آرشیف

2015-5-2

عصمت الله راغب

آنچه در دل باشد به زبان جاری می شود!

غنی درپی چیست؟!

سخنان اخیر فارسی ستیزانه رییس جمهور غنی، خطاب به یک متکلم که خوش دارد به زبان فصیح فارسی وزبان ملی کشورش صحبت کند، مانع آن می گردد، خلاف اراده شخص گوینده، لطمه زدن به ملیونها گوینده فارسی ومغایر ماده شانزدهم قانون اساسی کشور ما افغانستان است که درآن زبانهای فارسی وپشتو بحیث زبان ملی شناخته شده، ومتکلمین بدون جبر، مختار اند تا ازهرزبان که درآن عذوبت بیشتراست ودراستفاده از آن احساس راحتی می کنند ومخاطب نیازی به ترجمه حرفهای گوینده ندارد، غایتاٌ کم کوشیهای فطری شان رعایت می شود، از آن استفاده کنند، سخن غنی به دلیل آن نبوده که غنی به زبان فارسی به درستی افهام تفهیم نمی تواند ویا اینکه به ژورنالیزم دستور داده باشد که تعادل درزبان رعایت شود (که این خود سخت مضحکانه است)، بلکه غنی فارسی را به لحاظ اینکه زبان ساده، گویا، روان وجذاب است بیشتراز زبان مادری خود به آن آشناست. اما آنچه را که تحمل آن بیشتر از هرچیز دیگر برای غنی وهمتایان غنی که شریک پروژه تضعیف سازی فارسی اند، مشکل تمام می شود این است؛ که غنی می هراسد وکابوس های متفکرانه می بیند که مبادا فارسی در دراز مدت خاتمه بخش حاکمیت سلطه جویانه میراثی این خاندان واقع شود، که قطعاٌ حرف بعیدی هم نیست. من به تمام زبانهای ملی کشورم احترام دارم خصوصاً به زبان پشتو که در کنار فارسی زبان ملی کشور ماست. اما من این عمل های فاحش فارسی ستیزانه را ازسوی فرد اول کشور ووزیر اطلاعات، بحیث گوینده فارسی که به نحوی میخواهند دراراده های شخصی مان هم تشبث کنند، نکوهش می کنم. حرف های غنی وباری جهانی دراین اواخر چیزی نیست که به ساده گی از آن باید گذر کرد، درواقع ابراز همچو بیانات که غنی وباری جهانی ازپشت سکوی شبکه های اطلاع رسانی جهانی داشتند، بیانگر آبیاری وزنده سازی همان ریشه های تعصبانه فارسی ستیزیست که از تشکل تاریخ معاصر به این طرف ادامه دارد. حرکت غنی وباری جهانی مثال مفهوم همان شعراست که شاعر، حاکم جامعه ی مارا بنام اشرف غنی درهمین جغرافیا درچند صد سال آینده پیش بین کرده بوده:
اگر از باغ رعیت ملک خورد سیبی
برآورند غلامان او درخت ازبیخ
به نیم بیضه اگر پادشاه ستم روا دارد
زنند لشکریان او هزار مرغ به سیخ
من دراین مورد هیج جای شک نمی بینم، مسلماً که غنی همان پادشاه ستمگریست که نه تنها اینکه به مقدار یک سیب ودو سیب، نیم تخم ویک تخم برای آزهای خصمانه اش بسنده نمی کند، بلکه درپی از بین بردن ومنحط سازی درختها گشن شاخ ومرغ های زرین بال تاریخ است به جرم اینکه زبان یک عده ی درافغانستان زبان تمدن چندهزار ساله آریانا وسلاله خراسانیان و آریاییهاست. حرف های غنی وباری جهانی چنان راه را برای آنانیکه به لحاظ فلسفه دیوانه گی در خانه درجستجوی ویرانکاری وهمسایه آزارهستند، هموار ساخته که گوشهای ما انتظار استماع حرف های شنیع تر از حرام زاده ودرجه دوم را ازسوی لشکریان غنی می کشد. این چیزی نیست که ما وتاریخ ما از آن به ساده گی عبور کنیم، به قول پرتو نادری «تاریخ یک سرزمین، ناموس آن سرزمین است، آن کی تاریخ می فروشد، همه چیز را می فروشد، آنکه تاریخ را جعل می کند، خود را جعل کرده است وهویت خودرا جعل کرده است وهویت جعلی چیزی نیست که باشناس نامه آن درجرگه فرهنگ وتمدن جهان راه یافت». دقیقاً که ما دربرابر حراست از تاریخ خود مکلفیت داریم وپاسداری از تاریخ زبان وفرهنگ مان که بخشی مکلفیت های مارا می سازد، درحفظ آن ماموریم ونباید اجازه دهیم که تندباد حوادث(غنی وجهانی) این تاریخ پربار زبانی مارا به یغما ببرند. حالا وقتی زبان فارسی با همین عظمت وتاریخ چند هزارساله اش که ما میراث داران آن محسوب می شویم، مورد حملات راکتی وبمهای انفجاری غنی ورفیقان غنی قرار می گیرد، وظیفه داریم تا زره داران مدافع این تاریخ باشیم، حمله وقتی صورت می گیرد فرق نمی کند که مهاجم خارجی است یا داخلی، مهم این است که برای دفع وخنثی سازی اقدامات خصمانه آن تدابیر بسنجیم، درغیرآن تاریخ وهویت مان زیرسوال خواهد رفت. این اول بازی است شاید چیزهای عجیب وغریب درذهن این متفکر باشد که من وشما شاهد آن خواهیم بود.

عصمت الله راغب
1394/2/12