آرشیف

2020-1-14

رفعت حسینی

ادبیات آفرینشگر در افغانستان

درجامعه افغانستان هیچگاه ادبیات آفرینشگر، درگذشته وامروز،مطرح وموردتوجه وشایان اهمیت نبوده است.
من درین فشرده تنها درپیرامون لسان پارسی سخن میزنم.درباره ادبیات پشتوخودرا درخورنمی یابم.
کاستی نهادینه درزمینهء ادبیات آفرینشگر، بدوش نخبگان درلسان پارسی میباشد.
آنانیکه باادبیات وادبیات پارسی سروکارداشته اند:آموزگاران لسان پارسی درمکاتب ونقش آموزگاران این لسان درپوهنتون هاوبویژه بخش ادبیات دری پوهنزی ادبیات پوهنتون کابل.
ونقش غافلانهء سرشارازنفهمی خودشاعران ونویسندگان درگذشته هاودرین روزگار.
هیچ مقاله یی ،فشرده یاگسترده،ازین آموزگاران پوهنتونی،در زمینهءمردودشمردن <شعرمدحی> موجودوپیدانیست. وازینکه «اندیشه هاوکردارهای اجتماعی» شاعرانی همانند عنصری، منوچهری،انوری، سنایی،جامی و..و..و..برمبنای عقل وخِرد برابرنمی باشد،نبشته یی منتشرنشده است .
تذکری ولواندک ،درانتشارات ،درین پنجاه سال، نمی یابید که نگاشته باشند:
شعربه شیوه مداحی ستمگران،چون ستایش ازمحمودومسعودغزنوی،که تنها بیدادکرده اند، شعروهنرنیست.
بنابران دراشعاروقصایدمدحی عنصری، منوچهری،انوری، سنایی،جامی و..و..و..رسالت ومسئوولیت اجتماعی وانسانی وجودندارد.
و این شاعران <معجزه گر!>درشعرنبوده اند.شعرآنان کاستیهای فراوان دارد.بی مایه وتُنُک است.
تنها ظرافت های بدیع وبیان ، شعرراسازنده وآفرینشگرمعانی وارزش های معنوی بشریِ، نمیتواندبسازد.
درشعر شاعران بالا، نقدادبی نیزنقش ناخوشآیندوتباه شده ومتلاشی داشته است. درگذشته ها نقدهیچ نبوده ودرپنج دهه پسین نقد راستین ودرست،مبتنی برمعاییرنقدادبی در سرزمین های متمدن ، موجود نبوده است.
درنقدسراپا کاستی وناکارآمد، تنها ستایش ازین شاعران است اردریچهء [نکویی های شعرآنان تنها ازقواعدواصول بدیع وبیان].
این ننگ هم واقعیت دارد:
درکتب تاریخ ادبیات گذشته پارسی،پیوسته،از دیدگاه رسالت ومسئوولیت انسانی واجتماعی شاعرانی مثل انوری ،قاآنی،عنصری ووووو،هیچ دقتی وکمترین توجهی نیست!.
نقدی ونبشته یی درپیرامون دادوبرابری ومروت اجتماعی درسروده های شاعران پارسی سرای درسده های دیروزی ودرباره دادگری وبرابری بابانوان وکاستیهای منشهای مردها باایشان ونیزدرباره پرورش وآموزش کودکان ممکن نیست بیابید.
درین موارد،ابرنادانی وغفلت سایه گستراست.
بسیاری شاعران امروزپارسی سرای نیزازیکسوفریادازرسالت ومسئوولیت انسانی ،وجدانی،اخلاقی واجتماعی هنرها می زنند مگرخودشان درستایش مجاهد چپاولگر وفاسد اسلامی ویا حزب خلق که مستبد وویرانگرِ ارزشهای مدنی بود، شعرمیسازند.
این کار {رذالت تاریخی اجتماعی!} است.
درنیم قرن اخیر،بایسته است یاددهانی شود،شاعرانی چون پرتونادری ،رازق فانی،واصف باختری ،رزاق رویین دستآوردهای خجسته وشایسته یی داشته اند ودرکارهای آفرینشی سودمنداجتماعی ،تلاش های نخبه یی را بسررسانیده اند.
درشعراین شاعران باورهاوپنداشت های تلخ سیاسی ودینی (مگرپیداوارهای بیخی خصوصی وشخصی) وهم پدیده های«عقده های اجتماعی افغانستان» همانندقوم ولسان، هیچگاه، پدیدارنیست.
مگردرسروده های آنان،جلوه های گسترده یی ازآلام اجتماعی وپی آمدهای بیدادهای سیاسی بازتاب همه سویه دارند.

درداستان نویسی معاصر افغانستان،بگونهء نمونه ،اگربشیوه های داستانویسی های اکرم عثمان، زلمی باباکوهی،اعظم رهنورد،مریم محبوب وسپوژمی زریاب بنگریم ، روالهایی اند که نمیتوان ازکارکردهای آنان خوشنود وخوشباوربود.
اگررخدادهای ناگوار ودوزخی افغانستان را از۱۳۵۷ تا۱۳۹۷ بیادداشته باشیم،این پنج نویسنده ،بهیچوجهی، کارکردی درخشان ندارند.
بندی کردنها وشکنجه های کام واگساوخاد، کشتارهای فرهنگیان بوسیله حزب خلق ، فرارها ومهاجرشدنها ودربدری وهزاران بلای دیگر، ولودریک داستان کوتاه اکرم عثمان، زلمی باباکوهی،اعظم رهنورد،مریم محبوب وسپوژمی زریاب بازتاب نیافته است.
بنابران ، گاهیکه یک نویسنده ،به فجایع اجتماعی سرزمینش نمی اندیشدویاتوانایی فهمیدن مصیبت های میهنش را نداردو درپیرامون آشفتگیهای مردم خویش نمی نویسد، آیا، متعلق به دیار خویش است؟ نویسنده یی فهیم ورسالتمنداست؟
وقتی درداستان های ۵۰سال گذشته بجای دردهای مردم ، درزمینه کاکه گی های کاگه تیغون، نکتایی پوشیدن شاه داماد ارزگانی، گیسوی زیبای رقاصه هندی،چال های پهلوانی ومهارت اسب چاپ اندازنگاشته میشود ،معنای نویسندگی چیست؟
به اعظم رهنورد زریاب لقب <استاد!> را ، ابلهان، دربرخی نشرات پرتاب نموده اند.
به عنصری بلخی، بسبب قصاید مدحی اش برای سلطان محمود{بچه باز} وچند لچ مرغ قدرتمندِ پولداردیگر، لقب «استادِ استادانِ زمانه عنصری!» را، ابلهان آنزمان، حواله نموده بودند!
لازم است بنگارم که چون ازسرزمینم دورم ،مجال خواندن همه ایجادکرده های تمامی شاعران ونویسندگان را ،از محدودبودن امکانات نداشته ام مگرتاآنجاکه میسرم بوده خوانده ام.
درآخرمینویسم که تمامی نگاشته های نویسندگان وشاعرانی راکه دربالا نامبرده ام ،خوانده ام.