آرشیف

2016-6-21

غلام رسول مبین

آزادی واژه هـــــا

بنام خداوند آزادی و عدالت

حُریت و آزادی برای انسان امید میبخشد، پرنده را به پرواز در میآورد، قلم را روانتر میگرداند، مغز انسان را طوفانی میکند و ملت ها را باهم ملطفت میسازد. آزادی واژه ییست آزادی بخش و امیدوار کننده که برای انسان اجازت نمیدهد تا در امورات دیگران مداخله کرده و مانع یی برای بروز افکار و اندیشه های باز دیگران گردد. آزادی برای انسان قوت قلب بخشیده و روحا انسان را شاد و خرم نگه میدارد.
هرگاهی که انسان ها ویا گروهی از مردم برای رسیدن دیگران به حقوق شان مانع ویا مشکل ایجاد کنند در حق آزادی شان را سلب کرده اند. آزادی از دید فلاسفه به معنی جوهر زندگیست. همانطوریکه صلح و جنگ، سلم و منازعه در تقابل هم قرار دارند، آزادی و بردگی، استقلال و وابستگی نیز در مقابل و تضاد یکدیگر واقع اند.
آزادی را از دو راه میتوان از دیگران بگرفت. یکی بندکردن و محبوس نمودن و دیگری ایجاد معلولیت و راه های غیرانسانی و اخلاقی. به طور مثال اگر یک پرنده را در نظر بگیریم که در قفس محبوس است و آزادی پرواز و حرکت ندارد این یک نوع سلب آزادگی است نوع دیگرش اینکه پرنده را آزاد میکنیم ولی بخش از بدنش صدمه دیده باشد، بگونه مثال پر و پال هایش را کنده ویا غیچی کرده باشیم که توان پرواز را نداشته باشد، نیز وی را سلب آزادی کرده ایم.
از وقتیکه ایران تاریخی و وسیع بنابر جبر تاریخ به جغرافیایی مشخصی منقسم گردید و فارس به عنوان ایران در یک حیطه یی از جهان رسمیت یافت و کشورِ به نام افغانستان تشکل یافت علاوه بر حبس انسان ها، دانش و استعدادها نیز توسط حکام وقت، فرمانروایان قومی و فاشیستی به حبس گرفته شدند. باوجود اینکه انسان دارای حق آزادی بیان، آزادی سیاسی، آزادی فردی، آزادی اجتماعی، آزادی مذهبی، آزادی مدنی، آزادی فکری و آزادی جنسی میباشد دین نیز منحیث هویت الهی  انسان ها را دارای آزادی ادیان میداند.
ولی ، با تاسف که درین کشور همه چیز در حبس گرفته شده است و حتا واژه ها همچنین محبوس شده اند که کسی حق آزادی سخن گفتن را ندارد. وقتیکه حق آزادی سخن گفتن به میان میاید به معنی سخن گفتن و کلام راندن به زبان بومی و مادری هر انسان و هر فرد میباشد. ما شاهد هستیم که سال ها میشود واژگان چون دانشگاه و دانشکده توسط حلقات خاص منحیث یک تهدید در گروگان گرفته شده بود و این اماکن مقدس علمی و آموزشی را محبوس کرده و چیزی به نام مصطلحات علمی و ملی به وجود آورده اند که نه ریشه یی دینی دارد و نه اصلیت فرهنگی و اجتماعی.
خوش بختانه با پایمردی و ایستادگی تعداد از نمایندگان دانشمند ، واقعی و ملی مردم، توانستند که این دو گُل واژه یی دُرِ دری را درج قوانین نافذه یی کشور گردانند و این واژه های محبوس شده را از بند رهایی بخشند و حریت را به جای مظلومیت در قانون تحصیلات عالی کشور مسجل سازند.
امروز واژه یی آزادی به مفهوم عمومی تر و کلی تر آن به معنی برابری و همدیگری پذیری نیز میباشد. وقتیکه از آزادیخواه – آزادیخواهی، آزادی طلب – آزادی طلبی و الی آزادی قلم سخن به میان میاید در یک عنوان به معنی خاص دیموکراسی میرسد. زمانیکه در جریان سال روان خبر خوش و امیدوار کننده درج واژگان "دانشگاه" و "دانشکده" را در قانون تحصیلات عالی کشور شنیدم به یاد سروده یی زیبای زارق فانی شاعر نامدار کشور افتادم که درین مود گفته بود:

با هر دلی که شاد شود ، شاد می شوم
آباد هرکه گشت ، من آباد می شوم

در دام هر که رفت ، شریک غمش منم
از بند هر که رُست ، من آزاد می شوم

حالا که حق طلبی ها و دادرسی ها در حال جاگزین شدن به تعصب و تبعیض است امید میبرم که واژه های چون دواخانه، شهردار – شهرداری، کودکستان، زایشگاه، پرورشگاه و… نیز آزاد شوند تا یک فرد قندهاری و ننگرهاری بدون دلهرگی و دلواپسی درملتون و شاروالی گوید و برادر غوری و بدخشی ما نیز به راحتی واژه های بومی و مادری خویش را تکرار نمایند و همه باهم در راستای غنامندی فرهنگ و تمدن زبانی و تاریخی خویش کوشا شده و یک ملت شویم که شوربختانه فعلا ملت نیستیم.
ملت شدن زمانی تحقق میپذیرد که تمام گروه های قومی و ملیت های که در یک حیطه ی تحت نام کشور و میهن زندگی میکنند یکدیگر را پذیرفته و برای ایده، اندیشه، نظر و جایگاه دیگران احترام و ارج قایل شوند و زیر یک پرچم صلح و صمیمت زندگی شان وفق پذیر باشد. وقتیکه در قانون اساسی کشور که حکم مادر تمام قوانین را دارد و در آن زبان های دری و پشتو به حیث زبان های رسمی کشور شناخته و تایید میشوند دیگر جایی برای خفه کردن و تهدیدِ برای زبان دری باقی نمیماند. اما، با تاسف هستند گروه ها و افراد که مغز و کمود شان از بوی گندِ تعصب و نفاق افگنی متعفن شده است و میخواهند که ازین راه برای بقای آینده یی خویش هسته گزاری هایی نامعقول و ناخردانه بکنند که این یک خواب است و خیال است و جنون.
همه میدانیم که زبان وسیله یی افهام و تفهیم است و در نهایت زبان وسیله یی ارتباطی بین افراد، گروه ها و ملت ها میباشد. خرسندی ام به اینجاست که زبان فارسی دری در حال آزاد شدن است ولی برعکس خیلی ناخرسندم که چرا این زبان و مفاهیمش به حبس و بند گرفته شده اند؟؟؟
این پرسشیست که تاریخ مابعد به آن پاسخ ارایه خواهد کرد. انشا الله تعالی.
 
باعرض ارادت
غلام رسول مبین
غور ، چغچران
01 سرطان 1395 هـ.ش.