آرشیف

2018-10-25

غلام رسول مبین

آقای مهربان (نور محمد مهربان):

بنام او که، او واحد و یکتاست !

لطف کردید، شهامت کردید و از روی احساسِ نیکت یک رای اعتماد به نفع محترم خدایار واقف یکتن از جوانان تحصیلکرده و شخصیت بیدار و آگاهی غور ریختید. شاعری چی زیبا بیان نموده است:
تو نیکی میکن و در دجله انداز
که ایزِد در بیابانت دهد باز
شما اگر در حق صادق باشید، مهربانی کرده اید در حقِ جناب واقف نه، بلکه در حق محرومیت ها و عقب ماندگی های غور. من منحیث یک جوان، خوش هستم که جوانانی از طیف های مختلف اجتماعی و از درجات گونگونِ تحصیلی بروند به سوی خانه ی ملت، تا علمبردارانی شوند برای آزادی وطن و دفع اختلافات میان قومی در کشور. 
دوبار است که نامه مینویسید که من "غلمینیم" و با آقای واقف و قبیله اش هیچگونه پیوندِ ندارم. دوست عزیزم، مشوره ی من به شما اینست که در قدمِ نخست همه انسانیم از جنسِ آدم و بشریت که بهترین پیوندِ خونی است. همه اولاد آدمیم، همه از بطنِ حواییم، همه پیروی اسلامیم، همه از نگینِ خراسانیم و همه از افغانستانیم. غرچه و الله یار، سلطانیار و خدایار (زی الدوست) شاید که در نهایت پیوندهای خونی داشته باشند ولی در نهایت قبایلِ از هم مجزا اند. بگزریم از بحث تاریخی و مباهاتِ اجدادی. 
تقاضامندم که هیچگاهی مهربانی هایت را از روی لطف به رخ دیگران نکشید. چون، دیگر کسی به نشانی ات نمیاید، چرا که از تکرار نیکی هایت میهراسند. 
و در اخیر اما، مردم ما؛
از نگاه موقعیت جغرافیایی ویا به عبارت سیاسیون موقعیت جیوپولیتیکی (جغرافیای سیاسی) تمام شان به استثنای منطقه ی فراموش شده ی "الله یار" زیرِ ساحه ی دولت زندگی میکنند. ذژ مستحکمِ دولت اند، مدافع اکثریتِ مطلقِ کسانیکه در محدوده ی شهر زندگی میکنند – هستند، مدنیت پرورند و در اخیر اینکه متاسفانه عده ی قلیلی شان بیگانه پرورند.
مدتِ مدیدی میشود که در سکوتم، در رسانه ها چیزی نمینویسم، چونکه به مُخِ بعضی ها شاید که درست نچسپد، اما به روی کشیدن "مهربانی های" شما مرا واداشت، تا چیزی بنویسم از جنس حقایق برای یک دوست از نسل شقایق. 
مردم ما بیگانه پرورند، چونکه از سال 1365 الی اکنون یکی از دژخیمان نسلِ تو و اصلِ تو بالای شان با شیادی و مکاری تمام، حاکمیت میکند، و این مدنیت پرورانِ – بیگانه پرور، نفاق و شقاق قومی مان را به حد اعلا بُلند برده اند.
آن عده کسانیکه به چند لیتر تیل مُریدند، به چند سکه پول مفیدند، برای من و همفکرانم برملا و آشکار اند. در مجالس و نشست های بین قومی خجل و سرافگنده اند. همیش به افسردگی خویی که نوعِ از افسردگی است، مبتلا اند. هیچگاهی، روی ندارند که در بین مردم و ملتِ خویش از روی جرعت و همت چیزی بگویند. 
در قبال جناب خدایار واقف میخواهم بگویم که: وی یکی از پیشتازترین، ممتازترین و بهترین نامزدانی است که تا کنون درخشیده و رای پاک، صاف و مطلوب و قابل ملاحظه ی بدست آورده است. ما پیشینه ی تاریخی را شکستیم و لب های به مهر بسته را گشودیم. جناب واقف در آرای بین القومی نفرِ نخست است. آرای مطلوب و ملموس دارد. کامیاب و موفق است. هیچگاهی من از ناکامی اش نااُمید و دلهره نیستم. دیگر اجیران چند لیتر تیل و چند قِران پول نمیتوانند که این ریکورد تاریخی و منطقی را بشکنند. 
راه ما با آرای ما به نفع مغزهای متحرک و بیدار ادامه دارد.
نمیخواهم که از شما پاسخِ داشتم باشم، اینرا بخوان و به خود فرو رو… 

باحفط ارادت
غلام رسول مبین
غور، چغچران
دوم عقرب ماهِ، 1397 هـ.ش.