آرشیف

2015-1-16

شفقت الله انوری

ازدواج هــــــــــــــــــــــــای اجباری و عوامل آن

 

درتمام کشورها، زنان مشخصاً برای ازدواج تحت فشار فرهنگی هستند. هر چند بیشتر زنان و مردان بخش عمده ای از عمر خود را در وضعیت تأهل بسر می برند، اما زنان بیش از مردان ازدواج را جزو لاینفک زندگی خود می دانند. آنها به مرور در می یابند که زنان بدون همسر از نظر اجتماعی در حاشیه قرار می گیرند. همین عامل سبب تحت فشار قرار گرفتن زنان برای ازدواج و گاه حتی تن دادن آنها به ازدواج های اجباری یا انتخاب همسر بدون میل و رغبت کافی می شود. در شرایطی که زنان ناچار می شوند به دلیل فرار از طرز تلقی دیگران، برخوردهای اجتماعی و فشارهای خانواده تن به ازدواج های اجباری بدهند و قربانی خواسته های دیگران شوند، مردان نیز به نوعی دیگر ناچارند شرایط ناشی از ازدواج های اجباری را بپذیرند. ازدواج هایی که در بیشتر مواقع به جهنم زندگی زنان و شوهران تبدیل می شوند. 
مردم نمی توانند پدر و مادرشان را به اختیار خود انتخاب کنند، در مقابل می توانند با زن یا مردی که دوست دارند، ازدواج کنند. اما اگر این قاعده در همه ازدواج ها حاکم بود، آیا در آن صورت کسی از این که همسرش آن کسی نیست که او می خواسته گله می کرد؟! 
ازدواج های اجباری نمادی از تضییع حقوق انسان ها است که بیشتر در شهرهای کوچک و مناطق دورافتاده رخ می دهند، با این حال، زن و شوهرهای زیادی هر روز در دادگاه ها و مجتمع های قضایی شهرها برای رها کردن خود از حصار زندگی مشترکی که به اجبار دیگران تشکیل شده است، تلاش می کنند و در این میان تعداد دختران جوانی که به دلیل فقدان موانع قانونی و فشار رسوم اجتماعی، ناچار به پذیرش ازدواج های ناخواسته می شوند، بیشتر است. 
دراکثر خانواده ها این رسم نیست که از دختر برای ازدواجش نظر بی خواهند. این موقع شوهر دادن دخترها فرا می رسد، پدر و مادرم خودشان هم برنده وهم دوزنده اند.

یک متخصص تعلیم و تربیت می گوید: 
هر جا معیار رضایت و توافق طرفین در ازدواج در نظر گرفته نشده و فرد به اجبار و اصرار اطرافیان وادار به ازدواج با مرد یا زنی شود، این ازدواج در زمره ازدواج های اجباری قرار می گیرد و ازدواج هایی که در آنها میل و رضایت زن و شوهر برای همسری یکدیگر در نظر گرفته نمی شود، بعدها در جریان زندگی مشترک با آسیب های بیشتری مواجع میشوند. خانواده ها گمان می کنند محبت و علاقه میان دختر و پسر که می خواهند با هم ازدواج کنند، بعدها به وجود می آید و با در نظر داشتن این مسأله، فرزندانشان را به ازدواج های ناخواسته ای می کشانند که عواقب آن پای همه را از زن و شوهر گرفته تا فرزندانشان به میان می آورد. 
هر چند به اعتقاد گروهی از صاحبنظران اجتماعی و به استناد برخی پژوهش های انجام گرفته، فقر و بحران مالی والدین و ناتوانی آنها در تأمین نیازهای فرزندان، یکی از عوامل اجبار و اصرار والدین به ازدواج های ناخواسته فرزندان است، اما این عامل نیز همیشه و در مورد همه ازدواج های اجباری صدق نمی کند. 
رؤیا 26 ساله در شرایطی تن به ازدواجی ناخواسته و اجباری داد که گمان می کرد به دلیل بالا بودن میزان تحصیلات پدر ومادرش و وضعیت مالی مناسب خانواده، آزادی بیشتری برای انتخاب همسر خواهد داشت؛ او می گوید: بین من و همسرم هیچ علاقه ای نبود. از همان ابتدا این را به خانواده ام گوشزد کردم، آنها گفتند: محبت بعد از عقد نکاح در دل زن و شوهر می افتد. اما ما نه فقط به هم علاقه مند نشدیم، بلکه رابطه مان روز به روز بدتر هم شد. رؤیا در ادامه تعریف می کند: بعدها فهمیدم همسرم قصد داشته با یکی از همصنفی هایش ازدواج کند و چون آن دختر بیماری شکر داشت، خانواده اش با این وصلت مخالفت می کنند و به خواستگاری من می آیند تا پسرشان هم از فکر همصنفی اش بیرون بیاید… حالا در زندگی ما همه چیز وجود دارد، پول، خانه، موتر، الا عشق… 

متخصص روانشناسی می گوید: 
این که بیش از نیمی از ازدواج های صورت گرفته در روستاها و میان عشایر و حتی در شهرهای کوچک دور از مرکز اجباری و بنا به تشخیص و انتخاب والدین است، البته موضوع مهمی است، اما متأسفانه ما شاهد شیوع این قبیل ازدواج ها در خانواده های شهری که از لحاظ طبقه بندی اجتماعی در میان قشر متوسط قرار دارند، هستیم. در حال حاضر شاهدیم در برخی خانواده ها دختران فقط به خاطر فرار از نگاهها و گفته های دیگر شوهر می کنند. درواقع چون این باور هنوز در جامعه ما رسوخ دارد که زنان بدون همسر از نظر اقتصادی آسیب پذیرترند و از آنجا که دستمزد زنان پایین تر و فرصت های کار برای آنها کمتر از مردان است، بیشتر آنها به دنبال این هستند با ازدواج برای خود امنیت اقتصادی فراهم کنند. 
روانشناسان معتقدند دختران و پسرانی که به اجبار تن به ازدواج می دهند، با مسایلی نظیر خلأهای عاطفی و روانی روبرو هستند و ناخواسته این مشکلات را در طول زندگی مشترک، به همراه دارند و به فرزندانشان نیز منتقل می کنند.

مسؤل یک مجتمع قضایی معتقد است: 
زن و شوهر با شناخت کافی از هم و تحمل ناهماهنگی ها و چشم پوشی از عیبهای یکدیگر، قادرند به زندگی مشترک ادامه بدهند. از نظر او اندکی تعقل برای جلوگیری از فروپاشی کانون خانواده کافی است، اما تأکید می کند: این تعقل باید پیش از ازدواج، توسط دختر و پسر و خانواده های آنها به گونه ای باشد که هیچ ازدواجی از روی اصرار و اجبار صورت نگیرد. اما یک حقوقدان به ماده قانونی هم اشاره می کند که به پدر اجازه می دهد دخترش را در هر سنی که هست، به عقد مرد مورد نظر خود درآورد: تدوین قوانین مناسب برای حمایت از زمانی که قربانی ازدواجهای تحمیلی و اجباری شده اند و یا در نظر گرفتن مفادی از قانون که به واسطه آن پدر بدون رضایت و تمایل دختر قادر نباشد او را به ازدواج اجباری وادار کند. به طوری که به عنوان مثال ورقۀ رضایت دختر که مورد تأیید مراجع قانونی قرار گرفته، ضمیمه اسناد ازدواج شود و در کنار همه اینها و الزام سردفتران به رعایت قانون باید با ارایه آموزش به خانواده ها، والدین آگاهیهای تربیتی، حقوقی آنها را افزایش داد و به زنان نیز اطلاعات لازم برای حفظ حقوق خود در ازدواج را ارایه داد. 
بخشی از ازدواجهای اجباری، به دلیل سنتهای قومی و قبیله ای، تنگنای اقتصادی خانواده ها و گاه از بین بردن خصومت های خانوادگی و فامیلی صورت می گیرد. یک کارشناس ارشد علوم اجتماعی و پژوهشگر با اشاره به همین موارد می پرسد فکر می کنید چه تعداد از ازدواجهای فامیلی که تحت تأثیر این آداب و رسوم و اعتقادات انجام می شود، با رضایت دختر و پسر است؟ او سپس به موردی اشاره می کند که در روستایی در یکی از شهرهای مرکزی، شاهد ازدواج پیرمرد 70 ساله ای که زن، فرزند و نواسه هم داشته با دختر 15 ساله ای بوده و خانواده دختر صرفاً چون پیرمرد را فرد معتقد و مؤمنی می شناختند و معتقد بودند با این وصلت دعای خیر پیرمرد می تواند حافظ مزرعه و کشت و کار آنها باشد، با آن موافقت می کنند. او در ادامه می گوید: باید بپذیریم که بسیاری از رسوم و سنت های غلط ما احتیاج به اصلاح و تغییر دارند. در گذشته پدران و مادران بسیاری از ما طعم ازدواجهای اجباری را با اختلاف نظر و سلیقه میان خود و همسرشان چشیده اند، تماشای صحنه بگو مگو و دعوا و اختلاف والدینی که از سر اجبار و با اصرار دیگران با هم ازدواج کرده بودند، چندان جالب نبود، پس چرا برخی والدین می خواهند داستان زندگی خود را برای فرزندانشان تکرار کنند؟! 
واداشتن جوانان به ازدواجی خارج از میل، رغبت و خواسته های آنها عواقب محدود و کنترل شده ای ندارد. عدم درک متقابل، نداشتن انگیزه در تأمین هزینه های زندگی، سرخوردگی و دوری از اجتماع همگی از پیامدهای ازدواجهای اجباری و ناخواسته است. در چنین ازدواجهایی بدون تردید، طلاق همیشه راه حلی است که در ذهن زن و شوهر می چرخد.
متخصص روانشناسی از پدیده همسرکشی نام می برد که به اعتقاد او بویژه در سالهای اخیر به دلیل وجود قوانین سختگیرانه طلاق، اطاله دادرسی و دشواری طلاق برای زنان، آنها از خود بروز می دهند. بر اساس تحقیقات صورت گرفته، بیشتر زنان همسرکش در سنی قبل از 25 سالگی ازدواج کرده و به طور متوسط فقط ده سال زندگی مشترک داشته اند. همچنین بیشتر ازدواجهای آنها در سنین زیر 12 سال ناخواسته و اجباری بوده است. 
انتهای مسیر یک ازدواج مناسب می تواند سعادتمندی برای همه اعضای خانواده اعم از زن و شوهر، فرزندان و دیگر اطرافیان باشد، اما نه فقط انتها که مسیر یک ازدواج اجباری همواره توأم با تنش، اختلاف و ناسازگاری میان زن و شوهر است. پس می توان از ابتدا این مسیر را به راهی یکنواخت و هموار مبدل کرد. 
در عنوان ایستارها، ارزش ها و نگرش ها، 41 تحقیق متغیرهای وابسته ای چون احساس خوشبختی، درک عدالت، بیگانگی اجتماعی، گرایش به حجاب، نگرش سیاسی، عام گرایی، فردگرایی و برداشت از خود را در کنار متغیرهای مستقل احساس عدالت نسبی در احساس خوشبختی، احساس محرومیت نسبی در رضایت اجتماعی، پایگاه اجتماعی – اقتصادی در بیگانگی اجتماعی، احساس آنومی در برداشت از خود، عدالت رویه ای در درک عدالت، تعهد تعمیم یافته در عام گرایی، کاهش مشارکت و مسؤولیت در فردگرایی و تشویق و تنبیه بر رفتار در گرایش به حجاب بررسی شده است. 
دیدگاه برچسب زنی لمرت، دیدگاه دورکیم در مورد آنومی، جرم و خودکشی، دیدگاه های مربوط به کجروی مرتن، دیدگاه ساختی پارسونز، دیدگاه ساترلند در مورد نقش اطرافیان فرد کجرو و دیدگاه جامعه پذیری مکتب کارکردگرایی نیز از نظریه های اصلی مورد استفاده در این حوزه است. 
عمده ترین نظریه های این بخش دیدگاه مازلو در مورد تقسیم بندی نیازها، دیدگاه روانشناسی اجتماعی هرزبرگ در خصوص رضایت، دیدگاه تفسیری بلومر در مکتب کنش متقابل نمادی، دیدگاه زیمل در مورد کلان شهرها، دیدگاه ارزش های مادی و فرا مادی اینگلهارت، دیدگاه کرچهوف در زمینه تحرک اجتماعی، دیدگاه تضادی کالینز، دیدگاه مارکس در خصوص بیگانگی، دیدگاه سیمن در مورد بیگانگی، دیدگاه روانشناختی اریکسون در مورد خود پنداره، دیدگاه روانشناسی اجتماعی مورولا، دیدگاه عام گرایی پارسونز، دیدگاه جمع گرایی دوچ، دیدگاه لذت انگاری بنتام، دیدگاه مرتن در مورد ارزش ها و هنجارها، دیدگاه آلپورت در زمینه گرایش و دیدگاه روکیچ در مورد ارزش هاست. 
دیدگاه ایسترلین در مورد باروری و دیدگاه های کارکرد گرا، اقتصادی و رفتار مصرف کننده و خرد باوری، عمده ترین نظریات مورد استفاده در این تحقیقات بوده است. خانواده و ازدواج عنوان فصل پنجم این کتاب شامل 14 تحقیق در این حوزه است. طلاق، روابط زن و شوهر، قدرت در خانواده و شیوه های همسر گزینی، نوع انتظار فرزند از پدر، نابهنجاری روابط زن و شوهر، همسان همسری تحصیلی و سنی، معیارهای همسرگزینی، ساخت قدرت در خانواده و نگرش به ازدواج از متغیرهای وابسته و فاصله سنی زوجین، ایدیولوژی جنسیتی، میزان تفاوت عقاید همسران و پایگاه اجتماعی – اقتصادی، متغیرهای مستقل این حوزه را تشکیل می دهند. دیدگاه های روانشناختی اریکسون، تضادی کالینز، مبادله ای هونز، همسان همسری آنژیوارد ووودوناک، کنش متقابل میدو دیدگاه مک دیوید درمورد نقش، در این تحقیقات مورد استفاده قرارگرفته اند.
عنوان دین با 4 تحقیق، شامل این بحث می شود. در این حوزه گرایش دینی و مناسک دینی، دانش دینی و میزان حضور و مشارکت در مساجد به عنوان متغیر وابسته و طبقه اجتماعی، گرایش دینی خانواده و قشر اجتماعی، به عنوان متغیر مستقل با استفاده از نظریات یادگیری اجتماعی باندورا، دیدگاه های وبرو در مورد دین، پارسونز در مورد سازمان و کنش اجتماعی، میدوکولی درباره گروه و نظریات روانشناسی اجتماعی کرچ و کراچفیلد در مورد یادگیری بررسی شده اند.

تهیه و ترتیب توسط شفقت الله انوری