شد ومتعاقباً همفکرانش این میراث را بخوبی دارند دنبال می کنند؛ وگفته می شود که  قطعاً حرف های یاوه ی منگل بعداز جهانی ودیگران؛ چندین مفکوره یی فاشیستی دیگر را در خفا  با خود دارد که برای پیشبرد برنامه های تبلیغاتی خویش یکجا گام می زنند.
گلاب منگل شخصیت فاشیست ومتعصب، در حالیکه که خود را دانش آموخته ادبیات معرفی می کند؛ خطاب می به گرداننده می گوید که: به زبان افغانی حرف بزن نه ایرانی؟ اما تا هنوز این مظلومک فقیر فهم این را ندارد که زبان جغرافیا را نمی پذیرد در حوزه ی زبان وزبانشناسی تا هنوز چیزی بنام  زبان "افغانی" و "ایرانی" شناخته نشده است، چگونه می شود که به زبان افغانی صحبت کرد یا ایرانی؟ غایتاً گفته می توانیم؛ این تنها چیزهای است که چوچه های متفکر از خود فلسفه بافی می کنند واز این مجرا می خواهند روابط زبانی فرهنگی ما را از ما بگیرند درحالیکه کور خواندند….
گفته می توانیم که مجزا دانستن فارسی دری از سوی این شعوبیتگرایان قبیله در آستانه حکومت ستم ملی از باری جهانی تا مستوفی بغلان و منگل دنگل، دو معنا را می رساند:
اول اینکه شاید فلتر پارلمان افغانستان بسیار کهنه شده باشد که هرشتر را با پشم های چرکینش بدون پالایش دقیق، به بیرون می اندازد و همین است که بدون درک درست ومطالعه دقیق هرکس در این ملک به هر شکل که خواسته باشد سینه خالی می کند وهیج قید وشرط در راستای جلوگیری از سروا گویی وچرند گویی هایشان از سوی نهادهای مسوول وضع نشده است.
باری جهانی فارسی را به دری ترجمه می کند! مستوفی اسناد که ذکر دانشگاه ودانشکده در آن به کار رفته باشد امضا نمی زند! دیگری هم از پروفیسوران قبایل خود را داور زبان مادری ما معرفی می کند می گوید که بجای"واژه" "لغت" بگویید! که این خود اوج بی فرهنگی وبیسوادی آقای دنگل را بیانگر است، کسیکه حوزه دانش اش همین باشد و صاحب منصب وزارت؛ من برای بادارش مرگ را آرزو می کنم. و می گویم مرگ به  این شعوری حیوانی! ومنفعل باد آنانیکه بنام وکیل چوکی های پارلمان را اشغال کرده اند ودر قبال هیچ یک از ارزشات احساس مسوولیت نمی کنند.
دوم اینکه، یا این فرتوت ها ملیت گرا، بدرستی مسایل را می دانند و تنها آنچه که ایشان را می آزارد تا در این عرصه کمر فاشیستی به بندند وبه افتراق مسایل زبانی وفرهنگی این ملت که تاریخ پنج هزار ساله دارند ودیگران داشته هایشان را مدیون سرزمین خراسان دیروز از سلاله ی ساکنین همین مردم که زبان شان امروز در جغرافیای جبر بنام افغانستان فارسی است، پرداخته، با استفاده از فضای موجود از موقف های بلند به این قضایا می پردازند تا باشد که ما همه افتخارات حوزه ی زبانی وفرهنگی خویش را بنام دیگران بنوسیم، دیگر چیزی خو برای ما باقی نماند تنها همین زبان است  وخواست اینها هم این است که این ارزش را هم به دیگران تحویل دهیم و در پی  پندک ها بوجی بگیریم ودر کوچه های کابل راه یی جهانی ومنگل را تعقیب کنیم.
نوت: مخاطب من عام نیست، بلکه همانطوریکه آقای کرزی در یادبود از شهادت استاد ربانی عام مردم پاکستان را برادر خواند، وگفت تنها دشمن ما آی اس آی است. و اینک من هم تنها با فاشیستان که در پی تفرقه اند حرف دارم نه به عام مردم.